رمز و راز ناپدید شدن داسی ها. معمای ناپدید شدن داکی ها داکی ها چه نوع مردمی هستند؟

داروهای ضد تب برای کودکان توسط متخصص اطفال تجویز می شود. اما شرایط اورژانسی همراه با تب وجود دارد که باید فوراً به کودک دارو داده شود. سپس والدین مسئولیت می گیرند و از داروهای تب بر استفاده می کنند. چه چیزی مجاز است به نوزادان داده شود؟ چگونه می توان درجه حرارت را در کودکان بزرگتر کاهش داد؟ چه داروهایی بی خطرترین هستند؟

5 677

در اشعار هومر (قرن هشتم قبل از میلاد) از تراکیایی ها یاد می شود که در قلمرو شبه جزیره بالکان و همچنین در قلمرو رومانی کنونی زندگی می کردند. هرودوت مورخ باستانی می نویسد که تراکیان ها بعد از سرخپوستان بیشترین تعداد را در جهان دارند و اگر اینقدر پراکنده نبودند می توانستند به بزرگترین قدرت جهان تبدیل شوند.

در قسمت شمالی شبه جزیره بالکان، اودریسی ها، قبیله ها و گتو داکی ها زندگی می کردند. گتاها در هر دو ساحل دانوب مستقر شدند. گتاها نیز به نوبه خود به قبایل مختلفی تقسیم شدند: داکی ها، کپورها، کوستوبوکی ها... بیشترین تعداد آنها داکی ها بودند. به گفته استرابون، داکی ها را «دائوی» از شکل مفرد «دائوس» می نامیدند. و این نام از کلمه فریجی برای "گرگ" گرفته شده است.

در سال 335 ق.م. پس از درگیری نظامی بین گته ها و اسکندر مقدونی، گته ها قدرت پادشاهی مقدونی را به رسمیت شناختند. اما پس از مرگ اسکندر مقدونی و فروپاشی امپراتوری او، در 292 ق.م. پادشاه گتاها، درومیهته، لیسیماخوس، ژنرال مقدونی را شکست داد و قدرت خود را مجدداً تثبیت کرد.

حتی قبل از آن در قرن 7 قبل از میلاد. مستعمرات یونانی در ساحل غربی دریای سیاه ظاهر می شوند. در اسناد یونانی از برخی از پادشاهان گته نام برده شده است، به عنوان مثال، زالمودگیکسوس، رهبر گتاها در شمال دوبروجا در قرن سوم قبل از میلاد. یا ریمکس که بر قلمرو والاچیای آینده حکومت می کند.

ظهور پادشاهی داکیه به رهبری بوربیستا

فرض بر این است که بوربیستا در سال 82 قبل از میلاد داکیان را رهبری می کرد. و اینکه بوربیستا معاصر سزار بود. استرابون مورخ نوشته است که بوربیستا گتو-داکیان را متحد کرد، نظم و انضباط را برقرار کرد، قدرتی قوی ایجاد کرد و بر مردم همسایه چیره شد.

داستان های استرابون تأکید می کند که برای برقراری نظم در کشور، بوربیستا حتی به داکی ها دستور داد تاکستان های او را قطع کنند و شراب را کنار بگذارند. نقش بسیار مهمی در دوران سلطنت بوربیستا توسط کاهن اعظم داکی ها، دسنیو، ایفا می شد که به لطف اصلاحات او، می توان قدرت سیاسی و مذهبی را در دستان پادشاه متمرکز کرد و داکی ها را متحد کرد.

سپس فرض بر این است که پایتخت داکی ها، Sarmizezhetuza، در نزدیکی شهر Orastie ساخته شده است.

بوربیستا سلت ها را نابود و بیرون کرد. او لشکرکشی به تراکیه کرد و به مقدونیه رسید و شهرهای یونانی در ساحل غربی دریای سیاه را تحت سلطه خود درآورد.

پادشاهی داکیه تحت رهبری بوربیستا از دانوب میانی تا دریای سیاه، از کارپات شمالی تا کوه‌های بالکان گسترش یافت.

داچیا به موقع بوربیستا

به گفته استرابون، بوربیستا می توانست ارتشی متشکل از 200 هزار سرباز جمع کند. بوربیستا در جنگ داخلی بین سزار و پومپه مداخله کرد، به همین دلیل سزار تصمیم گرفت او را مجازات کند و در حال تدارک لشکرکشی بزرگ علیه داکی ها بود. اما ترور سزار (44 قبل از میلاد) مانع از این امر شد.

بوربیستا به همین سرنوشت دچار شد، او سرنگون شد و کشته شد و پادشاهی قدرتمند او به 5 قسمت سقوط کرد.

داکیان به رهبری دسبالوس. جنگ های داکو و روم

با وجود فروپاشی پادشاهی بوربیستا، داکی ها به تهدید امپراتوری روم ادامه دادند.

