سلیمان که بود؟ جالب ترین حقایق در مورد سلیمان. کتاب مقدس و اساطیر

داروهای ضد تب برای کودکان توسط متخصص اطفال تجویز می شود. اما شرایط اورژانسی همراه با تب وجود دارد که باید فوراً به کودک دارو داده شود. سپس والدین مسئولیت می گیرند و از داروهای تب بر استفاده می کنند. چه چیزی مجاز است به نوزادان داده شود؟ چگونه می توان درجه حرارت را در کودکان بزرگتر کاهش داد؟ چه داروهایی بی خطرترین هستند؟

اسمش را گذاشتم سلیمانو وعده داد که سلطنت او در صلح و آرامش پیش خواهد رفت (اول تواریخ 22، 9-10). علاوه بر این، خداوند از طریق ناتان نبی دستور داد تا سلیمان را نامگذاری کند یدیدیا(دوم پادشاهان 12:25).

سلیمان خدا را دوست داشت و بر اساس قوانین پدرش رفتار می کرد. ناتان نبی را معلم او می نامند. به لطف مداخله ناتان، سلیمان جوان به عنوان پادشاه مسح شد و در زمان حیات پدرش به عنوان پادشاه اعلام شد. مسح مراسم رسمی، به خواست داوود پادشاه، توسط ناتان نبی و سادوک کاهن در گیون انجام شد (3 پادشاهان 1، 32-40). داوود قبل از مرگش به سلیمان دستور داد تا از موادی که جمع آوری کرده بود برای ساختن معبد خدا استفاده کند (اول تواریخ 22:6-16). او همچنین وصیتی برای وارث گذاشت که محکم و شجاع باشد، عهد خداوند خداوند را نگه دارد و به مخالفان و یاران داوود مجازات و پاداش مناسب بدهد (اول پادشاهان 2: 1-9).

بر تخت نشستن سلیمان اولین تلاش برادر بزرگترش آدونیا برای به سلطنت رسیدن خنثی شد. با این حال، آدونیا به زودی به پادشاه جوان متوسل شد و از او خواست تا ابیشاق، دختری که از داوود سالخورده مراقبت می‌کرد، به عنوان همسرش به او بدهد، به امید اینکه با کمک او بتواند جاه‌طلبی‌های خود را برآورده کند. سلیمان در این درخواست تجاوز جدیدی به تاج و تخت دید و طبق وصیت او آدونیا کشته شد. رهبر نظامی اصلی یوآب که از آدونیا حمایت می کرد نیز کشته شد و ابیاتار کاهن اعظم به آناتوت تبعید شد. بنایا فرمانده نظامی و صادوق کاهن اعظم جای آنها را گرفتند (اول پادشاهان 2، 12-35).

در سال به سلطنت رسیدن سلیمان، نعمه عمونی پسر و وارث آینده به نام رحبعام به دنیا آورد (اول پادشاهان 14:21). در همان زمان، پادشاه جوان با ازدواج با دختر فرعون مصر قدرت خود را تقویت کرد (اول پادشاهان 3: 1) و شهر جازر را به عنوان مهریه دریافت کرد - یک مورد استثنایی در تاریخ مصر، که نشان دهنده به رسمیت شناختن قدرت است. از پادشاهی اسرائیل.

سرانجام، مهم ترین گام سلیمان برای تقویت قدرتش، قربانی کردن برای خدا بود. در آن عصر، در غیاب معبد، «مردم هنوز در مکان‌های بلند قربانی می‌کردند» (3 پادشاهان 3: 2)، به همین دلیل است که سلیمان برای تقدیم قربانی به جبعون، جایی که مذبح اصلی قرار داشت، رفت. خدا اونجا در اینجا خداوند در خواب شبانه به او ظاهر شد و گفت: "آنچه می توانم به شما بدهم بخواهید" (اول پادشاهان 3: 5). سلیمان در برابر عظمت قوم خدا اعتراف کرد که «بچه کوچک» است و برای خود «قلبی فهیم» خواست تا قوم تو را داوری کند و خوب و بد را تشخیص دهد» (اول پادشاهان 3: 7-9). او همچنین «حکمت و دانش» خواست تا بتوانم از حضور این قوم بیرون بروم و وارد شوم (دوم تواریخ 1:10). پاسخ برای خداوند خشنود بود و او به سلیمان گفت:

"قلبی عاقل و فهیم، به طوری که هیچ کس مانند تو قبل از تو نبود و پس از تو نیز مانند تو نخواهد بود. [...] و ثروت و جلال، به طوری که هیچ کس مانند شما در میان پادشاهان در تمام روزهای شما وجود نخواهد داشت. و اگر در راه من گام برداری و فرایض و اوامر مرا نگاه داری، چنانکه پدرت داود رفت، روزهایت را طولانی خواهم کرد.(3 پادشاهان 3: 11-14).

حکمت سلیمان

اگرچه سلیمان عطایای متعددی از جانب خداوند به او عطا کرد، اولین مورد در میان آنها موهبت عقل بود. به زودی پادشاه در محاکمه دو زن فاحشه که همزمان نوزادانی به دنیا آوردند، خرد خود را نشان داد، یکی از آنها شب هنگام در حالی که در یک خانه خوابیده بودند مرد. پادشاه برای حل اختلاف آنها در مورد مالکیت نوزاد بازمانده، دستور داد کودک را دو نیم کنند و به هر کدام نصف کنند. سپس یک زن موافقت کرد و دیگری - مادر واقعی - دعا کرد که بچه را به زن دیگری بدهند، اما زنده بماند. پس پادشاه حقیقت را ثابت کرد و کودک را به مادرش داد. شهرت داوری سلیمان در سراسر اسرائیل گسترش یافت و قدرت او را تقویت کرد: مردم «از پادشاه می ترسیدند، زیرا می دیدند که حکمت خدا برای اجرای داوری در او است» (اول پادشاهان 3: 16-28).

حکمت سلیمان «فراتر از حکمت جمیع فرزندان مشرق زمین و تمامی حکمت مصریان بود [...] و نام او در میان تمامی امتهای اطراف در جلال بود» (اول پادشاهان 4، 30-31). یک هدیه برجسته تبدیل به نیرویی شد که اولین مردم کشورهای دیگر را به خود جذب کرد و تسخیر کرد. پادشاهان خارجی که از حکمت سلیمان شنیده بودند، در صدد ملاقات شخصی با او برآمدند. آنها تحت تأثیر هوش و ذکاوت او، هدایای سخاوتمندانه ای به او تقدیم کردند و خراجگزار رایگان او شدند (اول پادشاهان 10:24-25). نمونه بارز آن ملکه سبا است - یعنی فرمانروای پادشاهی دورافتاده سبائیان، که با هدایای فراوان به همراه خود آمد تا سلیمان را بیازماید و او را حتی عاقلتر و ثروتمندتر از آنچه شایعات تصور می کردند، یافت (1 پادشاهان). 10، 1-3؛ 2 پارت 9، 1 -12).

سلیمان نویسنده 3000 مثل و 1005 آهنگ (اول پادشاهان 4: 32) نامیده می شود که برخی از آنها در قانون کتاب مقدس گنجانده شده است.

ظهور پادشاهی سلیمان

ساختار داخلی پادشاهی دستور داده شد. ایجاد دستگاه اداری که در زمان سلطنت داوود آغاز شد، ادامه یافت. فهرست مقامات سلیمان شامل کاتبان، کاتب، فرمانده نظامی، کاهنان، دوست پادشاه، رئیس افسران (حاکمان منطقه)، رئیس خاندان سلطنتی و رئیس مالیات (اول پادشاهان 4: 1- می شود). 7). کل ایالت، به استثنای میراث یهودا، به دوازده منطقه تقسیم شد که هر یک توسط یک فرماندار خاص اداره می شد (اول پادشاهان 4، 7-19). برای حفاظت از پادشاهی وسیع، یک ارتش متحرک دائمی متشکل از 1400 ارابه جنگی و 12000 سوار ایجاد شد. 4 هزار غرفه برای اسب ها و ارابه ها ساخته شد (2 تواریخ 1، 14؛ 9، 25).

بنی‌اسرائیل تحت فرمان سلیمان، «مثل شن‌های کنار دریا شمرده شدند، خوردند، نوشیدند و شادی کردند» (اول پادشاهان 4:20). مردم با آرامش و فراوانی زندگی می کردند، «هر کس زیر تاکستان خود و زیر درخت انجیر خود» (اول پادشاهان 4:25). اسرائیل به چنان رفاه مادی دست یافت که قیمت طلا و نقره در اورشلیم با یک سنگ ساده و سرو با درختان چنار برابر بود (دوم تواریخ 9، 27). در همان زمان، خدمات کار بر مردم تحمیل شد (اول پادشاهان 5: 13)، و کنعانیانی که در کشور باقی مانده بودند به کارگران اجاره ای و ناظران سطح پایین تبدیل شدند.

