پوستر تئاتر - نقد اجرا. بلیط های اپرا یوجین اونگین "یوجین اونگین" به صحنه تئاتر بولشوی بازمی گردد

داروهای ضد تب برای کودکان توسط متخصص اطفال تجویز می شود. اما شرایط اورژانسی همراه با تب وجود دارد که باید فوراً به کودک دارو داده شود. سپس والدین مسئولیت می گیرند و از داروهای تب بر استفاده می کنند. چه چیزی مجاز است به نوزادان داده شود؟ چگونه می توان درجه حرارت را در کودکان بزرگتر کاهش داد؟ چه داروهایی بی خطرترین هستند؟

باله به سادگی وحشتناک است! چگونه تئاتر اصلی کشور به این نتیجه رسید که نه باله اونگین و نه اپرای یوجین اونگین ایده ای از یوجین اونگین روسی واقعی نمی دهند؟!
من حتی در مقابل خارجی ها و نسل جوان خود شرمنده هستم. چنین اجراهایی تصور نادرستی را در مورد آنچه که روسی، ما و ما عزیز است، ایجاد می کند.

باله Onegin نگاه یک خارجی به این داستان بدون تلاش برای درک شخصیت ها و ساخت یک باله واقعا روسی است. در اینجا اونگین یک شیک پوش بامزه است که دستانش را فشار می دهد و حالت های غیر طبیعی می گیرد. هیچ شکایتی در مورد هنرمندان (Rodkin و Krysanova) وجود ندارد. من آنها را در کارهای دیگر دیده ام. آنها استادان و هنرمندان واقعی هستند. اما آنچه طراح رقص به ذهنش رسید بسیار وحشتناک است!

هیچ موسیقی در اینجا وجود ندارد که از اپرای یوجین اونگین برای ما آشنا باشد، موسیقی متفاوتی از چایکوفسکی وجود دارد که به صورت تکه تکه و ترکیب شده است. به عنوان مثال، قبل از دوئل لنسکی، به جای «کجا، کجا، کجا رفته‌ای...» موسیقی مالیخولیایی «اکتبر» از «فصل‌ها» به صدا در می‌آید. و در این زمان روی صحنه، اولگا و تاتیانا با لباس های غم انگیز و روسری های سیاه، درست در صحنه دوئل، لنسکی را از شلیک به خود منصرف می کنند.

خدا را شکر که افراد تحصیل کرده ای مانند لانتراتوف وجود دارند. او مستقیماً در ویدیو در مورد باله می گوید که این باله روسی نیست. اما مثلا اووچارنکو معتقد است که زندگی و شیوه زندگی روسی در اینجا به خوبی نشان داده شده است... اینگونه است که نسل جوان این عقیده را ایجاد می کند که آنچه روسی است از نظر یک خارجی است (خرس، کلاه گوش، بالالایکا.. .)
http://media.bolshoi.ru/play/#/vod/play/49

در باله، البته، اصلی ترین چیز رقص است. من اصلاً از زبان حرکت او و پرتاب نامفهوم بالرین ها مانند اسکیت بازی خوشم نمی آمد. اینجا بویی از رقص روسی نمی آید. من در مدرسه رقصیدم و کمی درک کردم. هیچ چیز شبیه جنبش های روسیه نیست. رقص دهقانان شبیه رقص ملوان "سیب" است. نحوه لباس پوشیدن این بچه ها بحث جداگانه ای است. در زیر، آنها شلوارهای حجیم با سرآستین، بیشتر شبیه لباس های همبرگرهای آلمانی، و در بالا، پیراهن هایی در یک چک بزرگ، به عنوان مثال، سبز می پوشیدند. این رنگ‌آمیزی من را به یاد پیراهن‌های Uniqlo می‌اندازد، اما لباس محلی روسی را یادآور نمی‌شود.