داکی ها به طور دوره ای به متصرفات جنوبی امپراتوری روم حمله می کردند. در زمان امپراتور آگوستوس، کرانه چپ دانوب توسط رومیان اشغال شد، رومیان استان موزیا را تشکیل دادند و مدتی صلح برقرار شد.

این آرامش زیاد دوام نیاورد. در 85 ق.م. داکیان فراری ویرانگر به موزیا انجام دادند.

داکی ها در آن زمان توسط یک فرمانده باتجربه و با استعداد به نام دسبالوس اداره می شدند. او در میان رعایا و متحدانش از احترام زیادی برخوردار بود و در طول سلطنت او، پادشاهی داکیا، اگرچه از نظر مساحت بسیار کوچکتر از داچیا بوربیستا بود، دوباره به یک دولت قدرتمند تبدیل شد.

دسبالوس

هرودوت در مورد داکی ها نوشت: «... آنها خود را جاودانه می دانند. بر اساس ایمانشان نمی میرند، بلکه پس از مرگ نزد زالموکسیس، خدایشان می روند.» داکی ها خندان و شادمان از مرگ مردند. به لطف این باورها، داکی ها مردمی جنگجو و شجاع بودند.

امپراتور روم دومیتیان اقدامات نظامی قاطعی را انجام داد. او در تلاش برای تنبیه همسایه خطرناک، اکسپدیشن ژنرال کورنلیوس فوسکوس را می فرستد، اما او شکست سختی را متحمل شد و در این نبرد جان باخت. لشکرکشی بعدی به رهبری عمه جولیانا موفقیت آمیزتر بود ، اما با این وجود نتیجه برای رومیان رضایت بخش نبود و امپراتوری روم مجبور شد صلح نسبتاً نامطلوبی را با داکیان منعقد کند. اگرچه دسبالوس رسما شکست را پذیرفت، اما به عنوان "پادشاه دوست" معرفی شد و موفق شد از این معاهده صلح مزایای زیادی دریافت کند.

امپراتور بعدی روم، تراژان جوان و جاه طلب، تصمیم گرفت این پیمان شرم آور را در سال 101 پس از میلاد لغو کند. لشکرکشی بزرگ علیه داکی ها آغاز می کند. دلایل درگیری جدید متفاوت است: رشد مستمر قدرت دولت داکیان، ثروت داکی ها، وضعیت اقتصادی در امپراتوری روم...

پس از نبردهای سخت، دسبالوس مجبور شد شکست را پذیرفته و به رومیان تسلیم شود. پایتخت داکی ها، سارمیزژدتوزا، تحت اداره رومیان قرار دارد. دسبالوس اسماً پادشاه باقی می ماند و تابع روم است و داکی ها بیشتر قلمرو خود را که لژیون های رومی در آن باقی مانده اند از دست می دهند.

حدس زدن اینکه داکیان مغرور نتوانستند با این وضعیت کنار بیایند دشوار نیست. در سال 105 م. جنگ دوم داکو و روم اتفاق افتاد. سرانجام مقاومت داکیان شکسته شد و دسبالوس برای اینکه از شرم اسیر نشود، خودکشی کرد.

استان رومی داچیا.

پس از پیروزی، رومی ها سرزمین های اشغالی را به استان رومی تبدیل کردند. در زمان تراژان، 3 لژیون رومی به طور دائم در داچیا مستقر بودند. شهرها و آبادی ها تأسیس شد. با شکل سازمانی مشابه رم. استعمارگران رومی متعددی از سایر نقاط امپراتوری به داکیا آمدند. پس از اتمام خدمت، رومی ها و خانواده هایشان با دریافت زمین رایگان در اینجا زندگی می کنند. در رومانیایی، کلمه باتران (قدیمی) از کلمه جانباز - سرباز گرفته شده است.

روند رومی‌سازی داکیان موضوعی بحث‌برانگیز است و در سال‌های اخیر بحث‌های بیشتری را در بین مورخان ایجاد کرده است.

اما به تدریج داچیا اهمیت استراتژیک خود را از دست می دهد و در سال 271 م. امپراتور اورلیان دولت و لژیون ها را از داچیا خارج کرد. اما اکثریت قریب به اتفاق مستعمره نشینان در اینجا باقی می مانند، اگرچه مطمئناً در مقایسه با سایر قلمروهای امپراتوری روم، داچیا یک پسرفت را احساس کرد.

نفوذ رومیان بر این سرزمین ها ثابت بود. تحت رهبری امپراتور کنستانتین، امپراتوری روم دوباره توجه خود را به داچیا معطوف کرد؛ در سال 332، در دشت های مونتنیا، رومیان قبایل ویزیگوت را شکست دادند و وضعیت اجتماعی - سیاسی با ثباتی را در منطقه ایجاد کردند.