تزار سازنده

برجسته ترین بناهای مادی پادشاهی سلیمان، ساختمان های متعدد آن بود که مهمترین آنها معبد باشکوه خدا در اورشلیم بود. در اجرای فرمان خدا و عهد پدر، سلیمان در سال 480 پس از خروج یهودیان از مصر، در سال چهارم سلطنت خود (3 پادشاهان 6: 1)، ساخت معبد را بر عهده گرفت. کار ساخت و ساز هفت سال به طول انجامید و ده ها هزار نفر را درگیر کرد. هنگامی که کار ساخت معبد به پایان رسید، سلیمان نقره، طلا و چیزهایی که داوود وقف کرده بود را در خزانه های آن گذاشت و پس از آن رهبران مردم را دعوت کرد تا صندوق عهد را از صهیون به معبد منتقل کنند (1). پادشاهان 7، 51؛ 8، 1). پادشاه پس از قرار دادن تابوت در مکانی جدید، مردم را برکت داد و آنها را به دعا به خدا و قربانی کردن هدایت کرد (اول پادشاهان 8، 54 - 55، 62). خداوند معبد جدید را پذیرفت و تقدیس کرد.

پس از تکمیل معبد، سلیمان شروع به ساختن قصر مجلل خود کرد که 13 سال بعد طول کشید (اول پادشاهان 7: 1). او همچنین دیواری در اطراف اورشلیم و کاخی برای همسر مصری خود، دختر فرعون ساخت که به دلیل آن اورشلیم به سمت شمال گسترش یافت. روایت کتاب مقدس، که توسط یافته‌های باستان‌شناسی پشتیبانی می‌شود، همچنین به ساخت شهرهای پادگانی که در آن ارتش ارابه‌ها مستقر بود، و شهرهایی در سراسر پادشاهی و احتمالاً در مناطق مرزی در حمات، گواهی می‌دهد (اول پادشاهان 9، 17-19؛ 2). تواریخ 8، 2 - 6). ساختمان‌های عمومی، دیوارهای قدرتمند شهر، دروازه‌های چهار ستونی ساخته شد - بخش‌هایی از این برنامه شهرسازی در گاتسور، مگیدو، بتسامیس، تل بت میرسیم، گزر مشهود است. ساختار مشخصه یک خانه اسرائیلی چهار اتاقه که از سنگ تراشیده شده است شکل گرفته است.

زوال پادشاهی سلیمان

کامیابی اسرائیل در زمان سلیمان نتیجه برکت خدا بود که پادشاه در آغاز سلطنت خود دریافت کرد. با این حال، با گذشت زمان، ارادت به خالق در قلب سلیمان ضعیف شد. هنگامی که پس از اتمام ساخت معبد و کاخ، خداوند برای بار دوم بر او ظاهر شد، سخنان خدا هشداری مهیب علیه پرستش خدایان بیگانه به صدا درآورد (اول پادشاهان 9، 1-9؛ دوم تواریخ 7). ، 11-22). اما پادشاه نتوانست در برابر این وسوسه مقاومت کند و به مرور زمان به بت پرستی افتاد، زیرا قلب او توسط زنان بیگانه متعددی که عاشق آنها شده بود فاسد شد. پادشاه 700 زن و 300 صیغه داشت - علاوه بر شاهزاده خانم مصری، در میان آنها موآبی ها، عمونیان، ادومیان، صیدونیان و هیتی ها بودند - و سلیمان تحت تأثیر آنها شروع به ساختن معابد و پرستش خدایان دروغین - اشتورت، میلکوم، حموس و مولوک کرد. ( 3 پادشاهان 11، 1-10).

سپس خداوند به سلیمان خبر داد که به دلیل بی وفایی پادشاه، پادشاهی او را خواهد گرفت. با این حال، به خاطر داوود، خدا تصمیم گرفت پس از مرگ سلیمان، قضاوت خود را در مورد او نشان دهد و یک قبیله را برای فرزندان او باقی گذاشت (اول پادشاهان 11، 11-13). اراده خدا با پیشگویی اخیا سیلومیتی نیز تأیید شد (3 پادشاهان 11، 29-39).

نه تنها دشمنان خارجی، آدر و رازون، علیه سلیمان قیام کردند، بلکه دشمنان داخلی، یربعام نیز برخاستند. شاه در کشتن شورشی که به مصر گریخت. در همین حال، زمینه اجتماعی برای خروج قبایل شمالی از خانه سلطنتی با عوارض و مالیات ها فراهم شد که بنی اسرائیل آن را «کار ظالمانه» و «یوغ سنگین» (اول پادشاهان 12: 4) و همچنین تجمل گرایی مهیا کرد. از دربار سلطنتی و موقعیت ممتاز قبیله یهودا. اگر قدمت کتاب جامعه را به سالهای آخر زندگی سلیمان بپذیریم، به عنوان شاهدی بر این امر به نظر می رسد که پادشاه گناهکار، طبق کلام سنت فیلارت چرنیگوف، " بدون توبه باقی نماند و حقیقت در روح سلیمان کسوف نشدمضمون بیهودگی زندگی دنیوی و آگاهی از "تنها چیزی که لازم است" به عنوان سنگ نوشته پادشاه خردمند عمل می کند:

بیایید به اصل همه چیز گوش دهیم: از خدا بترسید و احکام او را نگه دارید، زیرا این همه چیز برای انسان است.(جامعه 12، 13)

از سوی دیگر، یوسف ارجمند ولوتسک، با اینکه سلیمان را «حکیم» می خواند، می گوید که پادشاه « در گناه مرد" .

سلیمان پس از چهل سال سلطنت در اورشلیم بر تمامی اسرائیل درگذشت و در صهیون به خاک سپرده شد (اول پادشاهان 11: 42-43). تاج و تخت به پسرش رحبعام رسید، اما پس از آن یربعام بازگشت و قیام موفق 10 قبیله را علیه یهودا رهبری کرد. بنابراین، قضاوت خداوند بر خاندان داوود و قوم یهود در تقسیم پادشاهی به اسرائیل (شمال) و یهودا (جنوب) بیان شد که دیگر مقدر نبودند متحد شوند و به قدرت قبلی خود دست یابند.

مرگ سلیمان و تقسیم پادشاهی متحد معمولاً به دوره بین و حدود سال قبل از میلاد نسبت داده می شود. از آنجایی که کتاب مقدس مدت زمان سلطنت او را - 40 سال - نشان می دهد، تاریخ الحاق او بر این اساس - بر حسب سال است. نظرات در مورد طول عمر سلیمان بسیار متفاوت است. در نتیجه، نویسندگان مطالعات قابل توجهی در مورد سلیمان نسخه های متفاوتی از تاریخ گذاری ارائه می دهند. برای مثال، کاپلینسکی تاریخ تولد را به سال، الحاق به سال و مرگ و تقسیم پادشاهی را به سال قبل از میلاد می‌دهد. . دوبنوف معتقد است که سلیمان 64 سال زندگی کرد. روایتی که در مورد به سلطنت رسیدن سلیمان در سن دوازده سالگی در مورخ ارمنی موسی خورنی آمده است. مورخ باستانی ژوزفوس جدا ایستاده است و ادعا می کند که سلیمان 90 سال زندگی کرد که 80 سال از آن سلطنت کرد.

حافظه

اهمیت سلیمان، اعمال و دوران او به دلایلی نام او را فراموش نشدنی کرد. کسی که نام او را پادشاه "صلح" اعلام کرد، نمونه اولیه مسیح است - پادشاه صلح‌ساز بزرگ خدا. سلیمان به عنوان اولین سازنده معبد خدا در تاریخ مکان منحصر به فردی را اشغال می کند. حکمت برجسته او - هدیه اصلی سلیمان از خدا - به عنوان پایدارترین ویژگی او در کتاب مقدس آشکار شده است. عیسی، پسر سیراخ، سلیمان را تمجید می کند:

چقدر در جوانی عاقل بودی و همچون رودخانه ای سرشار از هوش! جان تو زمین را پوشانده و آن را پر از تمثیل های اسرارآمیز کردی. نام تو در جزایر دور منتشر شد و به خاطر آرامشت محبوب شدی. کشورها به خاطر آهنگ ها و گفته های شما، به خاطر تمثیل ها و توضیحات شما از شما شگفت زده شدند.(Sir 47, 16 -19)

کتاب مقدس حاوی روایت نسبتاً گسترده ای در مورد سلیمان است - در کتاب سوم پادشاهان، فصل. 1-11 و در 2 تواریخ، باب. 1-9; کتاب گمشده آثار سلیمان نیز شناخته شده است (3 پادشاهان 11، 41). انجیل همچنین شامل چهار کتاب مرتبط با نام سلیمان است: امثال، حکمت، جامعه، و سرود سرود. اگرچه تألیف سلیمان بر برخی از این متون مورد مناقشه نیست، اما آنها عمق حکمت، تعالیم و مواهب نبوی را که به طور سنتی به این پادشاه نسبت می‌دهند، آشکار می‌سازد. اهمیت سلیمان ظاهر نوشته های دیگری را توضیح می دهد که با نام او (pseudepigrapha) امضا می شدند - مانند مزامیر سلیمان و سرودهای سلیمان. در زمان تجسم خداوند عیسی مسیح، تصویر سلیمان در میان یهودیان معیاری برای خرد و جلال پذیرفته شده بود. این شناخت قدرت کلام خداوند را تعیین می کند وقتی می گوید که او «بزرگتر از سلیمان است» (متی 12:42؛ لوقا 11:31)، و هنگامی که اشاره می کند که «و سلیمان در تمام جلال خود مانند لباس نبود. هر یک از نیلوفرهای صحرا (متی 6:29).