نحوه لباس پوشیدن مردان در مراسم جشن نامگذاری: دمپایی قهوه ای، جلو تا کمر، پشت تقریبا تا زانو و جوراب شلواری گوشتی. به نظر می رسید که مردان زیر به سادگی برهنه بودند.
گرمین نیز لباس پوشیده بود - یک لباس نظامی خاکستری با سردوش های طلایی و "جوراب شلواری" خاکستری روشن. وحشتناک به نظر می رسید!

به طور خلاصه، این یک باله است که توسط یک خارجی برای خارجی ها اجرا می شود. علاوه بر این، بسیار سطحی، توسط شخصی که حتی سعی نکرد کاری قابل اعتماد انجام دهد و آن را کشف کند، صحنه سازی شد.

و سؤالات بزرگ به مدیریت تئاتر بولشوی: چگونه می توان این باله متوسط ​​را در صحنه اصلی کشور به روسیه آورد؟ بودجه زیادی را صرف این موضوع کنید؟
اگر باله در اروپا به گرمی مورد استقبال قرار گیرد، این بدان معنا نیست که چنین دیدگاهی از "روسی واقعی" باید در روسیه کاشته شود.

«در اجرای چرنیاکف... هیچ چیز معمولاً با وسایل تکیه گاه اونگین مرتبط نیست - تپانچه ها و مه صبحگاهی یک دوئل، دخترانی با سارافان در بیشه، آواز خواندن، مازورکاهای زرق و برق دار و حتی خود موسیو تریکه معروف، که آیاتش در زمان چایکوفسکی تقریباً محبوب ترین ملودی اپرا شد." ( آلنا کاراس, "روسیسکایا گازتا"، 5.9.2006)
«کارگردان دیمیتری چرنیاکوف... خود را از تمام کلیشه‌های اپرای ایوانوونا دور می‌کند و با نیروی بی‌سابقه‌ای اراده، با تکان دادن تمام تصاویر بصری استخوان‌شده از افکارش، دنیایی زنده و لرزان را از موسیقی دوباره خلق می‌کند. ” ( الکسی پرین, )

او اپرا را از جریان‌های زنده نمایش اشباع کرد، موارد اضافی را به شخصیت‌های دقیق و متنوع تبدیل کرد، تقسیم را به تک‌نوازان و افراد اضافی از بین برد، و به هر یک از شرکت‌کنندگان در کار آموخت که با احساس واحد نفس بکشند. ( آلنا کاراس, "Rossiyskaya Gazeta"، 5.9.2006)

"هر چیزی که قابل قبول به نظر می رسید، یک امر عادی، ادای احترام به نمایشگاهی که به آرامی در حال گسترش بود، بار اثربخشی دریافت کرد - انگیزه ها و زیرمتن های عمیق شروع به کار کردند. و بنابراین اجرا تا پایان ساخته شده است: با جزئیات در مورد روانشناسی، روابط علت و معلولی - با یک راه حل کلی به شدت لاکونیک. ( النا ترتیاکوا, )

"یوجین اونگین" در تئاتر بولشوی به عنوان یک نمایش دراماتیک ساختار یافته است و بنابراین به یک رویداد اپرا تبدیل می شود. ( الکسی پرین, "اخبار مسکو"، 8.9.2006).

حتی "هر اجرای دراماتیک چنین احساسی از حجم، پری معنایی، دقت روانشناختی در روابط، در ایجاد یک جو (در اینجا - زندگی یک املاک در پایتخت) به جا نمی گذارد. و این احساس که همه اینها از متن خوانده شد، نه اختراع، بلکه استخراج شد، در نهایت خواستار شد. و تعجب آور است که چگونه قبل از آن اپیزودهای گذرا، موقعیتی و متفاوت مورد توجه قرار نگرفت: همه چیز عمل است، همه چیز رویداد است، همه چیز درام است.» ( النا ترتیاکوا, «مجله تئاتر پترزبورگ»، شماره ۴۵، ۱۳۸۵)

