آیا می توان با عزیزان مرده صحبت کرد؟ چگونه می توان پس از مرگ با روح یک فرد متوفی صحبت کرد؟ دعا برای بستگان فوت شده

داروهای ضد تب برای کودکان توسط متخصص اطفال تجویز می شود. اما شرایط اورژانسی همراه با تب وجود دارد که باید فوراً به کودک دارو داده شود. سپس والدین مسئولیت می گیرند و از داروهای تب بر استفاده می کنند. چه چیزی مجاز است به نوزادان داده شود؟ چگونه می توان درجه حرارت را در کودکان بزرگتر کاهش داد؟ چه داروهایی بی خطرترین هستند؟

انتقالی که ما آن را مرگ می نامیم در خوانش های ادگار کیس با حرکت از شهری به شهر دیگر مقایسه شد. حتی زمانی که در این دنیا مسافت های طولانی را طی می کنیم، همچنان از طریق تلفن، پیامک، اینترنت و غیره با مردم ارتباط برقرار می کنیم. به همین ترتیب، راه‌ها و وسایلی وجود دارد که از طریق آن افراد زنده می‌توانند با ارواح ساکن در ابعاد دیگر آگاهی ارتباط برقرار کنند.

یک بار از کیسی سوال جالبی درباره برقراری ارتباط با مردگان در حالت خلسه پرسیده شد:


(س) آیا این موضوع، یعنی ادگار کیس که در خلسه است، امکان دارد با کسانی که به عالم ارواح رفته اند ارتباط برقرار کند؟

(اى) ارواح همه كسانی كه از سطح جسمانی خارج شده اند در نزدیكی این صفحه می مانند تا رشد آنها آنها را به جلوتر برساند یا تا زمانی كه برای توسعه به اینجا [به صفحه زمینی] بازگردانده شوند. وقتی آنها در سطح ارتباط هستند یا در این حوزه باقی می مانند، هر کسی می تواند با آنها ارتباط برقرار کند. هزاران نفر از آنها در اطراف ما هستند. (3744-1)


در برخی دوره ها ارتباط مرده با زنده ها آسان تر از دوره های دیگر است. حالت بهینه هوشیاری برای رویارویی با مردگان، خواب دیدن یا «حالت میانی» هوشیاری بین بیداری و خواب است که گاهی اوقات به آن می گویند. هیپنوگوژیکحالت هوشیاری در این حالت است که روح ما به لطف «شبکه» ناخودآگاه جمعی همه مردم بیشتر پذیرای حوزه هایی است که مردگان در آن زندگی می کنند.

برای کسانی که مدت کوتاهی پس از مرگشان می میرند غیرعادی نیست هستندبه زندگان و ارتباط با آنها به هر شکلی. این "ظاهر" اشکال بسیار متفاوتی دارند و می توانند در حالت بیداری هوشیاری، در رویاها یا در طول دوره های مراقبه عمیق رخ دهند. در بسیاری از موارد، مردگان از طریق شرایط خاص، تصادفات یا دوره‌هایی با زنده‌ها «صحبت» می‌کنند که به نوعی خود را به عزاداران می‌شناسند. در برخی موارد روح سعی می کند با غمگینان ارتباط برقرار کند تا آنها را تسلی دهد، در برخی دیگر خود روح نیاز به دستورات و کمک های زنده دارد و در فصل های قبل در این مورد صحبت کردیم. در شهادت نور، فرانسیس بنکس به تفصیل توضیح می دهد که چگونه چنین ارتباطی بین زنده ها و مردگان رخ می دهد:


در این هواپیما ایستگاه هایی وجود دارد که ارتباط با هواپیمای زمینی را ممکن می کند.

«در این ایستگاه‌ها دستیاران و خدمتکارانی وجود دارند که دانش و خدمات خود را وقف کمک به کسانی کرده‌اند که مایلند اخبار مربوط به خود را برای عزیزانشان که روی زمین مانده‌اند ارسال کنند. همانطور که می فهمم، تکنیکی که آنها استفاده می کنند بسیار "ویژه" و در ابتدا بسیار دشوار است حتی برای کسانی که مایل به استفاده از آن هستند. اما ایستگاه هایی وجود دارد، دستورالعمل هایی برای این کار وجود دارد، مدیران و به تعبیری متخصصان فنی هستند که می دانند چگونه این تجهیزات را اجرا کنند..."


«...در این موج تله پاتیک می‌توانم تکه‌هایی از اطلاعات مربوط به موضوع بحث‌برانگیزی مانند زندگی پس از مرگ را ضبط کنم... اما اکنون می‌توانم به شما بگویم که از طرف من، این یک اجرای انفرادی نبود... ارکستری که به من کمک می کند و در انتخاب اپیزودهایی که از طریق تله پاتی به شما مخابره می شود راهنمایی می کند... در این ارکستر افراد دیگری هستند و من می فهمم که ما در این کار ابزاری هستیم. حجاب بین جهانیان را باید پس کشید... مردمانی که روی زمین زندگی می کنند، دارای فرهیختگی، فرهنگ و توانایی های ذهنی، مؤمنان و متدینین و نیز ذهن های بی سواد و جاهل و بسته – باید با همه ارتباط برقرار کرد. هرکسی برای رهایی از ترس نیاز به دانش دارد، ترسی که یکی از تاریک ترین و قدرتمندترین احساسات زمینی است و قبل از رسیدن به صلح و پیشرفت باید بر آن غلبه کرد.».