کلیسای عهد جدید، با شکل گیری قانون عبادت و شمایل نگاری، جایگاه سلیمان را در زندگی قوم خدا با دقت بیشتری درک کرد. سنت اندرو کرت در قانون بزرگ خود بی طرفانه درباره سلیمان صحبت می کند:

"سلیمان شگفت انگیز و سرشار از فیض و حکمت که گاهی این کار بد را در پیشگاه خدا انجام داده است، از او دور شو [...] من به لذت های هوس های خود کشیده شده ام و آلوده شده ام، وای بر من، شفا دهنده خرد، نگهبان زنان ولخرج و غریب از جانب خدا.(سه شنبه، کانتو 7).

گرچه انحراف سلیمان از ایمان یک سقوط کامل نبود، کلیسا او را به خاطر زندگی خداپسندانه اش، مانند همه اجداد صادق دیگر، تجلیل نمی کند. در دنباله هفته قدیسان، دیگر اجداد مکرراً با نشانه های خاصی از ویژگی های شاهکار آنها ذکر شده است، اما سلیمان فقط یک بار ذکر شده است: " بیایید آدم، هابیل، ست [...] داوود و سلیمان را ستایش کنیم"(درخشنده).

شکل گیری سنت شمایل نگاری را می توان در ابتدا در مینیاتورهای کتاب و از حدود یک قرن پیش - در بسیاری از نمادها، نقاشی های دیواری و موزاییک ها دنبال کرد. به عنوان یک قاعده، سلیمان جوان و بی ریش، با هیکلی باریک به نظر می رسد. او ردای سلطنتی و تاجی بر سر دارد. یک ویژگی در دست سلیمان معمولاً یک طومار با کتیبه نبوی یا آموزشی است - اغلب: "ای پسر، مجازات پدرت را بشنو" (امثال 1: 8). «حکمت برای خود خانه ساخت و هفت ستون آن را برید» (امثال 9: 1). به ندرت، یک «نمونه» کوچک از معبدی که او ساخته است نیز در دست پادشاه قرار می گیرد. متداول ترین انواع تصاویر ملک سلیمان در مرتبه نبوی شمایل و بر روی نمادهای هبوط به جهنم است. او اغلب در نزدیکی پدرش، سنت داوود مزمورنویس به تصویر کشیده می شود - بنابراین، روی نمادهای هبوط به جهنم، نگاه سلیمان به طور سنتی به داوود معطوف می شود. در مینیاتور تصویری رایج از سلیمان جوان در حال نواختن موسیقی در دست راست داوود وجود دارد که او را تشکیل می دهد.


نام: سلیمان

تاریخ تولد: در سال 1011 قبل از میلاد اوه

تاریخ مرگ: در سال 928 قبل از میلاد اوه

سن: 62 ساله

محل تولد: اورشلیم

محل مرگ: اورشلیم

فعالیت: پادشاه پادشاهی اسرائیل

وضعیت خانوادگی: ازدواج کرده بود

شاه سلیمان - بیوگرافی

نام سلیمان، شلومو، یعنی «صلح»، که پسر پادشاه داوود با آن وارد تاریخ شد، توسط مادرش به او داده شد. نام دیگر او، که ناتان نبی در بدو تولد به او داد، جدیه بود - «محبوب خدا».

افراد زیادی در تاریخ وجود دارند که کاملاً شایسته به عنوان حکیمان بزرگ شناخته نمی شوند. اما تنها سلیمان، پادشاه اسرائیل، با اینکه گناهان زیادی مرتکب شد، توانست به یکباره قدیس سه دین شود.

سلیمان فوق العاده خوش شانس بود. برای شروع، اکثریت قریب به اتفاق معاصران او حتی نامی از آنها باقی نمانده است و ما تقریباً همه چیز را در مورد زندگی و اعمال او می دانیم. از این گذشته ، کتابهای پادشاهان که در مورد او می گویند در کتاب مقدس گنجانده شده است. اگرچه هیچ چیز مقدس خاصی در مورد آنها وجود ندارد. در اینجا چیزی است که به عنوان مثال در مورد وقایع قبل از تولد شاهزاده سلیمان کوچک در خانواده پادشاه داوود می گوید:

«یک روز غروب، داوود از رختخواب بیرون می‌آمد و بر پشت بام خانه پادشاه راه می‌رفت، زنی را دید که از پشت بام غسل می‌کرد. و آن زن بسیار زیبا بود. و داوود فرستاد تا بفهمد این زن کیست؟ و به او گفتند: «این بتشبع، دختر الیام، زن اوریای هیتی است. داوود غلامانی فرستاد تا او را بگیرند. و او نزد او آمد و او با او خوابید.»

پادشاه دیوید برای خلاص شدن از شر شوهر زیبایی دستور داد تا او را به یک لشکرکشی بفرستند و دستوراتی داد. اوریا را در جایی که سخت ترین نبرد است قرار ده و از او عقب نشینی کن تا شکست بخورد و بمیرد. هنگامی که اورین درگذشت، پادشاه توانست با بثشبا ازدواج کند و به موقع صاحب یک پسر شدند.

عمل خائنانه پادشاه را نمی توان پنهان کرد و رسوایی در اورشلیم رخ داد. ناتان نبی آشکارا خاندان داوود را نفرین کرد و آن را محکوم به نزاع برادرکشی کرد. علاوه بر این، او پیش‌بینی کرد که نوزادی که از بثشبا به دنیا آمد خواهد مرد. و همینطور هم شد. سپس داوود در حضور خداوند توبه کرد و ناتان اعلام کرد که بخشیده شده است. به زودی بثشبا زیبا پسر دومی به نام سلیمان یا شلومو از کلمه "شالوم" یعنی صلح به دنیا آورد.

این نام تصادفی انتخاب نشد: صلح اصلی ترین چیزی بود که پادشاه در آن زمان رویای آن را داشت که از مبارزه با مردم جنگجو فلسطینیان و سایر دشمنان خارجی و داخلی خسته شده بود. در زمان تولد شاهزاده، در اواسط دهه 900 قبل از میلاد، پادشاهی که اسرائیل یا یهودا نامیده می شد، کمتر از نیمی از خاک اسرائیل کنونی را اشغال کرد. برای هر قطعه زمینی باید جنگید و اغلب ساکنان آن را نابود می کردند. برای مثال، داوود پس از تسخیر کشور عمونیان، «آنها را زیر اره‌ها، زیر خرمن‌کوب‌های آهنی، زیر تبرهای آهنی گذاشت و در کوره‌ها انداخت.»

زمانی که سلیمان به دنیا آمد، داوود پادشاه چهل ساله دو دوجین فرزند از همسران مختلف داشت. طبیعتاً بدون شور و شوق وارث دیگری را پذیرفتند و مانند برادر با یکدیگر رفتار نکردند. بلافاصله پس از تولد سلیمان، برادر بزرگترش آمنون به خواهرش تامار تجاوز کرد، پدرش او را بخشید. اما برادر دیگر، ابشالوم. به احترام خواهرش برخاست و به خدمتکارانش دستور داد که آمنون را بکشند. پس از این، شاهزاده به کشور همسایه گریخت، اما سه سال بعد دیوید او را بخشید و حتی او را وارث رسمی اعلام کرد.

اما ابشالوم نمی خواست صبر کند - او مدت ها بود که خود را شایسته تاج و تخت می دانست، زیرا او قوی ترین و خوش تیپ ترین جوان اسرائیل بود. انجیل می نویسد که موهای مجلل او، هنگامی که سالی یک بار آن را کوتاه می کرد، دویست مثقال - 2.4 کیلوگرم وزن داشت. او با جذب یا رشوه دادن به بسیاری از اسرائیلی ها با هدایای سخاوتمندانه، یک روز خوب خود را پادشاه اعلام کرد. داوود که نمی خواست با پسرش بجنگد، با نگهبان خود به آن سوی اردن رفت، اما ابشالوم تصمیم گرفت یک بار برای همیشه از شر پدرش خلاص شود. او و پیروانش با داوود در جنگل افرایم روبرو شدند و پدرش مجبور شد نبردی را آغاز کند. جنگجویان کارکشته او به سرعت جنگجویان بی تجربه ابشالوم را به پرواز درآوردند. خود شاهزاده در حالی که فرار می کرد موهایش را در شاخه های درخت گیر کرد و تیرها او را سوراخ کردند.

نگرانی های پادشاه به همین جا ختم نشد - اکنون پسر بزرگ بعدی آدونیا شروع به ادعای تاج و تخت کرد. علاوه بر این، در اسرائیل، نیمه شمالی پادشاهی، شخصی سبا قیام کرد و فلسطینیان دوباره از غرب حمله کردند. داوود دوباره همه دشمنان خود را شکست داد، اما او قبلاً نزدیک به هفتاد سال داشت و سلامت آهنین او - در جوانی او با یک پرتاب سنگ جالوت غول پیکر را شکست داد - بسیار ضعیف شد. شب نتوانست گرم شود و بزرگان دوشیزه زیبایی به نام آویساگا برای او پیدا کردند. تا شب شاه را گرم کند. - اما او، کتاب مقدس توضیح می دهد، "آن را نمی دانست."