در قرن پنجم - قرن ششم، مهاجرت مردم آغاز شد؛ ویزیگوت ها، استروگوت ها، هون ها، گپیدها، اسلاوها و آوارها از قلمرو رومانی فعلی عبور کردند. تا حدودی ثبات در آن دوران فقط در جنوب وجود داشت، در دوبروجا که تا قرن هفتم همچنان یک استان رومی-بیزانسی بود.

بخشی از ترانسیلوانیا بخشی از کاگانات آوار بود؛ قبایل اسلاو در شرق کارپات ها ساکن شدند که با رضایت آوارها به تدریج به ترانسیلوانیا نفوذ کردند.

در قرون 8-9، آن بخش از Muntenia بخشی از اولین پادشاهی بلغارستان شد. به این ترتیب آنها سعی کردند "مسیر نمک" را در فاصله ای نه چندان دور از معادن نمک اسلانیک پرهوف کنترل کنند.

شاخه ای از مردم تراکیا منطقه مرکزی سکونتگاه داکیان فلاتی بود با نام تاریخی ترانسیلوانیا (رومانی مرکزی امروزی) که از جنوب و شرق به زنجیره کوه‌های کارپات محدود می‌شد، اما قبایل داکی نیز به سمت شمال غربی گسترش یافتند و به مدرنیته رسیدند. مجارستان و اسلواکی و در شرق.

در طول دوره La Tène (اواخر عصر آهن سلتیک، درست قبل از ورود رومیان) یک فرهنگ غنی در ترانسیلوانیا شکوفا شد، که تا حدی بر اساس فرهنگ شبانی عشایری سکاها در شمال منطقه دریای سیاه است، اما همچنین به دلیل منشأ آن است. نفوذ قوی و پایدار سلت ها، که مهاجرت های آنها چنین مناطق وسیعی را در قرون 4 و 3 تحت پوشش قرار داد. قبل از میلاد مسیح. زمین ها هم برای کشاورزی و هم برای دامداری مناسب بود، انگور در اینجا به خوبی رشد می کرد و کوه ها سرشار از مواد معدنی بودند. زیورآلات طلا و ابزار آهنی ساخته شده توسط صنعتگران محلی گواه مهارت بالای آنهاست. علاوه بر این، در اینجا، همانطور که بسیاری از سکه‌ها نشان می‌دهند، مبادله شدید کالا با مستعمرات یونان در سواحل دریای سیاه صورت گرفته است. با گذشت زمان، رهبران داکیه قلعه‌های قدرتمندی را بر فراز کوه‌های کارپات ساختند (باستان‌شناسان رومانیایی آن‌ها را به تفصیل مورد بررسی قرار دادند) و ثروت قابل توجهی را در دستان خود متمرکز کردند و جمعیت کشاورزی را غارت کردند و بر آنها خراج تحمیل کردند.

در حدود 60 ق.م چندین قبیله که تحت حکومت بوربیستا متحد شدند، که حکومت او را در منطقه وسیعی گسترش دادند، به سلت های ساکن پانونیا در غرب دانوب حمله کردند و مستعمرات یونان را تهدید کردند. ژولیوس سزار در سال 44 قبل از میلاد، اندکی قبل از مرگش، لشکرکشی به داچیا را برنامه ریزی کرد، اما اندکی بعد این بوربیستا کشته شد و داکی ها به چهار یا پنج نهاد جداگانه تقسیم شدند. آگوستوس که دانوب را مرز امپراتوری روم قرار داد، داکی ها را مجبور کرد که برتری روم را بپذیرند، اما امپراتورانی که پس از او حکومت کردند، نتوانستند به طور مؤثر منطقه آن سوی رودخانه را کنترل کنند. داکی ها زمانی که تحت فرمان پادشاه فعال دسبالوس متحد شدند به یک مشکل جدی تبدیل شدند. پس از لشکرکشی‌هایی که موفقیت‌های متفاوتی داشتند (پیچیدگی‌های عمده به‌ویژه در ارتباط با عقب‌نشینی متحدان رومی به غرب داکیا به وجود آمد)، امپراتور دومیتیان (81-96 پس از میلاد سلطنت کرد) به انعقاد صلح با دسبالوس راضی بود. تراژان (حکومت 98–117) پیمان صلح را لغو کرد و به داکیا حمله کرد. در نتیجه دو جنگ خونین (101-102 و 105-106)، او آن را به استان رومی تبدیل کرد (این جنگ ها در تصاویر ستون تراژان در رم جاودانه شده اند).