جشن ابدی

«البته، چرنیاکف متن چایکوفسکی را از طریق چخوف، از طریق درام جدید با تنش درونی اش می خواند، به روی کسانی که نمی دانند چگونه آن را بشنوند. این تنش به صورت انفجاری زمانی رخ می دهد که "مردم در حال خوردن ناهار هستند، فقط ناهار می خورند...". ( النا ترتیاکوا, «مجله تئاتر پترزبورگ»، 1385، شماره 45)
در مرکز عمل یک میز بیضی شکل بزرگ قرار دارد، صحنه اصلی یک جشن است. یا آنچه از آن باقی مانده است. ( یولیا بدرووا, "Vremya Novostei"، 4.9.2006)

«صحنه دوربین است. اتاق... پنجره ها و درهای عظیم با پانل ها، احساس بسته بودن فاجعه بار فضای زیر سقف سفید آویزان را از بین نمی برد. در طراحی و دکوراسیون این فضا، می توان لحن های مارتلری را مشاهده کرد - اشرافیت، نجابت، تصویری جاودانه از زیبایی های معماری خزه ای یا یخ زده، ساکنان مردم عادی مبتذل با چهره های برافروخته از سالاد و ودکا یا رنج ناامیدکننده طبیعی. ( یولیا بدرووا, "Vremya Novostei"، 4.9.2006)

«نمایش با صدای پرجنب و جوش چنگال ها و چاقوها شروع می شود: صبح، صبحانه، خدمتکاران دور میز می چرخند، قهوه جوش ها روی میز آراسته شده اند، و در رأس جشن، ماترون لارینا (ماکوالا کسراشویلی) با هوشیاری می نشیند و مطمئن می شود که بشقاب میهمانان خالی نیست.» ( گلارا صدیخ زاده, "روزنامه". 4.9.2006)

«مضمون مقدمه سکانس تاتیانا است و این سکانس صحنه متناقض است، گویی زندگی بیگانه برای او به دنیای معنوی قهرمان هجوم آورده است. اگر این را بشنوید، مشخص می‌شود که چرا او نمی‌خواهد به میهمانان برود و به درخواست مادرش دونوازی "شنیدی" را که با خواهرش آموخته است بخواند ...
در موسیقی هنوز نمایش وجود دارد، اما در صحنه شروع درام آینده وجود دارد. در اینجا، تنهایی عمومی تاتیانا (تاتیانا مونوگارووا)، یک بلوند عجیب و خود شیفته با موهای نامرتب، و نگرش محترمانه یک پرستار بچه فهمیده نسبت به او، برای نمایش (به دلیل نداشتن چیز دیگری) با زندگی بیرونی مقایسه می شود. ) از لارینا و اطرافیانش. در آریا اولگا می توان یک اختلاف طولانی مدت و طولانی مدت شنید: "من قادر به غم و اندوه ضعیف هستم". این یک باور، اعتراض، تأیید خود، هشداری مداوم به تاتیانا است، تقریباً هیستری ...
هنگامی که Onegin (Mariusz Kwiecień) برای اولین بار ظاهر می شود - در خانه لارین ها، در میان خاکستری های بورژوا - او تنها سیاهپوش است و او مهمان افتخاری است. همه حاضرند به او مکانی بدهند، حرکت کنند، توجه واهی و اغراق آمیز نشان دهند...» ( النا ترتیاکوا, «مجله تئاتر پترزبورگ»، 1385، شماره 45)

دوئل

لنسکی افسرده و له شده همه در یک اتاق، در میان بقایای ناخوشایند صبحگاهی جشن و خدمتکاران در حال تمیز کردن، او را در زمستان می‌پوشد و زیر پاهایش در یک اتاق می‌خواند. دوست داری، یک برف است - برگ هایی با اشعار او که مهمانان شاداب پراکنده می کردند. هیچ دوئلی وجود ندارد.» ( سرگئی خودنف, "کومرسانت"، 4.9.2006)