به نظر می رسد که وضعیت سلامتی دیوید اصلا خوب نبود. با درک این موضوع، اطرافیان او به دو دسته تقسیم شدند: فرمانده کل یوآب و کاهن اعظم ابیاتار می خواستند ادونیا را بر تخت سلطنت بنشانند، و ناتان نبی و بثشبا که هنوز صاحب قلب پادشاه بودند، از سلیمان حمایت کردند. آدونیا که از پیروزی مطمئن بود، قبلاً تاجگذاری خود را تعیین کرده بود، اما بثشبا وارد اتاق پادشاه شد و قولی که به او داده شده بود را به او یادآوری کرد: «ای سرورم پادشاه، آیا به خدمتکار خود قسم نخوردی و گفتی: «پسرت سلیمان خواهد کرد. بعد از من پادشاه باش»؟ چرا آدونیا سلطنت کرد؟» و داوود سلیمان 18 ساله را به عنوان جانشین خود منصوب کرد.

آدونیا که فهمید همه دسیسه های او برای پادشاه شدن بیهوده است، از ترس تلافی به معبد دوید و شاخ های محراب را که به شکل سر گاو ساخته شده بود گرفت - این بدان معنی بود که او از خدا محافظت می کرد. . او بخشیده شد، اما داوود به زودی درگذشت و آدونیا دوباره سعی کرد راه خود را به قدرت برساند. در اینجا صبر سلیمان به پایان رسید و او به سردار وفادار وانی دستور داد که آدونیا را بکشد. در همان زمان، یوآب کشته شد، اگرچه او نیز سعی کرد به قربانگاه پناه ببرد. اما سلیمان از ابیاتار کاهن اعظم امان داد و به او گفت: «تو شایسته مرگ هستی، اما در حال حاضر تو را نمی کشم.»

کتاب مقدس به صورت لکونی می نویسد: «و سلیمان بر تخت پدرش داود نشست. در هنگام تاجگذاری، سادوک، کاهن اعظم جدید، پیشانی پادشاه را که لباس کتان با طلا دوزی شده بود و خرقه قرمز مایل به قرمز پوشیده بود، مسح کرد. در این زمان لاویان این مزمور را سرودند: "من پادشاه خود را بر صهیون، کوه مقدس خود مسح کردم." طبق معمول به مردم نان و گوشت از بره هایی که همانجا بریان می شد داده می شد. وقتی جشن ها تمام شد، وقت آن بود که به کار خود بپردازیم.

دولتی متشکل از وانی، وزیر دارایی آدونیرام، وزیر دربار اهیسار و وزیر پلیس آذریا ایجاد شد. با آنها، شاه شروع به انجام اصلاحات خود کرد، که، به طرز عجیبی، ما تقریباً هیچ چیز نمی دانیم. کتاب مقدس یک کتاب تاریخی نیست و گردآورندگان آن در درجه اول به داستان های اخلاقی و معجزات علاقه مند بودند. سلیمان از اولی در زندگی‌اش زیاد داشت، اما افسانه‌ها او را با دومی فراوان نسبت می‌دادند.

اولین معجزه در آغاز سلطنت او اتفاق افتاد - همانطور که مرسوم بود، سلیمان به عبادتگاه جبعون رفت و شب را در آنجا سپری کرد و خداوند در خواب به او ظاهر شد و پرسید: "چه چیزی به تو بدهم؟" پادشاه برای خود حکمت خواست و حق تعالی آنقدر پسندید که به سلیمان نه تنها حکمت، بلکه مال و جلال نیز داد: «پس قبل از تو کسی مثل تو نبود و بعد از تو هم مثل تو نخواهد آمد. "

پادشاه خرد خود را با ازدواج با دختر فرعون مصر به اثبات رساند: این امر به دشمنی چندین ساله یهودیان و مصر که در زمان موسی پدید آمد پایان داد. شاهزاده خانم دختران سلیمان را به دنیا آورد که نامهای مصری بسمت و تفات را گرفتند. درست است، این او نبود که اولین همسر پادشاه شد، بلکه ابیشگ بود که پدرش را گرم کرد؛ جوانان باید در زمان حیات داوود به هم نزدیک شده باشند.

کتاب مقدس می‌گوید: «و خدا به سلیمان حکمت و عقل بسیار عالی و عقلی وسیع، مانند شن‌های ساحل عطا کرد. و حکمت سلیمان از حکمت جمیع بنی مشرق و همه حکمت مصریان بیشتر بود.» برخلاف داوود، شاه عملاً جنگی به راه نینداخت، اما در عین حال توانست قلمرو اسرائیل را از نیل تا فرات گسترش دهد.

بیشتر اوقات این کار از طریق ازدواج انجام می شد: او با دختران پادشاهان همسایه ازدواج می کرد که پس از مرگ آنها - گاهی اوقات هوشمندانه ترتیب داده می شد - دارایی آنها را تصاحب می کرد. از آنجا که «پادشاهان» آن زمان فقط بزرگان قبایل کوچ نشین یا شهرهای کوچک بودند و تنها در فلسطین حدود سیصد نفر از آنها وجود داشت، حرمسرای سلیمان پیوسته رشد می کرد. طبق کتاب مقدس، او هفتصد زن و سیصد صیغه داشت.

حکمت شاه نیز در این امر آشکار بود. که او تصمیم گرفت مردم خود را با یک هدف مشترک متحد کند - یعنی ساختن یک معبد باشکوه جدید، جایی که قرار بود تابوت عهد (آرون ها بریت) - بزرگترین زیارتگاه، که در داخل آن الواح دریافت شده نگهداری می شد. توسط موسی از جانب خود خداوند. داوود تابوت را از جبعون به اورشلیم برد و خواست ظرفی شایسته برای آن بسازد، اما وقت نداشت. اکنون سلیمان با پادشاه فینیقیه صور، هیرام، که سروهای لبنانی معروف در سراسر خاورمیانه در کشور او رشد می‌کرد، قرارداد بست.

در ازای چوب سرو، او موافقت کرد که هر سال مقادیر زیادی روغن، گوشت و غلات به هیرام بدهد. 30 هزار نفر برای برداشت چوب به صور فرستاده شدند. 150 هزار نفر دیگر از ساکنان اسرائیل در کوهستان سنگ استخراج کرده و به اورشلیم منتقل کردند. تقریباً همه مردان سالم مجبور به ساختن معبد شدند. این ساخت و ساز 7 سال به طول انجامید و یک افسانه معروف با آن مرتبط است در مورد سنگ تراشی اصلی که نام او یا هیرام بود، مانند پادشاه، یا آدونیرام، مانند وزیر سلیمان. او از افشای اسرار هنر خود امتناع کرد و به خاطر آن کشته شد. گویا وارثان هیرام برادری «ماسون‌های آزاد» (فراماسون‌ها) را برای محافظت از اسرار تأسیس کردند و نشان‌های آن را قطب‌نما، مربع و ابزار خالص استاد و در عین حال ابزار قتل او کردند.

معبد تکمیل شده یک ساختمان عظیم بود که به گفته متکلمان می توانست تا 50 هزار عبادت کننده را در خود جای دهد.در مرکز معبد "قدوس مقدس" (داویر) قرار داشت که در آن یک کشتی بر روی یک پایه سنگی نصب شده بود که محافظت می شد. توسط مجسمه های طلاکاری شده کروبی - نه فرشتگان، بلکه گاوهای بالدار به ارتفاع پنج متر. این معبد در سال 586 قبل از میلاد ویران شد. پادشاه بابل نبوکدنصر دوم، اما قبل از آن کشتی به طور مرموزی ناپدید شد.

عاشقان راز همچنان به دنبال آن هستند، مانند کشتی دیگر، کشتی نوح. معبد جدیدی پس از بازگشت یهودیان از اسارت بابل ساخته شد، اما این بار توسط رومیان ویران شد. امروزه تنها یک دیوار از او باقی مانده است - دیوار معروف ناله، و از تمام گنجینه های سلیمان که در کتاب مقدس ذکر شده است، تنها گارنت طلایی که پادشاه به کاهن اعظم سادوک داده است، باقی مانده است.

اسرائیل در زمان سلیمان از طریق کشاورزی و تجارت ثروتمند شد. درآمد سالانه پادشاه 666 تالنت بود - تقریباً 23 تن طلا. دربار سلطنتی هر روز «سی گاو (کور = 220 لیتر) آرد گندم و شصت گاو آرد دیگر، ده گاو پروار و بیست گاو از مرتع، و صد گوسفند، به غیر از آهو و بابونه، و سایگا و پروار می خورد. پرنده ها." کتاب مقدس می گوید: «در زمان سلیمان، نقره هیچ ارزشی نداشت.

در حفاری در اورشلیم، فنجان های زیادی برای لوازم آرایشی، آینه، سنجاق مو و کوزه های بخور وارداتی پیدا شد - این ثابت می کند که خانم های دربار با هوشیاری از مد پیروی می کردند. در شهر مرزی مگیدو، باستان شناسان اصطبل های عظیمی پیدا کردند - به نظر می رسد که سلیمان تهیه اسب ها را از آسیا به مصر ترتیب داد، جایی که ارتش فرعون به آنها نیاز فوری داشت. پادشاه معدن و ذوب مس را تأسیس کرد و همچنین ناوگان بزرگی ساخت که هر سه سال یکبار به کشور اوفیر می رفت و طلا و چوب های با ارزش را از آنجا می آورد.