ادگار کیس به روح یک مرده کمک می کند تا به سمت نور حرکت کند


هیو لین کیسی داستان برخورد خارق‌العاده پدرش با زنی درگذشته را تعریف کرد که در زمان شروع کارش به عنوان عکاس، او را می‌شناخت. این زن در سن نسبتاً جوانی درگذشت و چند سال بعد از خانه ادگار کیس در ویرجینیا بیچ دیدن کرد:


«یک روز صبح با ماجرای جالب و عجیبی که برایش اتفاق افتاد بسیار هیجان زده از خواب بیدار شد. او گفت که شب هنگام در خواب صدای کوبیدن به پنجره را شنید. او متوجه شد که یک نفر از دنیای دیگر با او صحبت می کند و متوجه شد که او کیست. این دختری بود که سالها پیش در استودیوی خود در سلما آلاباما برای او کار می کرد. و او می دانست که او مرده است. اما او یک بانوی جوان واقعی بود، و بنابراین از او خواست که از پله‌ها پایین بیاید و اجازه دهد از جلوی در وارد شود. او می خواست با او ملاقات کند و تصمیم گرفت این کار را مطابق با قوانین اخلاق خوب انجام دهد. رفت پایین و در را باز کرد: روبرویش ایستاده بود. او می‌توانست آن را ببیند، اما آنقدر متراکم بود که بیاید داخل و بنشیند و شروع به صحبت کردن با او کند. او می خواست بداند چه باید بکند.

او گفت: "می دانم که مرده ام." - من با مادر و پدرم زندگی می کنم. مدام از من دوری می کنند، مرا تنها می گذارند و من نمی دانم کجا بروم و چه کار کنم. نزدیک استودیوی عکاسی بودم و یادم آمد که اگر بتوانم به شما برسم، به من بگویید چه کار کنم. من در حال حاضر در وضعیت وحشتناکی هستم."


قسمت بعدی این داستان قدرت نگه‌داشتن باورهای ما و شرایط غیرعادی را که می‌تواند روح را پس از مرگ فیزیکی احاطه کند، نشان می‌دهد:


این زن توضیح داد: «می‌دانید که من به دلیل بیماری معده که از آن رنج می‌بردم مرده‌ام. - دکتر شروع به عمل کرد و در حین عمل فوت کردم. وقتی به دنیای دیگر رفتم همچنان مریض می شدم و رنج می کشیدم و بسیار نگران بودم. سپس این دکتر نیز درگذشت و قبلاً در جهان دیگر این عمل را به پایان رساند. من در حال حاضر خوبم."


هیو لین گفت که سال ها از مرگ او گذشته است، اما واقعاً چقدر زمان گذشته است، او متوجه نشد:

سال‌ها گذشت، اما برای او ده دقیقه به نظر می‌رسید... پس پدر به او در مورد نور گفت، چگونه به دنبال آن بگردید و چگونه برای آن دعا کنید. فرمود برای او دعا می کنم، گروهی برایش جمع می کند [دعا شفا می دهد] و چون نور را دید به آن اقتدا کند: آنگاه بداند به کجا برود. شما می شنوید که هر از گاهی در مورد نوری که در حین مراقبه می آید صحبت می کنیم و اینکه بهتر است قبل از عبور از آن طرف آن را پیدا کنیم. ظاهراً ما به این نور نیاز داریم تا بفهمیم کجا باید برویم. از دست دادن حس زمان در طرف مقابل می تواند باعث اضطراب قابل توجهی شود. بنابراین ما باید بتوانیم ادامه دهیم."


زن مقتول نزد پسرش برمی گردد


شش هفته پس از ناپدید شدن او، جی یک رویای بسیار واضح در مورد مادرش دید که در آن معتقد بود که او با او ارتباط برقرار می کند. در این خواب، او در امتداد بزرگراهی رانندگی می کرد و از یک پل زنگ زده راه آهن عبور می کرد. او بلافاصله پس از عبور از این پل، روح مادرش را دید.

جی گفت: "من او را تکه تکه دیدم، اما چون او تکه تکه شده بود، می توان با اطمینان گفت که او قربانی یک خرس گریزلی نبوده است. روی بدنش شکاف هایی وجود داشت که سرش را از بدنش و دست هایش را از شانه هایش جدا می کرد، اما من پاهایش را ندیدم. چهره او بسیار متمایز بود و از حالت آن می شد این جمله را خواند: "توجه کنید... این برای شما بسیار مهم است که بفهمید."

در این رویا او مادرش را از طریق جنگل تا یک زمین خالی در حدود بیست و پنج گز از پل دنبال کرد. همانطور که آنها به سمت این زمین بایر می رفتند، خورشید از پشت ابرها بیرون آمد و تمام منظره را روشن کرد. مادرش به زمین اشاره کرد. هنگامی که جی نگاه کرد، بلافاصله متوجه شد که در مقابل او قبری کم عمق و بد مدفون است. در کمال تعجب، نه جی و نه مادرش در این خواب عقل خود را از دست ندادند. همانطور که به مادرش و آن قبر کم عمق نگاه می کرد، احساس آرامش متناقضی او را پر کرد. جی گفت که وقتی ناگهان از خواب بیدار شد، همزمان با "دانستن" دو چیز پر شد: او می دانست که مادرش مرده است و هیچ مشکلی در روح او وجود ندارد.