اونگین از شلیک به خود امتناع می کند، سعی می کند اسلحه لنسکی را بگیرد (یعنی یک تفنگ، نه تپانچه های دوئل - آنها را به سختی می توان در خانه ای از زمان پوشکین پیدا کرد) و تفنگ شلیک می کند. اتفاقاً در چخوف به یاد دارید - در مورد اسلحه ای که به دیوار آویزان است؟.. اینجا قبلاً در تصویر قبلی ظاهر می شود ، جایی که لنسکی در گرمای یک نزاع به هوا شلیک می کند و تاتیانا به آرامی اسلحه را برمی دارد و گونه لنسکی را نوازش می کند، درک می کند و آرام می کند. بنابراین گلوله همچنان به هدف اصابت می کند. ناخواسته و این وضعیت را دقیقاً به دلیل پوچ بودن و جبران ناپذیری آن تقریباً غم انگیزتر می کند. ( النا ترتیاکوا, «مجله تئاتر پترزبورگ»، 1385، شماره 45)

و خوشبختی چندان ممکن نبود

«صحنه ششم نیز با یک جشن آغاز می شود، درست از اولین صداهای پولونیز. فقط فضای داخلی دیگر استانی نیست، بلکه کاملاً شهری است... یک سالن ضیافت در رنگ های قرمز... جایی که اونگین سرگردان است و هیچکس به او اهمیت نمی دهد.» ( دیمیتری موروزوف, "فرهنگ"، 7.9.2006)

"هیچ کس سر خود را برنخواهد داشت - حتی خدمتکارانی که با دقت مراقب مهمانان هستند ... نان تست "و اینجا من حوصله دارم" - فقط یک نان تست و نه افکار "به خود" - عمداً نامناسب است ، مانند یک چالش. او اینجا نه فقط در متن «مثل چاتسکی، از کشتی تا توپ»، بلکه واقعاً شبیه چاتسکی است. ( النا ترتیاکوا, «مجله تئاتر پترزبورگ»، 1385، شماره 45)

"قوی ترین حرکت فینال، جایی که تاتیانا از شوهرش پنهان نمی شود (الکساندر نائومنکو در نقش گرمین مثبت، با اعتماد به نفس و کاملا غیر عاشقانه بسیار خوب بود) عذاب و زندگی دوگانه او، نشان می دهد که او در اونگین به دنبالش است. نه فقط برای یک مرد دیگر، بلکه برای چیزی بسیار غیرممکن تر». ( اکاترینا بریوکووا, "ایزوستیا"، 4.9.2006)
"اوه، چقدر برای من سخت است! یک بار دیگر اونگین مانند یک روح بی رحم در راه من ایستاد! "- او در حضور گرمین آواز می خواند و او را خطاب قرار می دهد. ( مارینا زایونتس, "نتایج"، 11.9.2006)

"اینجا، در اتاق قرمز، دوئت آینه ای آنها برگزار می شود. دو نفر با یک میز بزرگ از هم جدا شده اند. "و شادی بسیار ممکن بود، بسیار نزدیک." ( آلنا کاراس, "Rossiyskaya Gazeta"، 5.9.2006)

"او نمی تواند دیگر چنین آزمایشی از احساسات و اعصاب را تحمل کند، و گرمین، با درک کامل این موضوع، با عجله او را می برد. او چراغ را خاموش می کند و تاتیانا را به داخل دری باز می کشاند که تنها دری که روشن شده باقی می ماند. در این پرتو تاریکی، اونگین سعی خواهد کرد به خود شلیک کند - این ساعت طغیان احساسات باز اوست که سرریز می شود. اما تفنگ شلیک می‌کند - یک‌بار، دو بار، که باعث می‌شود متن آزاردهنده ملودراماتیک و رقت‌انگیز را کاملاً ارگانیک درک کنیم - "شرم!.. مالیخولیا! ( النا ترتیاکوا, «مجله تئاتر پترزبورگ»، 1385، شماره 45)

حکم

الکساندر ودرنیکوف اپرا را با حساسیت رهبری می کند، به تکنوازها کمک می کند، ارکستر خوب است، گروه کر بی عیب و نقص است. به هر حال، یک گروه کر عالی از مهمانان در فیلم "متروپولیتن" نشان داده شد (از نسخه اول): ما قبلاً این موسیقی چایکوفسکی را در بولشوی نشنیده بودیم. ( پتر پوسپلوف, "ودوموستی"، 4.9.2006)