داکیای رومی، مانند یک سنگر، ​​به دشت ها سرازیر شد و مردمان دو طرف را کنترل کرد. در عین حال، در برابر تهاجمات شمال و از طریق گذرگاه‌های کارپات شرقی که به راحتی قابل دسترسی بود، آسیب‌پذیر بود. تحرکات قبایل در اروپای مرکزی، که در جنگ‌هایی که امپراتور روم مارکوس اورلیوس (161–180) علیه قبیله ژرمنی مارکومانی انجام داد، به اوج خود رسید، طبیعتاً داچیا را تحت تأثیر قرار داد. عدم اطمینان افزایش یافت و این استان رومی از هرج و مرج حاکم بر امپراتوری در اواسط قرن سوم جان سالم به در نبرد. آخرین گام را امپراتور اورلیان برداشت. 270 دستور تخلیه استان را صادر کردند. برای حفظ نام "داکیا"، دو استان در جنوب دانوب (در شمال غربی بلغارستان مدرن) ایجاد شد - ساحلی داچیا و داچیا داخلی.

هنگامی که تراژان داکیا را ضمیمه خود کرد، ساکنان جدیدی را از بسیاری از مناطق دیگر به اینجا نقل مکان کرد و با آنها به ویژه شهرهای Sarmizegetusa و Apulum ساکن شد. پس از آن، شهرهای دیگری در اینجا تأسیس شد، به طوری که داچیا از الگوهای معمول یک تمدن امپراتوری بسیار توسعه یافته پیروی کرد.


تاریخ نگاری رومانیایی ها به هیچ وجه تفسیر نشد. در دوره‌های مختلف، یا ریشه‌های رومی به آن‌ها نسبت داده می‌شد، یا بر تأثیر عظیم سایر قبایل ساکن در قلمرو رومانی مدرن اصرار داشتند. در زمان چائوشسکو، هر دو ادعا رد شد. این سیاستمدار پاکی قومی مردم را ترویج می کرد و هرگونه تأثیر ژنتیکی و فرهنگی سایر اقوام و ملیت ها را زیر سوال می برد.

با این حال، در بیت دوم سرود ملی رومانی به صراحت به ریشه مردم آن اشاره شده است:

اکنون یا هرگز باید به دنیا ثابت شود،
خون رومی هنوز در این دست ها جریان دارد
و در سینه خود نام را با افتخار نگه می داریم
برنده در نبردها، نام تراژان."

این سرود در مورد امپراتور روم تراژان صحبت می کند که به دلیل موفقیت های نظامی اش مشهور است. در زمان او بود که ارتشی از لژیونرها سرزمین های رومانی را فتح کردند و داکی های تراکیایی ساکن در آنها مجبور شدند به تابعیت رومیان درآیند.


داکی ها - اجداد جنگجوی رومانیایی ها

در نوشته های هرودوت مورخ یونان باستان، از داکی ها به عنوان پرشمارترین مردم پس از سرخپوستان یاد شده است. آنها در قلمرو رومانی کنونی و کل شبه جزیره بالکان زندگی می کردند. اگر برای تکه تکه شدن سرزمینی نبود، داکیان تراکیا به یک نیروی نظامی خطرناک آن زمان تبدیل می شدند.

اما حتی در حالت پراکنده خود، آنها یک تهدید جدی به شمار می‌رفتند. هرودوت در توصیف جنگجویان داکیه از شجاعت بی حد و حصر آنها صحبت کرد. رزمندگان خود را جاودانه می دانستند، پس با لبخندی بر لب جان باختند. داکی ها از این فرصت برای مردن در نبرد خوشحال شدند، زیرا این فرصت را به آنها داد تا پس از مرگ به نزد خدای خود زالموکسیس بروند.


داکی ها در دوران سلطنت بوربیستا، معاصر سزار، شکوفا شدند. این قبیله قلمروی از کارپات شمالی تا کوه های بالکان، از دانوب میانی تا دریای سیاه را اشغال کردند. داکی ها که توسط یک پادشاه جنگجو متحد شدند، بارها در امور مردم همسایه مداخله کردند. آنها سلت هایی را که به قلمرو آنها تجاوز کرده بودند، نابود کردند، بخشی از شهرهای یونان را تحت سلطه خود درآوردند و حتی سعی کردند بر نتیجه جنگ بین پومپه و سزار تأثیر بگذارند.

فتح داکیا توسط لژیون های رومی

پس از سرنگونی بوربیستا، پادشاهی داکیه به پنج بخش تقسیم شد، اما همچنان به تهدید رومیان ادامه داد. تحت رهبری فرمانده باتجربه Decebalus، قبایل متخاصم هر از گاهی به اموال امپراتوری روم حمله کردند که آنها را مجبور به صلح با آنها کرد. معاهده با داکی ها برای رومیان بسیار نامطلوب بود، علیرغم این واقعیت که، تحت شرایط آن، دسبالوس خود را شکست خورده پذیرفت.