جی گفت: "به نحوی می دانستم که او کشته شده است." «و مهم نیست که چقدر عجیب به نظر می رسد، وقتی از خواب بیدار شدم و این درک به من رسید، سرشار از احساس آرامش شدم. من احساس می کردم که مادرم فقط به این دلیل راحت شده است من اکنون می دانم و می فهمم که چه اتفاقی برای او افتاده است».


کتاب جامع تامسون جی هادسون قانون پدیده های روانی("قانون پدیده های روانی") یک حادثه را نشان می دهد که به طرز شگفت انگیزی بازتاب برخورد جی با مادرش در خواب است:


«ماهیت تجلی [ظهور متوفی] به اندازه مراحل عواطف انسانی یا موضوعات میل انسانی متنوع است... وقتی مادری دور از فرزندانش می میرد، اغلب میل شدیدی بر او غلبه می کند. قبل از رفتن او یک بار دیگر آنها را ببینید. این اغلب در انتقال فانتوم او به جایی که آنها هستند بیان می شود: این فانتوم برای مدت طولانی به صورت عزیزانش نگاه می کند و سپس محو می شود.

تمام ارواح مردگان، شبح افرادی هستند که در شرایط استرس شدید روحی یا عاطفی جان خود را از دست داده اند... در این نقطه اوج، فرد مقتول تمایل شدیدی به آشنایی جهان با شرایط «خروج» خود و فکر می کند. از بازتولید صحنه و مکان قتلش تا زمانی که معنی آن فهمیده شود و تا زمانی که جنایتکار به پای میز محاکمه کشیده شود در او پدید می آید... آنهایی که [زنده ها] اعصابشان به اندازه کافی قوی است که در برابر این شوک مقاومت کنند، می توانند هر شب یک بازتولید واقع گرایانه ببینند. از این فاجعه این ممکن است روزها، ماه ها و حتی سال ها ادامه داشته باشد، اما با رسیدن به هدف قطعاً متوقف خواهد شد...»


مادر جی نزد او آمد تا به او بگوید که او را بر خلاف میل خود ترک کرده است، اما قربانی قتل شده و قادر به بازگشت فیزیکی به او نیست. شواهدی که نشان می‌دهد آرزوی مادرش محقق شده بود، دقیقاً حالت آرامشی بود که جی در خوابش احساس می‌کرد. این خواب هفت شب تکرار شد. بعد از هر شب بعد، احساس آرامش جی بیشتر می شد و اندوهش فروکش می کرد. پس از شب هفتم، رویا با مادرش متوقف شد، همانطور که غم و اندوه فلج کننده ای که او شش هفته قبل تجربه کرده بود، متوقف شد. جی هنوز آن پل راه آهن و آن نخلستانی را که مادرش قبرش را در خواب به او نشان داده بود، پیدا نکرده است. اما او مطمئن است که این ملاقات با مادرش در خواب یک تجربه واقعی بود که به او اجازه داد پس از مرگ وحشیانه اش آرام شود و همچنین او را قادر ساخت تا زنده بماند و بداند که مرگ پایان نیست.


یک دختر غرق شده خودش گزارش می دهد


ادگار کیس زمانی که او و همسرش گرترود با تخته Ouija در اوایل دهه سی آزمایش کردند، وضعیت مشابهی را تجربه کرد. کیسی گفت که چگونه با کمک این تبلت خبر از دختربچه ای که در دریاچه غرق شده بود دریافت شد:

"چند پیام هیئت مدیره Ouija را دیدم که بیش از همه مرا تحت تاثیر قرار داد... یک شب چند پیام دریافت کردم که ثابت کرد این حقیقت مطلق است. اگرچه همه کسانی که در این اتاق بودند هم در مورد پیام های دریافتی و هم در مورد افرادی که ظاهراً از آنها آمده اند یا مخاطب آنها بودند چیزی نمی دانستند. با این حال، آدرس همه درست بود و پیام برای شخصی که برای او ارسال شده بود مفید بود. به عنوان مثال، در یکی از پیام ها آمده بود: «من یک دختر کوچک به نام B.E. لطفاً به پدرم د.ر اطلاع دهید که من از خانه فرار نکردم، بلکه در استخر چوب غرق شدم. پدر من سرکارگر یک کارخانه چوب بری است. لطفاً به او بگویید که استخوان های مرا از فلان جای استخر بیاورد...» پدری که دختر کوچکش را از دست داده بود در این مورد نوشتند و او بقایای او را دقیقاً همان جایی که گفته شده بود پیدا کرد. این ممکن است به عنوان شواهد تأیید کننده بسیاری از موارد دیگر باشد...» (1-1196)


در این مثال، غم و اندوه بی اندازه پدر مستقیماً به دختر کوچک طرف مقابل منتقل شد. به طور طبیعی، این روح کودک را وادار کرد تا از طریق هر کانال باز ارتباط برقرار کند. هیئت مدیره Ouija و ادگار کیس به عنوان یکی از اپراتورهای آن نشان دهنده این کانال باز بودند که از طریق آن روح در جهان دیگر می توانست با هم ارتباط برقرار کند. این کودک قبل از پیشروی به قلمروهای بالاتر زندگی پس از مرگ، نیاز داشت تا غم و اندوه پدرش را تسکین دهد.