"چرنیاکوف به دقت روح، موسیقی و کلمات اونگین را دنبال می کند. و فقط یکبار حرفش را عوض می کند. به جای "با هم جمع شوید!" "در صحنه دوئل، زارتسکی فریاد می زند: "حالا بیا داخل!" "، و افراد اضافی کنجکاو وارد سالن شدند. تئاتر بولشوی حق دارد به ما بگوید: "حالا وارد شوید!" "، - زیرا سرانجام اجرای اپرای کلاسیک روسی ظاهر شد که درها را به روی ما به دنیای جدیدی که با استعداد روشن شده بود باز کرد." ( الکسی پرین, "اخبار مسکو". 8.9.2006)

«خوانش جدید «یوجین اونگین» در تئاتر بولشوی واقعاً جدید است، هیچ رادیکالیسم و ​​آزمایش سطحی به خاطر آزمایش وجود ندارد. در آن، زمان‌های جدید خود را از طریق مطالعه عمیق در مطالب کتاب درسی بیان کردند و اکتشافات خود را انجام دادند. ( النا ترتیاکوا, «مجله تئاتر پترزبورگ»، 1385، شماره 45)

چاپ

اولین نمایشی که تئاتر مسکو منتظر آن بود: امروز عصر روی صحنه تئاتر بولشوی "اونگین". اما نه اپرا، بلکه باله! اجرای معروف جان کرانکو که با خطر ترجمه اشعار پوشکین به زبان رقص مواجه شد. محصولی که منتقدان سراسر جهان آن را به عنوان یکی از شاهکارهای رقص قرن بیستم می شناسند؟ برای اولین بار به مردم روسیه ارائه شد.

نحوه انتقال احساسات شخصیت ها با استفاده از انعطاف پذیری باله - آخرین دستورالعمل های کارگردانان خارجی قبل از نمایش. جان کرانکو (John Cranko)، طراح رقص Onegin، استاد شناخته شده ای در گفتن داستان ها به شیوه ای است که همه می توانند بدون یک کلمه، فقط با حرکت آن را درک کنند.

اولین نمایش باله جان کرانکو در سال 1965 انجام شد. و از آن زمان، گروه های باله برجسته جهان آن را در کارنامه خود گنجانده اند. اما برای مدت طولانی، حتی یک تئاتر در روسیه مجوز اجرای کلاسیک آلمانی را نداشت. و اکنون، تقریباً نیم قرن بعد، اونگین روی صحنه تئاتر بولشوی است.

سه ماه تمرین شدید. بارها و بارها، طراحان رقص کوچکترین حرکت دست، چرخش سر را نشان می دهند. 4 بازیگر به طور همزمان در حال تمرین هستند. امشب در نقش تاتیانا، اولگا اسمیرنوا، ستاره در حال ظهور بولشوی است. سوتلانا زاخارووا پریما بالرین نیز همین قسمت را آماده کرد. اما تنها چند روز قبل از نمایش، او از شرکت در باله امتناع کرد و این را با عدم موافقت با توزیع نقش ها توسط طراحان رقص باله اشتوتگارت توضیح داد.

کارگردان بازیگر می گوید: "او از شرکت کردن امتناع کرد. این تصمیم او بود. اما شاید در پاییز برقصد. ترکیب ها توسط رید اندرسون، صاحب حقوق تعیین شده است." مدیر هنری گروه باله تئاتر بولشوی گالینا استپاننکو.

شریک زاخارووا رقصنده مشهور آمریکایی دیوید هالبرگ بود. حالا او در آخرین اجرای فصل نقش اونگین را اجرا خواهد کرد.

دیوید هالبرگ، مدیر تئاتر بولشوی، تئاتر باله آمریکایی گفت: "من خوشحالم که در مسکو هستم. مهم نیست که چه کسی اولین نمایش را می رقصد، برای کسانی که امروز روی صحنه می روند آرزوی موفقیت دارم."