امپراتور جوان تراژان نتوانست این وضعیت را تحمل کند. او تصمیم گرفت داچیا را فتح کند. تراژان که قدرت نظامی مخالفان خود را در نبردهای طاقت فرسا کاملاً از بین برده بود، به تسلیم دسبالوس دست یافت. در نتیجه، داکی ها بیشتر قلمروهای خود را از دست دادند که به استان های رومی تبدیل شدند. این دقیقاً نقطه شروع ادغام تدریجی مردم محلی و رومی بود.

ارتباط ژنتیکی بین رومانیایی ها و رومی ها

به مدت یک قرن و نیم، لژیونرهای رومی برای اقامت در داچیا فرستاده شدند. فقط بخش کوچکی از آنها با خانواده های خود آمدند، در حالی که اکثریت با زنان تراکیا وارد رابطه شدند.


لژیونرهای مستقر حتی پس از از دست دادن اهمیت استراتژیک خود برای امپراتوری روم در داچیا باقی ماندند و تمام اشراف نظامی از آنجا فراخوانده شدند. این امر ثبات را به منطقه اضافه نکرد: به زودی مهاجرت مردمان جنگجو از طریق قلمرو رومانی مدرن آغاز شد. در زمان‌های مختلف، اسلاوها، هون‌ها، ویزیگوت‌ها، آوارها و گپیدها از داچیا عبور می‌کردند. با وجود این، همچنان به عنوان یک استان رومی در نظر گرفته می شد.

خاستگاه زبان رومانیایی

یک قرن و نیم استعمار به طور قابل توجهی بر داکیان تأثیر گذاشت. رومی ها لاتین را زبان رسمی سرزمین های تسخیر شده قرار دادند و آن را در تمام سطوح به مردم محلی تحمیل کردند. داکی ها در تلاش برای سازگاری، لاتین را به قدری مدرن کردند که در برخی استان ها قابل تشخیص نبود. با این حال، سیاست زبان نتایج خود را نشان داد: همه ساکنان بومی در یک سطح به زبان لاتین تسلط داشتند.


جالب اینجاست که اسلاوها و سایر اقوام که پس از رومیان به داکی ها حمله کردند تأثیر قابل توجهی بر زبان آنها نداشتند. مردم بومی همچنان عمدتاً لاتین زبان بودند. با گذشت زمان، لاتین به قدری رایج شد که بسیاری از رومانیایی‌ها آن را زبان مادری خود می‌دانستند.

رومانیایی مدرن ریشه رومی خود را از دست نداده است. این در زیرگروه بالکان-رومی گنجانده شده است و علاوه بر این، یکی از رایج ترین ها در آن است. رومانیایی که بر اساس لاتین گفتاری مستعمره نشینان و گویش داکیان باستان توسعه یافته بود، زبان دولتی و اصلی گفتاری کل کشور شد.

رومانیایی ها از نوادگان مستقیم رومیان باستان هستند

دوره فرمانروایی روم بر داچیا خیلی طولانی نبود، اما تأثیر آن بر مردم رومانیایی آینده عظیم بود. هر قبایلی که متعاقباً به داکیان تراکیا نرسیدند - آنها تحت تأثیر باقی مانده امپراتوری روم قرار گرفتند و رومی شدند.


نامی که رومانی مدرن دریافت کرده است به خوبی گواه این امر است. این ایالت که تقریباً دو قرن در حومه امپراتوری روم باقی ماند و متعاقباً از جنگ‌های ناتوان‌کننده و حملات متعدد مردمان مختلف جان سالم به در برد، در پایان قرن نوزدهم به رومانی تبدیل شد (به روسی: رومانی). ترجمه تقریبی این اصطلاح شبیه "کشور رومیان" به نظر می رسد. این نام از کلمه لاتین romanus (رومی) که به جمعیت بومی که در زمان سلطنت رومیان با لژیونرهای مهاجر مخلوط می‌شدند، تبدیل شد.

هر کسی که به تاریخ علاقه مند است، علاقه مند به دانستن آن خواهد بود
- "شست بالا" و "شست پایین".

در اشعار هومر (قرن هشتم قبل از میلاد) از تراکیایی ها یاد شده است که در قلمروهای شبه جزیره بالکان و همچنین در سرزمین های رومانی کنونی زندگی می کردند. هرودوت مورخ باستانی می نویسد که تراکیان ها بعد از سرخپوستان بیشترین تعداد را در جهان دارند و اگر اینقدر پراکنده نبودند می توانستند به بزرگترین قدرت جهان تبدیل شوند.

در قسمت شمالی شبه جزیره بالکان، اودریسی ها، قبیله ها و گتو داکی ها زندگی می کردند. گتاها در هر دو ساحل دانوب مستقر شدند. گتاها نیز به نوبه خود به قبایل مختلفی تقسیم شدند: داکی ها، کپورها، کوستوبوکی ها... بیشترین تعداد آنها داکی ها بودند. به گفته استرابون، داکی ها را «دائوی» از شکل مفرد «دائوس» می نامیدند. و این نام از کلمه فریجی برای "گرگ" گرفته شده است.