بسیاری از پدیده های عجیب و غریب می تواند در اطراف مرگ عزیزان رخ دهد که در بسیاری از موارد مانع بین دنیای زنده ها و جهان مردگان را از بین می برد. در کتابش قانون پدیده های روانی("قانون پدیده های روانی") هادسون نظریه ای را توصیف می کند که توضیحی برای این تجربه ارائه می دهد، به ویژه هنگامی که به موارد مرگ ناگهانی یا خشونت آمیز می رسد:


نظریه عمومی پذیرفته شده ای که قرار است این تصادف را توضیح دهد این است که روح، به طور ناگهانی و پیش از موعد از بدن جدا شده است، بیشتر از اینکه مرگ ناشی از نابودی تدریجی و جدایی طبیعی شکل مادی باشد، عناصر مادی بدن را حفظ می کند. از ناملموس اعتقاد بر این است که عناصر فیزیکی که برای مدتی توسط روح نگهداری می شوند، آن را قادر می سازند تا برای زنده ها قابل مشاهده باشد و همچنین خود را در اعمال در سطح جسمانی که ما عادت داریم به ارواح مختلف نسبت دهیم ظاهر شود. در نگاه اول این امر کاملاً قابل قبول است و در صورت عدم وجود حقایقی که خلاف آن را بیان می کند، می توان این نظریه را صحیح دانست...»


تماس تلفنی از دنیای دیگر


در بسیاری از موارد، ارواح در جهان دیگر به طور نامشهود، یعنی بدون ظاهر شدن در رویا یا رؤیا، با موجودات زنده ارتباط برقرار می کنند. دو مورد زیر گویای این واقعیت است که گاهی اوقات تماس با مرده در نشانه ها و شرایطی بیان می شود که «مهر» شخص متوفی را دارد تا جایی که بیانگر شوخ طبعی متوفی است.


یادآوری این نکته مهم است که یکپارچگی روح و شخصیت ما پس از مرگ باقی می ماند. مردگان می توانند زنده ها را دقیقاً به همان شیوه ای که در زمان زنده بودنشان از آنها تسلی می دادند، تسلی دهند، یعنی از شوخ طبعی، شادی و عشقشان «اثری» به جا بگذارند. همانطور که ادگار کیس گفت:


«... و فکر نکنید که یک موجود روح فردی که از صفحه زمینی خارج می شود، متعلق به کلیسای کاتولیک، متدیست یا آنگلیکن، متفاوت می شود، صرفاً به این دلیل که آن شخص مرده است! این فقط یک مرده انگلیسی، کاتولیک یا متدیست است.» (254-92)


پدر با دخترانش ارتباط برقرار می کند



درست مانند باربارا که خبر را از شوهرش دریافت کرد، جانت و خواهرش بدون هیچ سوالی فهمیدند که پدرشان در دنیای دیگر خوشحال و زنده است.


دختری پس از مرگ از دوستانش دلجویی می کند


جینا تحت عمل پیوند کبد قرار گرفت، اما این عمل ناموفق بود و پس از چند روز در کما، جینا درگذشت. در حالی که جینا در کما بود، پدرش با لورا، یکی از دوستان نزدیک خانواده آنها تماس گرفت و از او خواست که برای جینا دعا کند تا بتواند انتقال او را آسان کند.

لورا که از این خبر به شدت ناراحت شده بود، مدت طولانی در خیابان ها پرسه می زد و برای جینا دعا می کرد و در تمام طول راه با او صحبت می کرد. در این پیاده روی، چهره جینا در مقابل او ظاهر شد که بسیار نگران به نظر می رسید. جینا گفت: "نمی دانم چه کار کنم." لورا احساس کرد که همان کلماتی که قرار بود به دوست در حال مرگش کمک کند بلافاصله به ذهنش خطور کرد. او گفت: "اشکالی ندارد، جینا. فقط خودت را رها کن همه چیز درست میشه". لورا چهره جینا را به وضوح دید و بعد از گفتن این چند کلمه، به نظر می رسید جینا آرام شده است. بینایی ناپدید شد. لورا گفت که این رویداد تقریباً در ساعت 4 بعد از ظهر رخ داده است.

در حالی که لورا این دید را تجربه می کرد، در چندین مایل دورتر، خواهر جینا متوجه تغییر مشخصی در خواهر در حال مرگش در حالی که روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود، شد. خواهرش گفت: "حالت او آرام شد." جینا سپس در ساعت 4:25 بعدازظهر به راحتی انتقال خود را انجام داد.

مدت کوتاهی پس از مرگ جینا، دوست صمیمی او مری در حال رانندگی به آسایشگاهی بود که در آن کار می کرد و داوطلبانه به کودکان مبتلا به ایدز کمک می کرد. در راه، مریم ناگهان حضور جینا را در ماشین احساس کرد. جینا و مری در یک کنفرانس معنوی با هم آشنا شدند و دوستان صمیمی شدند. آنها موضوعات زیادی را مورد بحث قرار دادند: معنویت، امکان تناسخ، و آنچه برای روح پس از مرگ اتفاق می افتد. مری در تمام دوران انتقال جینا با جینا و خانواده اش باقی ماند.

مری گفت: «الکتریسیته ساکن را در ماشین حس کردم، انگار تمام بدنم با سوزن‌های کوچک گزگز می‌شود. من می دانستکه جینا بود و وقتی وارد آسایشگاه شدم او را در کنار خود احساس کردم. با صدای بلند گفتم: "خب جینا، حالا با بچه های من ملاقات خواهی کرد." جانی، پسر کوچک مبتلا به ایدز را در آغوش گرفتم که خیلی به او وابسته بودم. شروع کردم به گفتن داستان مورد علاقه ام در مورد فرشتگان برای او، اینکه چگونه آنها همیشه در اطراف او معلق بودند و مراقب او بودند. به جانی گفتم که او حالا یک فرشته جدید و خاص به نام جینا دارد. همانطور که داستانم را شروع کردم، اسب گهواره موزیکال اسباب بازی که در اتاق بود، خودش شروع به تکان دادن کرد. او ده دقیقه تکان می خورد در حالی که من در مورد جین و فرشتگان به جانی می گفتم.