جان کرانکو 8 سال روی تولید کار کرد - همان مدت زمانی که پوشکین برای نوشتن رمانش صرف کرد. این طراح رقص در ابتدای کار خود رقص هایی را برای اپرای "یوجین اونگین" طراحی کرد. برای باله ام تصمیم گرفتم قطعاتی از آثار مختلف چایکوفسکی را ترکیب کنم.

تمام جزئیات باله دهه 60 در صحنه بولشوی بازسازی شده است. مناظر و نور مانند آفتاب صبحگاهی است که از میان برگ درختان می تابد. و لباس ها کپی دقیقی از لباس های قرن 19 هستند.

اما با این حال، این نگاه یک خارجی به زندگی ما است. و شاید به همین دلیل است که فال سنتی نیمه شب دختران در یک چمن آفتابی انجام می شود و رقص های محلی روسی بیشتر یادآور سیرتاکی یونانی است.

ولادیسلاو لانتراتوف، مجری بخش یوجین اونگین، می گوید: "از نظر رقص باله، ما کمی با لبخند به آن نگاه خواهیم کرد، زیرا این "آلا روسیه" است، این یک منظره بیرونی از کشور ما است.

با این حال، اینها تنها مشکلات ترجمه هستند. خطوطی از دایره المعارف زندگی روسی در هر صحنه خوانده می شود. اما بیش از همه، نمایشنامه درباره عشق است. بنابراین، جایگاه اصلی در باله به دوئت ها داده می شود. یکی از تکیه گاه های سرگیجه آور دیگری را دنبال می کند و به نظر می رسد بالرین ها در هوا شناور هستند. رقص پیچیده و شدت دراماتیک - پس از صحنه خداحافظی با اونگین، بازیگر اصلی اعتراف می کند که کاملاً ویران شده است.

اولگا اسمیرنوا، بازیگر نقش تاتیانا لارینا، می گوید: "من چیزی در درون ندارم، مانند قهرمانی که به تماشاگر نگاه می کند، و او در درون مرده است، چیزی در داخل باقی نمانده است، این پوچی است."

در یکی از اجراها، ستاره های مهمان دیانا ویشنووا و مارسلو گومز حضور خواهند داشت. و البته، هنرمندان تئاتر اشتوتگارت، جایی که برای اولین بار اونگین را رقصیدند.

"یوجین اونگین" چندین بار در تئاتر بولشوی روی صحنه رفت. بینندگان کار برجسته دیمیتری چرنیاکوف را به خوبی به یاد می آورند. در طول 12 سال تاریخ خود، بیش از 150 بار در مسکو و تقریباً در تمام صحنه های برتر جهان اجرا شده است. با این حال، امسال همچنان جای خود را به یک محصول جدید خواهد داد که به زودی برای تماشا در دسترس خواهد بود.

«یوجین اونگین» به صحنه تئاتر بولشوی باز می گردد

کارگردان نمایشنامه نویس معروف، کارگردان هنری و بنیانگذار تئاتر گشر اسرائیل یوگنی آری بود. به همراه او، سمیون پاستوخ، طراح تولید و توگان سوخیف، کارگردان موسیقی و رهبر ارکستر تئاتر بولشوی، روی این اثر افسانه‌ای کار کردند.

اپرا "یوجین اونگین. صحنه‌های غنایی» موردانتظارترین نمایش در فصل جاری تئاتر خواهد بود، زیرا این اثر چایکوفسکی یکی از مشهورترین آثار جهان محسوب می‌شود. از رمان افسانه ای ، آهنگساز درخشان همه چیزهایی را که با دنیای معنوی ، شخصیت ها و سرنوشت شخصی قهرمانان مرتبط بود برداشت و "فرزند مغز" خود را "صحنه های غنایی" نامید. جای تعجب نیست که موسیقی او شنوندگان را بسیار هیجان زده می کند و خود اپرا برای همه نزدیک و قابل درک می شود. البته، بینندگان می خواهند بدانند کارگردان مشهور چه چیز جدیدی در رمان پوشکین و تصاویر شخصیت های اصلی دیده است. علاقه به این تولید همچنین با این واقعیت برانگیخته می شود که به دومین اثر اپرای آری در صحنه تئاتر بولشوی تبدیل می شود. چندی پیش، او اپرای واینبرگ "احمق" را به تماشاگران ارائه کرد که تماشاگران پایتخت واقعاً آن را دوست داشتند.