پرچم جنگ داکیا دارای سر گرگ و بدن مار بود.

در سال 335 قبل از میلاد، پس از درگیری نظامی بین گتاها و اسکندر مقدونی، گتاها قدرت پادشاهی مقدونی را به رسمیت شناختند. اما پس از مرگ اسکندر مقدونی و فروپاشی امپراتوری او، در 292 ق.م. پادشاه گتاها، درومیهته، لیسیماخوس، ژنرال مقدونی را شکست داد و قدرت خود را مجدداً تثبیت کرد.

حتی قبل از آن در قرن 7 قبل از میلاد. مستعمرات یونانی در ساحل غربی دریای سیاه پدیدار شدند.در اسناد یونانی به برخی از پادشاهان گته اشاره شده است، برای مثال زالمودگیکسوس، رهبر گتاها در شمال دوبروجا در قرن سوم قبل از میلاد. یا ریمکس که بر قلمرو والاچیای آینده حکومت می کند.

ظهور پادشاهی داکیه به رهبری بوربیستا

فرض بر این است که بوربیستادر سال 82 قبل از میلاد داکی ها را رهبری کرد. و اینکه بوربیستا معاصر سزار بود. استرابون مورخ نوشت که بوربیستا گتو-داکیان را متحد کرد، نظم و انضباط را برقرار کرد، قدرتی قوی ایجاد کرد و بر مردم همسایه پیروز شد.

داستان های استرابون تاکید می کند که برای برقراری نظم در کشور، بوربیستا حتی به داکی ها دستور داد تا باغ های انگور خود را قطع کنند و شراب را کنار بگذارند.نقش بسیار مهمی در دوران سلطنت بوربیستا توسط کاهن اعظم داکی ها، دسنیو، ایفا کرد، به لطف تشکر. برای اصلاحاتی که می‌توان قدرت سیاسی و مذهبی را در دستان شاه متمرکز کرد، داکی‌ها را متحد کرد.

سپس فرض بر این است که پایتخت داکی ها، Sarmizezhetuza، در نزدیکی شهر Orastie ساخته شده است.

بوربیستا سلت ها را نابود و بیرون کرد. او لشکرکشی به تراکیه کرد و به مقدونیه رسید و شهرهای یونانی در ساحل غربی دریای سیاه را تحت سلطه خود درآورد.

پادشاهی داکیه تحت رهبری بوربیستا از دانوب میانی تا دریای سیاه، از کارپات شمالی تا کوه‌های بالکان گسترش یافت.

به گفته استرابون، بوربیستا می توانست ارتشی متشکل از 200 هزار سرباز جمع کند. بوربیستا در جنگ داخلی بین سزار و پومپه مداخله کرد، به همین دلیل سزار تصمیم گرفت او را مجازات کند و در حال تدارک لشکرکشی بزرگ علیه داکی ها بود. اما ترور سزار (44 قبل از میلاد) مانع از این امر شد.

بوربیستا به همین سرنوشت دچار شد، او سرنگون شد و کشته شد و پادشاهی قدرتمند او به 5 قسمت سقوط کرد.

داکیان به رهبری دسبالوس. جنگ های داکو و روم

با وجود فروپاشی پادشاهی بوربیستا، داکی ها به تهدید امپراتوری روم ادامه دادند.

داکی ها به طور دوره ای به متصرفات جنوبی امپراتوری روم حمله می کردند. در زمان امپراتور آگوستوس، کرانه چپ دانوب توسط رومیان اشغال شد، رومیان استان موزیا را تشکیل دادند و مدتی صلح برقرار شد.

این صلح دیری نپایید.در سال 85 ق.م. داکیان فراری ویرانگر به موزیا انجام دادند.

داکی ها در آن زمان توسط یک فرمانده باتجربه و با استعداد اداره می شدند. او در میان رعایا و متحدانش از احترام زیادی برخوردار بود و در طول سلطنت او، پادشاهی داکیا، اگرچه از نظر مساحت بسیار کوچکتر از داچیا بوربیستا بود، دوباره به یک دولت قدرتمند تبدیل شد.

هرودوت در مورد داکی ها نوشت: «... آنها خود را جاودانه می دانند. بر اساس ایمانشان نمی میرند، بلکه پس از مرگ نزد زالموکسیس، خدایشان می روند.» داکی ها خندان و شادمان از مرگ مردند. به لطف این باورها، داکی ها مردمی جنگجو و شجاع بودند.