مری گفت: "در آن لحظه می دانستم که این نشانه این بود که جینا در کنار من و جانی است." جانی در اکتبر 1992 درگذشت. من احساس می‌کردم که جانی به عنوان واسطه بین من و جینا خدمت می‌کند و وقتی او بمیرد، جینا در کنار او خواهد بود.»

این تجربه مری را آنقدر متعجب نکرد که به او درک درستی داد. در طول دوره کوتاه دوستی خود بر روی زمین، این دو زن یک ارتباط معنوی بین خود ایجاد کردند و همانطور که بسیاری از مردم می گویند، مری اصلا از این پدیده شگفت زده نشد. برعکس، پاسخ جینا او را پر از دانش کردکه زندگی پس از مرگ ادامه دارد.


دیدار دوست مرده در خواب



توجه به نحوه ظاهر شدن مارک برای باب در خواب بسیار مهم است. او در نظر او سالم، قوی و قوی ظاهر شد. اغلب مردم گزارش می‌دهند که عزیزان متوفی‌شان به همان شکلی که در طول زندگی ظاهر می‌شوند، ظاهر می‌شوند. علاوه بر این، خوانش های کیس تأکید می کند که بدن فیزیکی که به دلیل یک بیماری لاعلاج ضعیف شده است، به هیچ وجه مانعی برای روح نمی شود. بدن فیزیکی می میرد، اما روح و قوای روحانی باقی می مانند:


«...اگر بیش از پیش یاد بگیریم که فراق [در لحظه مرگ] تنها گذرگاهی از اتاق های سرای خداست، آنگاه در این فراق ها، در این تجربه ها، شروع به درک مقصود خواهیم کرد. با شریعتی که همیشه بوده و خواهد بود: «یهوه خدای ما خداوند یگانه است.» و شما باید یکی باشید - یکی با یکدیگر، یکی با او، زیرا هستید ذرات جریانزندگی نجات دهنده شما! (1391-1)


در لحظه مرگ به روح این فرصت داده می شود که خود را از قیدهای زمینی و بعد مادی آگاهی رها کند و برای رشد و تکامل بیشتر به سوی نور برود. برای برخی از ارواح، این امکان بدیهی نیست: اگر شخصی تمام زندگی زمینی خود را در جستجوی ارزش های مادی سپری کند و برای رشد معنوی تلاش نکرده باشد، آنگاه روح او چنان در همان فعالیت های زمینی جذب می شود که ممکن است ادامه یابد. در نزدیکی خانه خود یا در مجاورت دوستان، اعضای خانواده و آشنایان که شخص در طول زندگی آنها را می شناخت شناور شود یا سعی کنید در امور افراد زنده شرکت کنید.

آزادی روح پس از مرگ نیز ادامه دارد. هر روحی مسئول موقعیت خود هم در اینجا و هم در جهان دیگر است. روح چه در دنیا و چه در آخرت به جایی می‌ماند که خواسته‌هایش او را هدایت می‌کند. هر چه امیال و نیاتی که پرورش می دهیم کمتر معطوف به مادی باشد و هر چه بیشتر معطوف به معنویت باشد، آگاهی بالاتری خواهد داشت که پس از مرگ به آن گرایش پیدا خواهیم کرد.


پدری که خودکشی کرده بود به دخترش ظاهر شد


تجربه سوزان از دریافت تذکر از پدرش یادآور حادثه ای در خواندن ادگار کیس است. یک زن به دنبال پاسخ به سؤالات مربوط به تماس پس از مرگ با همسر مرحومش بود:


(س) آیا به ارتباط با همسر متوفی خود ادامه خواهم داد؟

(آه) اگر میل داشته باشد به انتظار ادامه می دهد... آیا می خواهی او را به این انرژی های بی قرار برگردانی یا می خواهی روحت را به سوی او بریزی تا او شاد شود؟ آرزوی شما چیست: راضی کردن خود به ارتباط یا ادامه دادن به آن و در نتیجه تأخیر در [توسعه آن]؟... آن را به دست قیامت منتقل کنید! سپس خود را برای همان (1786-2) آماده کنید


پس از اینکه سوزان متوجه شد که تمایل او به برقراری ارتباط با پدر متوفی اش در ادامه رشد معنوی او اختلال ایجاد می کند، توانست او را رها کند. او مطمئناً می دانست که با او ارتباط برقرار کرده است. متعاقباً، فقط زمانی که احساس تنهایی می کرد و به توصیه او نیاز داشت، شروع به تماس با او کرد، همانطور که وقتی او زنده بود برای مشاوره به او مراجعه کرد.

سوزان بعدها رابطه بسیار مثبتی با پدرش برقرار کرد، درست زمانی که نوه اش به دنیا آمد. سوزان از تولد نوه اش بسیار خوشحال بود و دوست داشت پدرش برای دیدن نوزاد کریسی زنده بماند. اندکی پس از تولد کریسی، سوزان احساس جسمی آگاهانه ای داشت که پدرش نزدیک اوست.