بلیط برای اجرای آنلاین

سازندگان نمایش فعلاً همه چیز مربوط به اثر جدید را مخفی نگه می دارند. با این حال، از قبل می‌توانیم با درجه بالایی از اطمینان فرض کنیم که اوگنی آری با حفظ احترام به منبع اصلی و به طور کلی تمام ادبیات روسیه، دیدگاهی کاملاً متفاوت از رمان درخشان ارائه خواهد کرد. تزئین بدون شک اجرا، اجرای درخشان بازیگران اپرا تئاتر بولشوی خواهد بود.

اولین نمایش اپرای "یوجین اونگین" در پایان فصل - 15 مه 2019 برگزار می شود. می توانید پوستر را مشاهده کرده و تعداد مکان های موجود در وب سایت ما را بررسی کنید. بهتر است بلیط "یوجین اونگین" را از قبل خریداری کنید. شما می توانید سفارش خود را انجام دهید یا با اپراتورهای ما تماس بگیرید.

اولین صحنه در خانه لارین ها. تعداد زیادی از اعضای خانواده، همسایه ها و امثال آنها پشت میز می نشینند. آنها بشقاب ها را به صدا در می آورند، غلت می زنند و ژاکت ها را به پشتی صندلی ها آویزان می کنند. عدم تقارن در خانه مانور کلاسیک (!) چشم را آزار می دهد. پنجره ها و درها به طور آشفته قرار گرفته اند، من همچنین امیدوارم که این به غر زدن من پایان دهد و در نهایت بتوانم با خوشحالی به پوشکین محبوبم گوش دهم. یک دختر بور (!) ژولیده شروع به دویدن در اطراف صحنه می کند، همانطور که بعدا معلوم شد - تاتیانا. ماما آنها و اولگا را مجبور می کند که برای مهمانان بخوانند، که این کار را انجام می دهند، پشت به جنگل و پیشانی خود به مهمانان: یعنی هر دو خواهر اولین آریا را با پشت (!) برای حضار خواندند. سپس لنسکی و اونگین ظاهر شدند. لنسکی در کت و شلوار چروکیده زمان ما (!) است، اما این چیزی نیست، زیرا... و هنرمندان دیگر لباس های زمان نتمن بر تن داشتند، اما لباس پوشکین نه.
صحنه دوم: نامه تاتیانا به اونگین در همان اتاق نشیمن اتفاق می افتد و در جریان پرتاب ذهنی خود، او روی میز (!) بالا می رود و دور آن می دود. من از قبل می ترسیدم که موضوع به یک آشفتگی ختم شود.
صحنه تعطیلات به سادگی مسحور کننده بود: لنسکی را به شوخی نخودی تبدیل کردند: او با کلاهی به اطراف پرید، همه را به خنده و سرگرمی واداشت، و نقش یک شعبده باز فرانسوی را بازی کرد، عصبانی، مانند، با رقص اونگین و اولگا. چالش دوئل در همان اتاق ناهارخوری در ملاء عام انجام شد، میهمانان تا حد دلشان او را مسخره کردند و با صدای بلند خندیدند، اجازه ندادند بیرون برود، ورق های شعر را از دستانش ربودند و مادرش را در ملاء عام پراکنده کردند. یک سیلی خوب به صورت لنسکی زد (!!!) لنسکی بدبخت نه شفقت، بلکه ترحم نفرت انگیز را برانگیخت.
دوئل. لنسکی با کتی از پوست گوسفند و گوش‌هایش به چوب‌بر از «دختران» به خنده حاضران آمد. «دوستت دارم اولگا» معروف او در همان غذاخوری با خدمتکارانی دوستانه که مرتب و جارو می‌کردند، با جاروها و جاروهای زیادی در اطراف برگزار شد. اونگین ظاهر شد. دوئل از آنجا شروع شد و تنها سلاح ... یک تفنگ شکاری دو لول بود (!) اما چه چیز دیگری می توانید از چوب بران بگیرید؟ می ترسیدم که لنسکی با پاپ کشته شود، اما آنها به طور تصادفی او را کشتند، اما با همان تفنگ ساچمه ای دو لول در لحظه مبارزه سرسختانه برای آن بین او و اونگین با تعداد زیادی مهمان و ... خود لارین...
وقفه. خوشحالم که خیلی ها رفتند اما به نوعی ما ماندیم.
بعد، اونگین در جامعه ای درخشان است، جایی که هیچ کس متوجه او نمی شود، حتی پیشخدمت هایی که دور تماشاگران می چرخند و بار دیگر پشت میز می جوند. حیف اونگین اینجاست چون... او بیچاره یا زمین می خورد، بعد کسی به او اجازه نمی دهد روی صندلی کنارش بنشیند و بالاخره مجبور می شود خودش برای خودش صندلی بیاورد و در لحظه ای که به طرز ناشیانه و عصبی سعی می کند چیزی را در بشقابش بگذارد و شراب بریز، گارسون رد میشه و از پشت یه خرچنگ رو سرش میریزه... :((
"و این در کلاه تمشک کیست؟" - از اونگین پرسید. بله هیچ کس! کلاه زرشکی وجود نداشت، اما کل اتاق به طرز ناخوشایندی زرشکی بود؛ عجیب اینکه کارگردان قدرت تخیل کافی برای پوشیدن ژاکت های زرشکی آقایان را نداشت.
در سکانس آخر، با فشردن و دست زدن به تاتیانا که با تمام وجود با شوهرش رفته بود (وگرنه ناخواسته فکر می‌کردم که مستقیماً به اتاق خواب می‌روند)، اونگین، در مقابل آنها و تماشاگران کاملاً شگفت‌زده، یک تپانچه اسباب بازی می رباید و سعی می کند با آن به خودش شلیک کند: )) ...