امپراتور روم دومیتیان اقدامات نظامی قاطعی را انجام داد. او در تلاش برای تنبیه یک همسایه خطرناک، اکسپدیشن ژنرال کورنلیوس فوسکوس را می فرستد، اما او شکست قاطعی را متحمل شد و در این نبرد جان باخت. لشکرکشی بعدی تحت رهبری تتیوس جولیان موفقیت آمیزتر بود، اما با این حال نتیجه برای رومیان رضایت بخش نبود و امپراتوری روم مجبور شد صلح نسبتاً نامطلوبی را با داکیان منعقد کند. اگرچه دسبالوس رسما شکست را پذیرفت، اما به عنوان "پادشاه دوست" معرفی شد و موفق شد از این معاهده صلح مزایای زیادی دریافت کند.

امپراتور بعدی روم جوان و جاه طلب است تراژان، تصمیم به لغو این پیمان ننگین گرفت و در سال 101 م. لشکرکشی بزرگ علیه داکی ها آغاز می کند. دلایل درگیری جدید متفاوت است: رشد مستمر قدرت دولت داکیان، ثروت داکی ها، وضعیت اقتصادی در امپراتوری روم...

پس از نبردهای سخت، دسبالوس مجبور شد شکست را پذیرفته و به رومیان تسلیم شود. پایتخت داکی ها، سارمیزژدتوزا، تحت اداره رومی ها قرار می گیرد.دسبلوس اسماً پادشاه باقی می ماند و تابع روم است و داکی ها بیشتر قلمرو خود را از دست می دهند که در آن لژیون های رومی باقی مانده اند.

حدس زدن اینکه داکیان مغرور نتوانستند با این وضعیت کنار بیایند دشوار نیست. در سال 105 م. جنگ دوم داکو و روم اتفاق افتاد. سرانجام مقاومت داکیان شکسته شد و دسبالوس برای اینکه از شرم اسیر نشود، خودکشی کرد.

استان رومی داچیا.

پس از پیروزی، رومی ها سرزمین های اشغالی را به استان رومی تبدیل کردند. در زمان تراژان، 3 لژیون رومی به طور دائم در داچیا مستقر بودند، شهرها و سکونتگاه هایی با شکل سازمانی مشابه روم تأسیس شدند. استعمارگران رومی متعددی از سایر نقاط امپراتوری به داکیا آمدند. پس از اتمام خدمت، رومی ها و خانواده هایشان با دریافت زمین رایگان در اینجا ماندند. در رومانیایی، کلمه باتران (قدیمی) از کلمه جانباز - سرباز گرفته شده است.

روند رومی‌سازی داکیان موضوعی بحث‌برانگیز است و در سال‌های اخیر بحث‌های بیشتری را در بین مورخان ایجاد کرده است.

اما به تدریج داچیا اهمیت استراتژیک خود را از دست می دهد و در سال 271 م. امپراتور اورلیان اداره و لژیون ها را از داچیا بیرون کشید، اما اکثریت قریب به اتفاق مستعمره نشینان در اینجا باقی می مانند، اگرچه مطمئناً در مقایسه با سایر قلمروهای امپراتوری روم، داچیا یک پسرفت را احساس کرد.

نفوذ رومیان بر این سرزمین ها ثابت بود. تحت رهبری امپراتور کنستانتین، امپراتوری روم دوباره توجه خود را به داچیا معطوف کرد؛ در سال 332، در دشت های مونتنیا، رومیان قبایل ویزیگوت را شکست دادند و وضعیت اجتماعی - سیاسی با ثباتی را در منطقه ایجاد کردند.

در قرن پنجم - قرن ششم، مهاجرت مردم آغاز شد؛ در قلمرو رومانی امروزی، ویزیگوت ها، استروگوت ها، هون ها، گپیدها، اسلاوها، آوارها به نوبه خود گذشتند.در آن دوره ثبات در آن دوران فقط در جنوب، در دوبروجا وجود داشت. که تا قرن هفتم همچنان استان رومی- بیزانسی بود.

بخشی از ترانسیلوانیا بخشی از کاگانات آوار بود؛ قبایل اسلاو در شرق کارپات ها ساکن شدند که با رضایت آوارها به تدریج به ترانسیلوانیا نفوذ کردند.

در قرون 8-9، برخی از مناطق مونتنیا بخشی از اولین پادشاهی بلغارستان شد، به این ترتیب آنها سعی کردند "مسیر نمک" را کنترل کنند، که مربوط به معادن نمک اسلانیک پرهوف نبود.

زبان رومانیایی

جمعیت لاتین زبان، علیرغم حملات، جنگ‌ها و ویرانی‌های متعدد، همچنان در منطقه باقی می‌ماند که منجر به کاهش، آوارگی و فرار بسیاری از مردم به مکان‌های امن‌تر شد.