سوزان گفت: «من آنقدر او را نشنیده‌ام که احساس می‌کردم با من ارتباط برقرار می‌کند، اما به وضوح فهمیدم که او چه چیزی با من ارتباط برقرار می‌کند. او در مورد کریسی گفت: "من او را اینجا می شناختم قبل از اینکه نزد شما بیاید!" او بسیار خوشحال بود و ظاهراً حتی متعجب بود که فکر می کردم کریسی را نمی شناسد. او به من گفت که کریسی را قبلاً آنجا، در دنیای دیگر می‌شناسد.»


ادگار کیس اغلب می‌گفت که مرگ در دنیای فیزیکی، تولد در عوالم روحانی است و برعکس. ما باید داستان سوزان در مورد برقراری ارتباط با پدرش را به عنوان تأییدی بر این نکته در نظر بگیریم که عزیزانمان حتی پس از مرگ نیز از بسیاری از جنبه های زندگی ما آگاه هستند.


هدیه ای از "دنیای دیگر" برای یک نوه



ادگار کیس برخورد مشابهی را با مادر مرحومش توصیف کرد. در طول یک دوره مشکلات مالی بزرگ، مادر فقید ادگار کیس ظاهر شد و یک سکه نقره را ساخت:

من تجربه زیادی داشته ام و البته به تحقق باور دارم، اما نه با هدف دریافت نوعی راهنمایی، بلکه برای داشتن این یا آن تأییدیه. در مارس 1934، مادرم نزد من آمد و با من صحبت کرد، اگرچه من در آن زمان در مرتع نیومکزیکو بودم. و او یک دلار نقره به من داد تا به من اطمینان دهد که نباید نگران پول باشم، بلکه باید به خدا ایمان داشته باشم، درست زندگی کنم، و سپس پولی که لازم دارم به دستم می‌رسد. من این را به عنوان اطمینان در نظر گرفتم، و اینطور شد...» گزارش ها، (294-161).


دانشمند به کشف ارواح مردگان می پردازد


سال ها پس از اینکه دکتر ریموند مودی تحقیقات گسترده خود را در مورد تجربیات نزدیک به مرگ انجام داد، او شروع به مطالعه پدیده افرادی کرد که عزیزان متوفی خود را تجربه می کنند.

دکتر مودی گفت: "بسیاری از مردم از تجربیات نزدیک به مرگ خود متحول شده برمی گردند، زیرا آنها عزیزان خود را در دنیای دیگر خوشحال می بینند. چشم انداز ملاقات با عزیزان متوفی آنها دقیقاً به همان روش به مردم کمک می کند.


دکتر مودی گفت که در سال های اخیر مجلات پزشکی شروع به بررسی موضوع ارتباط بین مرده و زنده کرده اند. "مقالاتی وجود دارد که به وضوح بیان می کند که درصد بسیار زیادی از افراد داغدار برای مدت معینی احساس نزدیکی با متوفی می کنند و در واقع با آنها ارتباط برقرار می کنند. در واقع، چندین مطالعه پزشکی بیان کرده اند که این تجربه تقریباً در شصت درصد از زنان بیوه رخ می دهد. بیوه ها بزرگترین گروه از افراد داغدار را تشکیل می دهند. ما همچنین می دانیم که افرادی که خواهر و برادر، والدین و فرزندان خود را از دست داده اند، تجربیات مشابهی دارند."

تحقیقات دکتر مودی در مورد تجربیات نزدیک به مرگ باعث ایجاد بحث های زیادی در بین همکاران پزشکی او در دهه هفتاد شد. زمانی که اعلام کرد قصد دارد به طور سیستماتیک ارتباط با مردگان را در یک موقعیت کنترل شده مطالعه کند، مورد انتقاد قرار گرفت. دکتر مودی بدون تزلزل در تصمیم خود، تحقیقات پیشگامانه خود را آغاز کرد و به نتایج شگفت انگیزی رسید:


«یک سری چیزها برای من آشکار شد. یکی از آنها صرفاً تشخیص این است که ارتباط با مردگان یک پدیده نسبتاً رایج است. و اگر این پدیده واقعاً گسترده باشد، دلیلی وجود دارد که باور کنیم احتمال به دست آوردن این تجربیات در برخی شرایط کنترل شده بسیار زیاد است. از آنجایی که مواجهه با مردگان بخش رایجی از تجربیات نزدیک به مرگ (NDEs) است، به نظر من اگر می‌دانستم چگونه در یک موقعیت کنترل‌شده برخورد با یک روح را ترتیب دهم، راه دیگری برای مطالعه نزدیک داشتم. تجارب مرگ دیدن عزیزان متوفی اثر درمانی فوق العاده ای دارد. ملاقات با بستگان متوفی یکی از عناصر تجربیات نزدیک به مرگ است که باعث می شود این تجربیات کمتر ترسناک و آسیب زا باشند. بسیاری از مردم با NDE های خود متحول شده برمی گردند زیرا می بینند که عزیزانشان در زندگی پس از مرگ خوشحال هستند. رویاهای ملاقات با عزیزان متوفی به همین ترتیب به افراد زنده کمک می کند. ترس و اندوه را کاهش می دهند. مردم معمولاً با دیدن ارواح مردگان نمی ترسند. این تجربه برای آنها راحتی زیادی به ارمغان می آورد. این چیزی است که من را بر آن داشت تا تحقیقات بیشتری انجام دهم.»