دانشمندان هنوز در حال بحث هستند که این افیر در کجا واقع شده است و ملکه معروف سبا (شبا) چه نسبتی با او دارد که "با ثروت بسیار" به سلیمان رسید و می خواست "پادشاه را با معماها آزمایش کند". پادشاهی باستانی سبا در یمن قرار داشت؛ در اتیوپی، ملکه هموطن آنها محسوب می شود، اما کتاب مقدس اشاره می کند که او به طور خاص از اوفیر آمده است. ملکه آمد تا حکمت سلیمان را بیازماید و چنان خوشحال شد که تمام ثروتی را که با خود آورده بود به او داد.

داستان کتاب مقدس در اینجا به پایان می رسد، اما افسانه ها می گویند که سبا زیبا یا بلقیس، که در قرآن به او گفته می شود، عاشق پادشاه شد و آنها تنها به این دلیل ازدواج نکردند که پاهای ملکه - یا حتی تمام بدن او - به طور ضخیم با مو پوشیده شده است. با این حال، این مانع از آن نشد که ملکه منلیک پسر سلیمان را به دنیا آورد، که گفته می‌شود سلسله نگوس اتیوپیایی را تأسیس کرد. در یکی از کلیساهای اتیوپی ، طبق شایعات ، صندوق عهد هنوز نگهداری می شود ، که ملکه آن را با خود برد - شاید به همین دلیل از اورشلیم ناپدید شد؟

کتاب مقدس علاوه بر ساخت معبد، جنگ ها و سایر اعمال باشکوه سلیمان را فهرست نمی کند - شاید این دلیل اصلی حکمت او بود. اما پادشاه به خلاقیت ادبی شدید مشغول بود: «و او سه هزار مَثَل گفت و آوازهایش هزار و پنج بود. و در مورد درختان صحبت کرد. .. و در مورد حیوانات، و در مورد پرندگان، و در مورد خزندگان، و در مورد ماهی ها.” کلمات اخر.
اشتباه فهمیده شد، بعدها این باور را به وجود آورد که سلیمان زبان حیوانات و پرندگان را درک می کند.

افسانه های بسیاری - یهودی، مسیحی، مسلمان - در مورد اعمال خردمندانه سلیمان حفظ شده است. مشهورترین داستان این است که وقتی دو زن بر سر یک کودک با هم دعوا کردند - هر کدام اصرار داشتند که او مادرش است - پادشاه دستور داد پسر را از وسط نصف کنند و به هر کدام نصف کنند. کسی که با وحشت فریاد زد: "بهش بده، فقط او را نکش!" - و به عنوان مادر خودش شناخته شد. داستان حلقه ای با کتیبه: "همه چیز می گذرد" که توسط یک مرد خردمند به سلیمان داده شده است کمتر معروف نیست. گفت: در روزگار سختی به این انگشتر بنگر که تسلی می یابی.

پادشاه این کار را کرد، اما یک روز. به حلقه نگاه کرد، فقط عصبانی تر شد و انگشتش را پاره کرد تا داخل حوض بیندازد. سپس در داخل انگشتر این کتیبه را خواند: "این نیز خواهد گذشت." گاهی این داستان ادامه می‌یابد: پادشاه که پیر شد، غمگین شد و متوجه شد که انگشتر حقیقت را می‌گوید و ناگهان متوجه کتیبه‌ای به سختی روی دنده‌اش شد. که نوشته شده بود: "هیچ چیز نمی گذرد."

بسیاری از این داستان ها در کتاب های کتاب مقدس "امثال سلیمان و حکمت سلیمان" وجود دارد که نویسنده آن پادشاه محسوب می شود، اگرچه به احتمال زیاد این محصول خلاقیت جمعی است. بعید است که کتاب دیگری متعلق به او باشد - جامعه معروف ("سخنرانی در مجلس"). افکار تلخ در مورد بیهودگی همه چیز البته می تواند متعلق به پادشاه سالخورده باشد، اما دانشمندان واژه های فارسی و آرامی را در این کتاب یافتند و ثابت کردند که چندین قرن بعد نوشته شده است.

سلیمان همچنین به «آواز نغمه ها» («شیر هاشیریم») نسبت داده شده است، کتابی بزرگ در مورد عشق، که در تعبیری پرهیزگارانه به عشق به خدا تعبیر می شود. اما آیا اینطور است؟ «آه، تو زیبا هستی، محبوب من، تو زیبایی! چشم های کبوتری زیر فرهایت؛ موهایت مثل گله بزی است که از کوه شلاد فرود می آیند... لبانت مثل نوار قرمز و لب هایت مهربان: گونه هایت مثل نیم سیب انار زیر فر... دو سینه ات مثل دوقلوهای بابونه جوانی که در میان نیلوفرها چرا می کنند.

بله، سلیمان می توانست چنین چیزی را برای یکی از عاشقان خود بنویسد، اما او به سختی جرأت می کرد چنین اروتیسمی عالی را به خدای متعال تبدیل کند. علاوه بر این، نیمی از "آواز ترانه ها" از دیدگاه دختر نوشته شده است - به احتمال زیاد، این مجموعه ای از آهنگ های عروسی باستانی است که به طرز عاقلانه ای در کتاب مقدس گنجانده شده است و به لطف این برای همه عاشقان حفظ شده است.

پیش از این در قرون وسطی، بسیاری از آثار دیگر به سلیمان نسبت داده شد - عمدتاً غیبی و جادویی. اخترشناسان و کیمیاگران، برای اینکه متهم به بدعت نشوند، پادشاه را که به عنوان قدیس شناخته شده بود، حامی خود اعلام کردند. ظاهراً او یک تخت شگفت انگیز داشت که توسط حیوانات طلایی محافظت می شد ، یک فرش پرنده و یک حلقه که نام مخفی خدا بر روی آن حک شده بود - با کمک آن می شد به فرشتگان و شیاطین فرمان داد. ستاره پنج پر، یا پنتاگرام، به "مهر سلیمان" ملقب شد - طبق افسانه، او هنگام احضار ارواح در مرکز آن ایستاد.

یکی از آزمایش ها غم انگیز تمام شد: دیو آسمودئوس پادشاه را به صحرا پرتاب کرد. او تنها پس از سه سال توانست از آنجا خارج شود، در حالی که ناپاک که شکل او را گرفته بود، به جای او حکومت کرد. در افسانه های اسلامی، سلیمان (سلیمان بن داود) خوش شانس تر است: او یک لشکر کامل از جنیان و افراد شیطان صفت مانند جن هوتابیچ، محبوب کودکان شوروی، از کتاب لازار لاگین را فرماندهی می کند. گیاهان در کوزه

در واقع قدرت سلیمان چندان زیاد نبود. مدتی است که درآمد شاه کفاف مخارج او را نمی دهد. او که مبلغ هنگفتی به هیرام حاکم تیری بدهکار بود، مجبور شد 20 شهر را به او بدهد. مردمی که تحت ستم مالیات بودند، غر می زدند - به ویژه اسرائیلی ها که تعدادشان از ساکنان یهودیه بیشتر بود، اما بسیار فقیرتر. هموطن آنها یربعام که موقعیت برجسته ای در دولت سلطنتی داشت، شورش کرد و سپس به مصر گریخت و در آنجا مورد استقبال گرم فرعون شوسکیم قرار گرفت. تهدید دیگر راهزن رازون بود که دمشق را تصرف کرد و در آنجا پادشاه شد و دائماً به سرزمین های شمالی اسرائیل حمله می کرد.

همسران متعدد سلیمان برای او دردسر کمتری ایجاد نکردند. و نکته این نبود که آنها، همانطور که اغلب در حرمسراهای سلطنتی اتفاق می افتاد، جذاب بودند. ترویج فرزندان خود به عنوان وارث سلیمان به اندازه پدرش پرکار نبود: ما فقط یکی از پسرانش را می شناسیم، رحبعام. پسر نعمه عمونی. این مشکل ارث را حل کرد، اما مشکل دیگری پیش آمد که کتاب مقدس در مورد آن می نویسد: "وقتی سلیمان پیر شد، همسرانش دل او را به سوی خدایان دیگر معطوف کردند و قلب او کاملاً وقف خداوند خدایش نبود...

و سلیمان شروع به خدمت به اشتورث، خدای صیدا، و میلکوم، پلشتی عمونیان کرد... سپس سلیمان معبدی برای کموش، مکروه موآب، در کوهی که در مقابل اورشلیم است، و برای مولک، مکروه، بنا کرد. از آمونیت ها او این کار را برای تمام زنان خارجی خود که بخور می سوزاندند و برای خدایان خود قربانی می کردند، انجام داد.» به نظر می رسد که پادشاه تصمیم گرفته بود که خدمت به خدایان بومی خود حواس وفاداران خود را از دسیسه ها منحرف کند، اما برای خادمان معبد این یک بحث نبود.