در سراسر وجود فهرست شدهدر استان ها، لاتین نه تنها زبان رسمی بود، بلکه بومی اکثریت مردم شد. این توزیع گسترده مرهون رومی‌سازی و اختلاط افراد بومی و تازه واردانی است که رومی نبودند، اما سطوح مختلفی از مهارت زبانی داشتند. یک زبان زنده، لاتین عامیانه (مبتذل)، به زبان گفتاری مردم عادی در استان های دانوب تبدیل شد. البته حضور اسلاوها و اقوام دیگر و همچنین از غرب لاتین نمی توانست در شکل گیری زبان رومانیایی تأثیر نداشته باشد. می توان گفت زبان رومانیایی وارث دنیای عاشقانه شرقی است.

لازم به ذکر است که تا کنون این نظریه توسط اکثر مورخان و زبان شناسان رومانیایی حمایت می شد، با این حال، در سال های اخیر بحث های داغی در جهان مورخان مطرح شده است، برخی از آنها استدلال های بسیار زیادی را ارائه می دهند که زبان داکی ها (تراکی ها) لاتین بوده است. که بنیانگذاران روم تراسیایی بودند.

بنابراین، همانطور که قبلاً نشان دادیم، گویندگان زبان رومانا در منطقه بالکان رومانی نامیده می شدند. به احتمال زیاد این نام در مقطعی به کل قلمرو "رومانی" شرقی گسترش یافته است، چه ما در مورد "باستان" یا "جدید" صحبت کنیم. کلمه "رومی" (Romanus) که به "رومانیایی" تبدیل شد، به یک قومیت واحد برای ساکنان جوامع رومی در کارپات ها و در هر دو ساحل دانوب تبدیل شد. این به احتمال زیاد در قرن 8 تا 9 رخ داده است. همزمان با تغییرات زبانی که منجر به تبدیل زبان رمانس به رومانیایی شد. همسایگان رومانیایی ها از نام دیگری استفاده می کردند - "vlah" و انواع آن "volokh"، "blak". این اصطلاح ابتدا توسط قبایل ژرمنی و سپس اسلاو برای تعیین مردمان رمانس استفاده شد. این نام بود که توسط مورخان بیزانسی استفاده می شد که در مورد جمعیت رومی بالکان از قرن 10 تا 11 نوشتند. »

(تاریخ رومانی، ایوان بولووان، 2004)

مردم تراکیا، مرتبط. گرفتن از قرن هفتم تا چهارم. قبل از میلاد مسیح ه. د. تحت تأثیر عشایر سکاها بودند و از قرن سوم تا دوم. قبل از میلاد مسیح ه. - سلت ها در قرن 1 قبل از میلاد مسیح ه. تحت بوربیستا، D. متحد شدند، نفوذ آنها به کشورهای دیگر گسترش یافت (به عنوان مثال، پیروزی بر Boii).

تعریف عالی

تعریف ناقص ↓

داکو

Dacko), David (متولد 24.III.1930) - ایالت. فعال در آفریقای مرکزی جمهوری. جنس. در اوبانگی-شاری. فارغ التحصیل رشته علوم تربیتی. مدرسه در مویونجی (کنگو فرانسوی سابق). او به عنوان معلم و سپس به عنوان کارگردان کار کرد. مدارس در بانگی به طور فعال در پروفسور شرکت کرد. جنبش معلمان (بخش "Force ouvrier"). از سال 1957 - یک چهره برجسته در حزب جنبش برای رهایی اجتماعی آفریقای سیاه. او سمتی در دولت داشت. شورای پست های وزیر اوبانگی-شاری. کشاورزی، دامپروری، کشاورزی آب و جنگل (1957-1958)، وزیر امور خارجه. خدمات (اوت - دسامبر 1958). پس از تشکیل آفریقای مرکزی. جمهوری (CAR) در دسامبر 1958 به عنوان حداقل خدمت کرد. درونی؛ داخلی امور، اقتصاد و تجارت (1958-1959). پس از مرگ بوگاندا (مارس 1959)، D. جایگزین او به عنوان نخست وزیر شد. پس از اعلام استقلال جمهوری آفریقای مرکزی از اوت. 1960 - رئیس جمهور جمهوری، قبلی pr-va و وزیر دفاع. از ژوئن 1960 - قبل. حزب "جنبش تکامل اجتماعی آفریقای سیاه".

از پروژه حمایت کنید - پیوند را به اشتراک بگذارید، متشکرم!
همچنین بخوانید
کاخ هنرهای زیبا در کلهو کاخ هنرهای زیبا در کلهو نام جزئیات سفارش  سرمایه چیست؟  این قطعه ای از معماری با قدمتی چند صد ساله است.پایتخت متعلق به کدام بنا است؟ نام جزئیات سفارش سرمایه چیست؟ این قطعه ای از معماری با قدمتی چند صد ساله است.پایتخت متعلق به کدام بنا است؟ معمای ناپدید شدن داکی ها داکی ها چه نوع مردمی هستند؟ معمای ناپدید شدن داکی ها داکی ها چه نوع مردمی هستند؟