برای انجام این تحقیق، دکتر مودی چیزی را ایجاد کرد که او آن را "تئاتر ذهن" نامید، مکانی که مردم می توانستند رویارویی رویایی با عزیزان متوفی خود را تجربه کنند. یونانیان باستان مؤسساتی به نام سایکومانتئوم داشتند که در آن مردم با روح مردگان ارتباط برقرار می کردند. آنها با استفاده از انعکاس یا آینه ارواح را تجسم کردند. پس از تحقیق در مورد این سنت باستانی، دکتر مودی شروع به ایجاد نسخه خود از "سایکومانتیوم" در آنیستون، آلاباما کرد:


من یک آسیاب قدیمی را پیدا کردم که در سال 1839 ساخته شده بود. او روی نهری ایستاد که از منطقه کشاورزی بسیار قدیمی آلاباما می گذشت. من می خواستم مردم بتوانند این کار را در مکانی انجام دهند که خاطرات خوبی را زنده کند. من این احساس را داشتم که اگر این آزمایش موفق شود، احساسات بسیار بسیار شدیدی را در این افراد برمی انگیزد. من این مکان را طوری طراحی کردم که مردم هیچ حسی از زمان نداشته باشند. من آن را با مبلمان آنتیک مبله کردم و محیطی ایجاد کردم که به شما احساس می‌کند در حال بازگشت به گذشته هستید.»


دکتر مودی یک "اتاق ارواح" ایجاد کرد: اتاقی با پرده های مخملی مشکی. روی دیوار، در ارتفاعی که شخص نمی توانست انعکاس خود را ببیند، یک آینه بسیار بلند ویکتوریایی آویزان کرد. روی زمین یک صندلی روکش دار با پایه های اره شده ایستاده بود. دیوارها نیز با مخمل پوشانده شده بودند و به این ترتیب فضایی که فرد در آن قرار می گرفت، به استثنای سطحی که در آینه منعکس می شد، یک پیله کاملا سیاه بود. دکتر مودی پشت سر شخص، یک لامپ رشته ای کم نور قرار داد که نور بسیار پراکنده ای می داد. از آنجایی که در این اتاق تاریک تنها منبع نور در پشت فرد بود، این نور در آینه منعکس نمی شد.

دکتر مودی گفت: "من به مردم می گویم که فقط استراحت کنند و سپس بنشینند و منتظر بمانند." - از آنها می خواهم نگران زمان نباشند و به آنها اطمینان می دهم که نیم ساعت دیگر به آنها نگاه خواهم کرد. اما به آنها هم می گویم که تا زمانی که بخواهند می توانند اینجا باشند. پس از آن، آنها بیرون می آیند و ما یک جلسه پردازش را آغاز می کنیم که در طی آن درباره آنچه اتفاق افتاده صحبت می کنیم.

قبل از اینکه شرکت کننده وارد اتاق ارواح شود، دکتر مودی زمان زیادی را صرف صحبت با مردم در مورد دلایل آنها برای مواجهه با عزیزان متوفی می کند. او در آغاز تحصیل، شرکت کنندگان را با دقت انتخاب می کرد و فقط از متخصصان، کشیشان، پزشکان، پرستاران و غیره دعوت می کرد و همچنین کسانی را که هیچ پیش فرضی در مورد این تجربه نداشتند، دعوت می کرد. به عبارت دیگر، او کسانی را انتخاب کرد که می توانستند هر اتفاقی را که می افتاد با دید باز درک کنند. نتایج حتی خود دکتر مودی را نیز شگفت زده کرد. شرکت کنندگان تجربیات بسیار بیشتری با مردگان از آنچه او در ابتدا انتظار داشت داشتند:


«این مطالعه واقعاً مرا شگفت زده کرد. وقتی برای اولین بار شروع به ارائه این ایده‌ها کردم، پیش‌فرض‌های خاصی در مورد اینکه نتایجم چه خواهد بود را مطرح کردم. تمام این فرضیات کاملاً اشتباه بود! من تصور می کردم که از هر ده نفری که در این آزمایش شرکت می کنند، یک نفر عزیز متوفی خود را می بیند. به نظر من این فرض کاملا منطقی بود. علاوه بر این، من معتقد بودم که اگر کسی را در آن آینه ببینند، همان کسی است که می‌خواهند ببینند. من همچنین انتظار داشتم که این تجربه کاملاً بصری باشد و هرکسی که این تجربه را داشته است ادعا کند که "چشم انداز" دارد. هرگز به ذهنم خطور نمی کرد که ارتباطی بین متوفی و ​​فرد حاضر در اتاق وجود داشته باشد. علاوه بر این، من معتقد بودم که افرادی که برای این آزمایش انتخاب کردم، تجربه خود را صرفاً به صورت حدس و گمان خواهند دید.»


جنبه قابل توجه این مطالعه این واقعیت بود که نتایج فراتر از تمام انتظارات دکتر مودی بود. از هر ده یک نفر یک برخورد بصری نداشت - پنجاه درصد از بیست و هفت شرکت کننده که در ابتدا تجربه روانی را پشت سر گذاشتند، با یکی از عزیزان متوفی برخورد داشتند.

دکتر مودی افزود: «شرکت کنندگان لزوماً شخصی را که برای دیدن انتخاب کرده بودند، نمی دیدند. «مردی نزد ما آمد و ما تمام روز را صرف آماده‌سازی او برای ملاقات پدرش کردیم. اما با این وجود، در شب، شریک تجاری متوفی او به او ظاهر شد! یک زن که حرفه ای وکیل بود، برای ملاقات با شوهرش آماده می شد، اما در نتیجه پدرش را دید.»