در راه خروج می خواستم به کارگردان و امثال او شلیک کنم. پس او چه نوع جامعه ای را به تصویر می کشید؟ پوشکینسکو؟ و بز می فهمد که نه. NEP؟ روبلوسکو؟ منظورش چه بود و کجا این همه حقه های کثیف را جاسوسی کرد؟
از این همه آبروریزی برای خودم درس خوبی گرفتم: بزرگ و خوب مترادف نیستند. اما اگر گرانبهاترین چیز را به یک تقلید کثیف تبدیل کنیم، اگر اجازه دهیم کلاسیک های ما به طور کلی و الکساندر سرگیویچ به طور خاص اینگونه مورد تمسخر قرار گیرند، به کجا خواهیم رفت؟ شرمنده. از شرم نمی دانستم چشمانم را کجا بگذارم، چون... خارجی های زیادی در اطراف بودند که این را در مهم ترین تئاتر در مرکز کشورمان تماشا کردند.

از پروژه حمایت کنید - پیوند را به اشتراک بگذارید، متشکرم!
همچنین بخوانید
نحوه تنظیم دستور پرداخت بر اساس الزام به پرداخت مالیات، کارمزد، جریمه یا جریمه نحوه تنظیم دستور پرداخت بر اساس الزام به پرداخت مالیات، کارمزد، جریمه یا جریمه هنگام فروش آپارتمان چه زمانی اظهارنامه ارائه می شود؟ هنگام فروش آپارتمان چه زمانی اظهارنامه ارائه می شود؟ سالاد صدف و ماهی مرکب سالاد ماهی مرکب سرخ شده با صدف سالاد صدف و ماهی مرکب سالاد ماهی مرکب سرخ شده با صدف