آنها حکم خدای خشمگین را به سلیمان رساندند: «زیرا اینگونه عمل می‌کنی و عهد و فرایض من را که به تو امر کرده‌ام وفا نکرده‌ای. من پادشاهی را از تو جدا خواهم کرد و به بنده تو خواهم داد.» پادشاه غمگین بود، اما تصمیم گرفت که زنان اغواگر خارجی را ناراحت نکند - آنها آخرین تسلی او در دوران پیری بودند، پر از غم و اندوه و بیماری. پیری در آن روزها زود فرا رسید - سلیمان هنگامی که تنها 62 سال داشت درگذشت. طبق افسانه ای دیگر، او دستور داد که او را دفن نکنند تا زمانی که کرم ها شروع به تیز کردن عصای او از چنار کنند. هنگامی که این اتفاق افتاد، او را مرده اعلام کردند و در قبر غنی در کوه صهیون در کنار داوود به خاک سپردند.

پس از مرگ پادشاه، یربعام بازگشته در اسرائیل شورش کرد. وارث قانونی، رحبعام، تنها بر یهودیه و اورشلیم قدرت داشت. پادشاهی اسرائیل به دو قسمت تقسیم شد و هر دو بخش در هرج و مرج کودتاهای کاخ، شورش ها و تهاجمات خارجی فرو رفت. در برابر این پس زمینه، سلطنت سلیمان به ویژه صلح آمیز و شاد به نظر می رسید - به همین دلیل است که پادشاه به عنوان یک حکیم بی نظیر شناخته می شود.

او خود به سختی می توانست با چنین تعریفی موافق باشد و با نگاهی به نتایج ناامیدکننده سلطنت خود، به خوبی می توانست کلمات غم انگیزی را که نویسنده کتاب جامعه به زبانش آورده بود، به زبان آورد: «دلم را داده ام تا بدانم. دانایی و شناخت جنون و حماقت: آموخته ام که این نیز کسالت روحی است، زیرا در خرد بسیار اندوه فراوان است و هر که دانش را زیاد کند، اندوهش را افزون می کند.

سلیمان در کتاب مقدس کیست؟


سلیمان(در زبان عبری نام او "شلومو" به نظر می رسد و به معنای "صلح آمیز"، "غنی در صلح" است) - پادشاه افسانه ای پادشاهی متحد اسرائیل (تقریباً 1015-975 قبل از میلاد).

پدر و مادر او اسرائیلی (نویسنده معروف مزامیر) و بثشبا (در اصل همسر اوریا، یکی از رعایای داوود) هستند. مربی سلیمان ناتان نبی است.

در زمان سلیمان، الف معبد اورشلیم، بعدها توسط نبوکدنصر دوم - زیارتگاه اصلی یهودیت - ویران شد.


معبد سلیمان

سلیمان در همان آغاز سلطنت خود قربانی بزرگی کرد و خداوند را در خواب دید که او را به درخواست چیزی دعوت کرد. شاه دلیل خواست تا بتواند قضاوت و حکومت کند. برای این، خدا نه تنها به او هوش، بلکه «ثروت و جلال» داد (اول پادشاهان 3: 12-15).


اولین تجلی حکمت حل اختلاف بین دو زن است (اول پادشاهان 3: 16-27). آنها فاحشه بودند، در یک خانه زندگی می کردند و تقریباً در همان زمان فرزندانی به دنیا می آوردند. در طول شب، یکی از نوزادان فوت کرد و یکی از زنان، فرزندان را عوض کرد. صبح روز بعد او واقعیت جایگزینی را انکار کرد و زنان نزد پادشاه آمدند. سلیمان دستور داد نوزاد زنده را با شمشیر از وسط نصف کنند و به هر کدام نصف بدهند. یکی از زنان با این موافقت کرد و دومی گفت - نه، بچه را بده، فقط نکش. بنابراین مشخص شد که او مادر نوزاد زنده است و او اولین کسی بود که واقعاً بچه ها را تغییر داد.

سلیمان با دختر پادشاه مصر ازدواج کرده بود و همچنین کنیزهای زیادی از جمله خارجی ها داشت. یکی از آنها که در آن زمان همسر محبوب او شده بود و تأثیر زیادی بر پادشاه داشت، سلیمان را متقاعد کرد که یک محراب بت پرستی بسازد و خدایان سرزمین مادری خود را پرستش کند. به همین دلیل، خداوند بر او خشمگین شد و به قوم اسرائیل سختی های زیادی را وعده داد، اما پس از پایان سلطنت سلیمان (از آنجایی که به داوود وعده سعادت کشور حتی در زمان پسرش داده شد). و خداوند گفت که پس از مرگ سلیمان، پادشاهی او تقسیم خواهد شد و پسرش (رحبعام) تنها بر بخش کوچکی از آن سلطنت خواهد کرد (اول پادشاهان 11: 9-13).

سلیمان برای اداره امور، پادشاهی اسرائیل را به 12 منطقه تقسیم کرد (بدون توجه به تقسیم بندی به قبایل)، ارتش بزرگی با ارابه ها و سواران برای محافظت در برابر دشمنان تشکیل داد و شهرهای پادگانی را برای تدارکات تأسیس کرد. او کشتی هایی را به سفرهای طولانی فرستاد و شگفتی هایی را که از کشورهای مختلف آورده شده بود به مردم نشان داد. سلیمان از نظر ثروت و خرد از همه پادشاهان پیشی گرفت (اول پادشاهان 10:23).

دو بنای معروف سلیمان - معبدی که ساخت آن 7 سال به طول انجامید و پس از آن با انتقال صندوق عهد به داخل آن، قربانی فراوان و دعای بزرگ پادشاه (اول پادشاهان 8: 1) و کاخ مقدس شد. که در طول 13 سال ساخته شد و از تعداد ساختمان ها و مجلل شگفت زده شد. نکته منفی این تجمل، مالیات های سنگینی است که شاه بر اسرائیل وضع کرد.


در سال 928 ق.م. ه.، پس از 40 سال سلطنت بر تمامی اسرائیل، سلیمان در سن 62 سالگی درگذشت و در شهر داوود به خاک سپرده شد (اول پادشاهان 11:43)، یعنی در بیت لحم.

بلافاصله پس از مرگ سلیمان، شورشی در گرفت که در نتیجه دولت متحد اسرائیل به دو پادشاهی (اسرائیل و یهودا) تقسیم شد.

سلیمان را نویسنده کتاب جامعه، کتاب سرود سلیمان، کتاب امثال سلیمان (همه در عهد عتیق گنجانده شده است) و همچنین برخی از مزامیر می دانند. بنابراین، با قضاوت بر اساس عنوان مزمور 126، سلیمان نویسنده آن است.

ایوان سلیمان که در عهد جدید به آن اشاره شده است (یوحنا 10:23، اعمال رسولان 3:11 واعمال 5:12 ) - قسمت شرقی ستونی که معبد اورشلیم را احاطه کرده بود.

اولگا بوگدانوا

تمام زندگی روی زمین فقط یک افسانه است.

من آن را دور می بینم

شولامیت از میان گل ها عبور می کند

با یک دسته کهربا در دست،

نمایه بازالتی پادشاه -

و بوسیدن لبهایش

سحر روی تخت طلوع می کند

آخرین روز من.

تیسومین پادشاه یهود، افسانه ایحاکم پادشاهی متحد اسرائیلدر 965 - 928 قبل از میلاد، در دوره اوج خود پسر داوود پادشاه و بثشبا. نویسنده کتاب جامعه به حساب می آید"، کتاب "سرود سلیمان» , « کتاب امثال سلیمان» و همچنین برخی از مزامیر. در زمان سلطنت سلیمان در اورشلیممعبد اورشلیم ساخته شد- زیارتگاه اصلی یهودیت.

نام شلومو(سلیمان) در عبری از ریشه ( شالوم- "صلح" به معنای "نه جنگ") و همچنین ( شال- "کامل"، "کل").

سلیمان همچنین در کتاب مقدس با تعدادی نام دیگر ذکر شده است. بنابراین، گاهی اوقات به آن می گویند ایدیدیه("محبوب خدا") - نام نمادینی که به سلیمان به عنوان نشانه لطف خدا نسبت به پدرش داوود داده شده است.، پس از توبه عمیق او برای داستان با بثشبه.

آمدن به سلطنت

پدر سلیمان، داوود،می خواست تاج و تخت را به سلیمان منتقل کند. با این حال، هنگامی که داوود فرسوده شد، پسر دیگرش، آدونیا، سعی کرد قدرت را غصب کند.. او با کاهن اعظم ابیاتار وارد توطئه شدو فرمانده لشکر، یوآب،و با استفاده از ضعف داوود، خود را جانشین تاج و تخت اعلام کرد و تاجگذاری باشکوهی را برنامه ریزی کرد.

مادر سلیمان، بثشبا، و همچنین ناتان نبیدیوید را در این مورد مطلع کرد.ادونیا گریخت و در خیمه پنهان شد، چنگ زدن "از شاخ های قربانگاه" سلیمان پس از توبه او را بخشید.سلیمان پس از به قدرت رسیدن با سایر شرکت کنندگان در توطئه برخورد کرد. بنابراین، سلیمان موقتاً ابیاتار را از کاهنیت برکنار کرد و یوآب را که سعی داشت در حال فرار پنهان شود، اعدام کرد. مجری هر دو اعدام، بنایا، توسط سلیمان به عنوان فرمانده جدید سپاه منصوب شد.

خداوند به سلیمان سلطنت داد به شرطی که از بندگی خدا منحرف نشود. خداوند در ازای این وعده، حکمت و صبر بی سابقه ای به سلیمان عطا کرد.

سیاست خارجی

سلیمان مانند اکثر فرمانروایان آن زمان به دیدگاه های امپراتوری پایبند بود. کشورهای اسرائیل و یهودیه تحت حکومت او متحد شدندقلمرو بزرگی را اشغال کرد.

سلیمان به خصومت پانصد ساله یهودیان و مصری ها پایان داد، دختر فرعون مصر را به عنوان همسر اول خود انتخاب کرد.

پایان سلطنت سلیمان

بر اساس کتاب مقدس، سلیمان هفتصد زن و سیصد صیغه داشت که در میان آنها خارجی بودند. یکی از آنها که در آن زمان همسر محبوب او شده بود و تأثیر زیادی بر پادشاه داشت، سلیمان را متقاعد کرد که یک محراب بت پرستی بسازد و خدایان سرزمین مادری خود را پرستش کند. به همین دلیل خداوند بر او خشمگین شد و به قوم بنی اسرائیل سختی‌های زیادی را وعده داد، اما پس از پایان سلطنت سلیمان. بنابراین، تمام سلطنت سلیمان کاملاً آرام گذشت.

سلیمان در سال 928 قبل از میلاد درگذشت.در سن 62 سالگی. طبق افسانه، این اتفاق در حالی رخ داد که او بر ساخت یک محراب جدید نظارت می کرد. برای جلوگیری از اشتباه (با فرض اینکه این ممکن است یک رویای بی حال باشد) نزدیکان او شروع به دفن نکردند تا اینکه کرم ها شروع به تیز کردن عصای او کردند. تنها پس از آن رسماً مرده اعلام شد و دفن شد.

حتی در زمان سلیمان، قیام مردمان تسخیر شده آغاز شد (ادومیان، آرامیان ) بلافاصله پس از مرگ او، قیامی در گرفت که در نتیجه آن یک دولت متحد شدبه دو پادشاهی اسرائیل و یهودا تقسیم شد

افسانه های سلیمان

دربار پادشاه سلیمان

سلیمان خرد خود را قبل از هر چیز در محاکمه نشان داد. بلافاصله پس از به سلطنت رسیدن، دو زن برای محاکمه نزد او آمدند. آنها در همان حال زندگی می کردندخانه، و هر کدام یک بچه داشتند. شب یکی از آنها نوزادش را له کرد و کنار زن دیگری گذاشت و زنده را از او گرفت. صبح، زنان شروع به مشاجره کردند: هر کدام گفت: «فرزند زنده مال من است و مرده مال تو». پس در حضور شاه با هم بحث کردند. سلیمان پس از گوش دادن به آنها دستور داد: شمشیر را بیاورید.

و شمشیر را نزد شاه آوردند. باعلومان گفت: طفل زنده را از وسط نصف کن و نیمی را به یکی و نیمی را به دیگری بده. با این سخنان، یکی از زنان فریاد زد: بهتر است بچه را به او بدهید، اما او را نکشید! برعکس، دیگری گفت: "قطعش کن، نگذار به دست او یا من برسد." سپس سلیمان گفت: کودک را نکش و به زن اول بده که او مادر اوست. مردم این را شنیدند و شروع به احترام به پادشاه کردند، زیرا همه دیدند که خدا چه حکمتی به او داده است.

حلقه سلیمان

روزی سلیمان پادشاه در قصر خود نشسته بود و مردی را دید که در خیابان راه می‌رفت که از سر تا پا لباس‌های طلایی پوشیده بود. سلیمان این مرد را نزد خود خواند و پرسید: آیا تو دزد نیستی؟ او پاسخ داد که او یک جواهر فروش است: "و اورشلیم شهری مشهور است، بسیاری از افراد ثروتمند، پادشاهان و شاهزادگان به اینجا می آیند." سپس پادشاه پرسید که جواهرساز از این کار چقدر درآمد دارد؟ و با افتخار جواب داد که زیاد است. سپس پادشاه پوزخندی زد و گفت که اگر این جواهرساز اینقدر باهوش است، پس بگذار انگشتری بسازد که مردم غمگین را شاد و شادمانان را ناراحت کند. و اگر سه روز دیگر انگشتر آماده نشد دستور می دهد که جواهر ساز را اعدام کنند. جواهرساز هر چقدر هم استعداد داشت، روز سوم با ترس و با یک انگشتر نزد شاه رفت. در آستانه کاخ رحابام پسر سلیمان را دید و فکر کرد: پسر حکیم نیمه حکیم است.. و دردسرش را به رهاوام گفت. پوزخندی زد، میخ گرفت و سه حرف عبری را در سه طرف حلقه خراشید - گیمل، زین و ید. و گفت که با این کار می توانی با خیال راحت نزد شاه بروی. سلیمان حلقه را چرخاند و بلافاصله معنی حروف سه طرف حلقه را به روش خود فهمید - و معنای آنها مخفف גם זו יעבור "این نیز خواهد گذشت." و همانطور که حلقه می چرخد ​​و حروف مختلف دائماً ظاهر می شود ، جهان نیز می چرخد ​​و سرنوشت یک شخص به همین ترتیب می چرخد. و به این فکر کرد که اکنون بر تخت بلندی نشسته و در میان همه شکوه ها احاطه شده است و این نیز خواهد گذشت، بلافاصله غمگین شد. و هنگامی که اشمودای او را به اقصی نقاط جهان پرتاب کرد و سلیمان مجبور شد سه سال سرگردان شود و به حلقه نگاه کند، متوجه شد که این نیز خواهد گذشت و احساس خوشبختی کرد.

تصویر در هنر

تصویر پادشاه سلیمان الهام بخش بسیاری از شاعران و هنرمندان بود: به عنوان مثال، شاعر آلمانی قرن 18. F.-G. کلوپستاکتراژدی را در شعر به او هنرمند تقدیم کردروبنس هندل "قضاوت سلیمان" را نقاشی کردیک اوراتوریو را به او تقدیم کرد و گونود- اپرا فیلمی بر اساس افسانه مربوطه ساخته شد.« سلیمان و ملکه سبا» (1959). در سال 2009 این فیلم توسط کارگردان الکساندر کرینکو فیلمبرداری شد« توهم ترس» (بر اساس کتاب الکساندر تورچینوف)، که در آن از تصویر پادشاه سلیمان و افسانه های مربوط به او برای آشکار کردن تصویر شخصیت اصلی، کارآفرین کروب، با تشبیه قیاس بین دوران باستان و مدرنیته استفاده شده است. تیمور موتسورایف بارد چچنیآهنگی به همین نام به سلیمان تقدیم کرد.

از خودم: کاملاً مشخص نیست که چرا در این لیست باشکوه قرار نگرفتم« شولامیت » A.I. کوپرینا، اگر هنوز آن را نخوانده اید، به شما توصیه می کنم که وقت بگذارید.

حضرت سلیمان، ربع اول. قرن 18

نیکلاس پوسین. قضاوت سلیمان. 1649

Stasis Krasauskas، از تصویرسازی تا شولامیت

در کتاب مقدس، یک شخصیت کتاب مقدس وجود دارد که در مجموعه ای از افسانه ها و افسانه ها پوشیده شده است. تصویر او بخشی جدایی ناپذیر از ادیان یهودی، مسیحی و اسلامی است و حکمت و عدالت او توسط نسل های کامل نویسندگان و شاعران خوانده شده است. طبق منابع کتاب مقدس، او به عنوان عاقل ترین مردم عمل می کند، یک قاضی منصف که می دانست چگونه در غیرعادی ترین موقعیت ها راه حلی اصلی پیدا کند. ویژگی های خارق العاده ای نیز به این شخص نسبت داده می شد، مانند قدرت بر جنیان، درک زبان حیوانات.

و اگرچه تعدادی از مورخان وجود جسمانی او را انکار می کنند و به استناد این واقعیت که او و اعمالش فقط در منابع کتاب مقدس آمده است، در فرهنگ ملل مختلف از او به عنوان یک شخص واقعی با تمام محاسن و معایب یاد شده است. تصاویری از زندگی و اعمال او اغلب بر روی شیشه های رنگی کلیساهای قرون وسطی، مینیاتورهای دست نوشته های بیزانسی، نقاشی های هنرمندان و در آثار متعدد نویسندگان به تصویر کشیده می شد. و عبارت "تصمیم سلیمان" قرن ها به عنوان یک عبارت جذاب وجود داشته است. بله، ما در مورد سلیمان، سومین پادشاه اسرائیل صحبت می کنیم.

شلومو، سلیمان، سلیمان- این نام تقریباً برای هر فرد تحصیل کرده، صرف نظر از سن و نگرش به مذهب، شناخته شده است. کارشناسان هنوز در مورد زندگی نامه او بحث می کنند، اما نسخه عمومی پذیرفته شده این است که او یکی از پسران کوچکتر پادشاه دیوید بود، یک جنگجوی ساده سابق که به پادشاه سئول خدمت کرد و به دلیل پیروزی خارق العاده خود بر جالوت مشهور شد. پس از اینکه این مبارز شجاع و مدبر جایگزین پادشاه سئول بر تاج و تخت اسرائیل شد، او به طور فعال شروع به توسعه کشور مادری خود کرد. با این حال، مانند هر فرمانروایی، داوود نیز اشتباهاتی مرتکب شد. یکی از آنها گناه زنا بود که با بثشبه، همسر یکی از زیردستانش، مرتکب شد که متعاقباً به مرگ حتمی فرستاده شد.

زن زیبا همسر داوود شد و از این ازدواج در سال 1011 ق.م. ه. پسری متولد شد که والدین خوشحال نام شلومو را به او دادند که به معنای واقعی کلمه از عبری به "صلح" ترجمه شده است. درست است، گناهی که داوود مرتکب شد بیهوده نبود: او بدخواهان قدرتمندی داشت که یکی از آنها ناتان، یکی از میزبانان پیامبران و نویسندگان کتاب پادشاهان بود. لعنت او برای مدت طولانی داوود را آزار می داد که باید برای مدت طولانی از خداوند متعال طلب بخشش می کرد. غیرقابل پیش بینی بودن اقدامات داوود نیز بر اصل جانشینی تاج و تخت تأثیر گذاشت. او با داشتن جانشین کامل تاج و تخت ، پسر ارشدش آدونیا ، تصمیم گرفت پادشاهی را به کوچکترین - سلیمان - بدهد.

این اقدام بحران شدیدی را در کشور ایجاد کرد که تقریباً به یک جنگ تمام عیار ختم شد. آدونیا حتی موفق شد یک گروه ویژه از محافظان تشکیل دهد، اما در ارتش و در محیط کلیسا از حمایت مطلوبی برخوردار نشد. وارث ناموفق مجبور شد به خیمه پناه ببرد و نزدیکترین یارانش دستگیر و با اعدام یا تبعید مجازات شدند. خود آدونیا توسط سلیمان مورد عفو قرار گرفت، اما این فقط برای مدت کوتاهی وجود زمینی او را گسترش داد. او که تصمیم به ازدواج با ابیشاق شونامی، خدمتکار داوود پادشاه گرفت، از مرز مجاز عبور کرد و اعدام شد.

پس از حذف رقیب خاندان، سلیمان تنها حاکم اسرائیل شد. او از خرد قابل توجهی برخوردار بود، راه حل نظامی برای درگیری ها را نمی پذیرفت، بنابراین، در اولین اقدامات خود به عنوان یک پادشاه تمام عیار، نزدیکی با مصر انجام داد. علیرغم خروج مفتضحانه یهودیان از این کشور، این دولت قوی و دارای ثروت هنگفتی بود. بهتر است چنین کشورهایی داشته باشیم، حتی اگر نه به عنوان متحد، بلکه به عنوان دوست، بنابراین سلیمان فرعون شوشنق اول را که در آن زمان در مصر حکومت می کرد دعوت کرد تا دخترش را به او زن دهد. او همراه با زیبایی نیل، شهر تل گزر را به عنوان جهیزیه دریافت کرد و همچنین فرصت دریافت هزینه ای برای عبور کاروان های تجاری در امتداد جاده سلطنتی Via Regia، که از مصر تا دمشق امتداد داشت، دریافت کرد.

جهت دوم دیپلماسی دوستانه، پادشاهی فنیقیه بود. او پس از برقراری روابط با حاکم آن هیرام اول بزرگ، که قول داد مصالح ساختمانی لازم را به اسرائیل بدهد، توانست ساخت و ساز باشکوه معبد را آغاز کند. فنیقیه گندم و روغن زیتون را به عنوان دستمزد سرو، طلا و کارگران از اسرائیل دریافت کرد. علاوه بر این، بخشی از سرزمین های جنوبی اسرائیل در اختیار فنیقی ها قرار گرفت.

افسانه ارتباط او با حاکم سبعه، ملکه سبا، از توانایی های ذهنی قابل توجه سلیمان صحبت می کند. زنی شایسته و خردمند به اسرائیل آمد تا سلیمان را با یک سری معماها آزمایش کند. پادشاه اسرائیل این آزمون را با افتخار پشت سر گذاشت، که برای آن میهمان مقدار زیادی طلا، سنگ های قیمتی و بخور به حاکم خردمند داد. معاصران ادعا کردند که پس از این دیدار اسرائیل مرفه و ثروتمند شد.

جالب است که سلیمان به عنوان یک سیاستمدار باهوش، راه حل های قاطعانه برای درگیری ها را رد می کرد. در واقع، از او برمی‌آید که میزان گناه و همچنین میزان مجازات مرتکب باید توسط قاضی تعیین شود - شخصی کاملاً مستقل از هر یک از طرفین درگیری. اعتقاد بر این است که سلیمان اولین قاضی در این زمینه بود و به عنوان نمونه ای از کار او در این زمینه، پرونده دو زن از یک فرزند آورده شده است. سلیمان با دیدن اینکه هر دو مادر اصرار داشتند که بچه فقط متعلق به آنهاست، تصمیمی کاملاً بی اهمیت گرفت. به خادمان دستور داد شمشیری بیاورند و با آن نوزاد نگون بخت را دو قسمت کند تا هر یک از زنان قسمت کودک خود را دریافت کنند. با واکنش درخواست کنندگان به چنین تصمیم ظالمانه ای، او توانست دریابد که کدام یک از آنها مادر واقعی و کدام یک شیاد است.

البته زندگی سلطنتی با آرامش همراه نبود. اما طبق افسانه ها، یک حلقه جادویی به سلیمان کمک کرد تا خونسردی خود را حفظ کند. این چیز کوچک که از فیلسوف دربار دریافت شد، شاه را قادر ساخت تا از احساسات مختلف نجات پیدا کند. در قسمت بیرونی انگشتر کتیبه ای حک شده بود: «همه چیز می گذرد» و در داخل آن ادامه می داد: «این هم خواهد گذشت». با نگاهی به این کتیبه ها، پادشاه خشم خود را آرام کرد، آرام شد و پس از آن راه حلی مبتکرانه برای پیچیده ترین موارد پیدا کرد.

چنین بدعتی به سلیمان نیز نسبت داده شده است. بر اساس افسانه های باستانی، سیاره ما زمانی توسط سیل وحشتناکی که تمدن قدرتمند آتلانتیس را نابود کرد، گرفتار شد. افراد بازمانده جامعه جدیدی را تشکیل دادند و از قدیمی‌ها تنها آثار باستانی باقی ماندند، از جمله چیزهایی که هدف تکنولوژیکی داشتند. در میان رهبران کشورهای تازه در حال ظهور، چنین اکتشافاتی بسیار ارزشمند بود، زیرا آنها نسبت به رقبا برتری داشتند. تمام دانش از این نوع منحصراً از طریق انتقال شفاهی است، به طوری که مهم ترین اطلاعات به همسایگان متخاصم نمی رسد.

سلیمان اولین کسی بود که این عمل را ترک کرد. او شروع به ثبت دانش باطنی به صورت نوشتاری کرد. از جمله رساله های منسوب به او مفاتیح سلیمان است که در یکی از بخش های آن به 72 دیو اشاره شده است. علم مدرن این دانش رمزگذاری شده را در مورد میزان هورمون های انسانی در نظر می گیرد. برای سهولت خواندن اطلاعات، این آثار با تعداد زیادی نمودار و نماد تکمیل شد. بخش قابل توجهی از این نقاشی ها تا به امروز در باطن شناسی استفاده می شود. علاوه بر مفاتیح سلیمان، تألیف او را به کتابهای جامعه، سرود الغایب و کتاب امثال نیز نسبت می دهند.

متأسفانه، حتی مقامات دولتی خردمند نیز مقاومت در برابر وسوسه ها را دشوار می دانند. سلیمان نیز مانند پادشاهی خود که سالیان دراز آن را بنا کرد، با عشق ویران شد. افسانه ها می گویند که سلیمان 700 زن و 300 صیغه داشت. یکی از همسران که شاه او را بسیار دوست داشت، خارجی بود. یک زن باهوش توانست سلیمان را متقاعد کند که یک محراب بت پرست بسازد. بنای آن سلیمان را با حق تعالی به ستیز برانگیخت که شخصاً متعهد شد که مصیبت های مختلف را برای حاکم مستکبر و کشورش بفرستد. و همینطور هم شد. پروژه های ساختمانی متعدد خزانه سلطنتی را خالی گذاشت، ناآرامی در میان ادومی ها و آرامی ها در حومه آن آغاز شد و خود سلیمان در سن 52 سالگی در حالی که بر ساختن محراب بدبخت نظارت می کرد درگذشت. متعاقباً، پیش‌بینی خداوند متعال به حقیقت پیوست: اسرائیل باستان تجزیه شد. و اگرچه یهودیان هنوز فراز و نشیب هایی در توسعه داشتند، یهودیان باستان نتوانستند به شکوفایی زمان سلیمان دست یابند.

از پروژه حمایت کنید - پیوند را به اشتراک بگذارید، متشکرم!
همچنین بخوانید
زندگی بدون استرس: اصول برنامه ریزی انعطاف پذیر توانایی ارزش گذاری برای مشتریان و نفوذ کسب و کار زندگی بدون استرس: اصول برنامه ریزی انعطاف پذیر توانایی ارزش گذاری برای مشتریان و نفوذ کسب و کار جالب ترین حقایق در مورد سلیمان جالب ترین حقایق در مورد سلیمان عکاس از چهره های بازسازی شده قربانیان قتل ناشناس عکس می گیرد عکاس از چهره های بازسازی شده قربانیان قتل ناشناس عکس می گیرد