واقعیت جالب دیگر در مورد تحقیقات دکتر مودی این است که این تجربیات بسیار فراتر از دیدن ارواح بود. شرکت کنندگان نه تنها ارواح عزیزان فوت شده را می دیدند، بلکه با آنها صحبت می کردند و حتی در برخی موارد، این ارواح از آینه به اتاقی که شرکت کنندگان در آن نشسته بودند، بیرون می آمدند.

دکتر مودی گفت: «در بسیاری از موارد، مردم گفتگوهای بسیار پیچیده و طولانی با مردگان داشتند. در بسیاری از موارد، ارواح مردگان در واقع از آینه بیرون می آمدند و در اتاق ظاهر می شدند تا با یکی از عزیزان صحبت کنند. یک زن گفت که پدربزرگش او را در آغوش گرفته و اشک هایش را پاک کرده است. شگفت انگیز بود!"

شرکت کنندگانی که تجربه برقراری ارتباط با عزیزان متوفی را داشتند در نتیجه این تجربه تغییرات عمیقی را در خود احساس کردند. آنها به واقعیت این تجربه پی بردند، متوجه شدند که با عزیزانشان ارتباط برقرار می کنند، و اینکه عزیزان متوفی آنها از همه لحاظ "مرده"تر از خودشان نیستند. هدف از تحقیقات دکتر مودی نه تنها ارضای کنجکاوی در مورد این پدیده، بلکه کمک به افراد برای کاهش غم و اندوه و احساس از دست دادن بود. در بیشتر موارد، هنگامی که عزیزان و دوستان ما می میرند، یک حس واقعی "کار ناتمام" وجود دارد. بسیاری از ما واقعاً دوست داریم بتوانیم با آنها خداحافظی کنیم و همچنین یک بار دیگر به آنها یادآوری کنیم که دوستشان داریم. دکتر مودی کار پر زحمتی را انجام داد و تمام تحقیقات خود را مستند کرد تا آن را بر مبنای علمی قرار دهد، اگرچه هدف اصلی او کمک به مردم برای درک این موضوع بود که مرگ وجود ندارد.


خود دکتر مودی پس از یک جلسه در "سایکومانتئوم" تجربه بسیار عمیقی داشت. مادربزرگ خودش به او ظاهر شد و با هم صحبت مفصلی کردند:

"من آماده بودم که مادربزرگ مادری ام را ببینم. اما این تجربه واقعاً شگفت‌انگیز بعداً اتفاق افتاد و مربوط به مادربزرگ پدری من بود که چندین سال پیش درگذشت. او مثل هر یک از ما در این اتاق برای من واقعی به نظر می رسید. گفتگوی مفصل و مفصلی داشتیم. کوچکترین شکی در ذهنم وجود نداشت. باید اضافه کنم که کسانی که این را تجربه کرده اند، از جمله خود من، گزارش می دهند که تصویر فرد متوفی اصلاً روحی نیست. آن مرحوم هم مثل من و شما تصویری با ابعاد سه بعدی داشت. سعی کردم مادربزرگم را در آغوش بگیرم، اما او به من اشاره کرد که برگردم. در بقیه موارد ارتباط ما شفاهی بود. ما در مورد چیزهایی صحبت کردیم که در دوران کوچکی من اتفاق افتاد و فقط او می داند. حتی مادربزرگم مرا با لقبی صدا می‌کرد که خودش زمانی به من داده بود. از بچگی حتی به این اسم مستعار فکر نمی کردم! تجربه تاثیرگذاری بود. همین امر برای اکثر مردم صادق بود. افرادی که تصوراتی از چنین برخوردهایی داشته اند می گویند که این برخوردها تأثیر عمیقی بر زندگی آنها داشته است. من می توانم این را تایید کنم."


جزئیات بیشتر تحقیقات پیشگامانه دکتر مودی در کتاب Reunions - منتشر شد. برخوردهای رویایی با عزیزان درگذشته("تجمع مجدد. دیدارهای رویایی با عزیزان متوفی"). یکی از تاثیرگذارترین مواردی که مودی ثبت کرد، زمانی بود که زنی به مودی آمد تا با پسرش که بر اثر سرطان درگذشته بود صحبت کند:

«این زن به شدت دلتنگ پسرش شده بود... او به امید دیدار دوباره او به «سایکومانتیوم» آمد تا ببیند آیا رنج او گذشته است یا نه. ما تمام روز را صرف آماده سازی برای این جلسه کردیم و سپس از او خواستم که به اتاق جلسه ارواح برود. او از این تجربه بسیار راضی بود. او چندین "چشم انداز به یاد ماندنی" را دید، تصاویر واضحی از دوران کودکی خود. او همچنین گزارش داد که پسرش با او در کابین است. وقتی رفت گفت: "او کنار من نشسته بود." ما آنجا با هم نشستیم و اتفاقات زندگی خود را با هم مرور کردیم.

چند روز بعد او با من تماس گرفت و چیزی باورنکردنی به من گفت.

چند روز بعد از مراجعه به کلینیک من، او از خواب عمیقی بیدار شد. او نه تنها از خواب بیدار شد، بلکه احساس کرد «بیدارتر از حد معمول»، به معنای بیدارتر از حد معمول، و دید که پسرش در اتاق است. روی تخت نشست تا به او نگاه کند و دید که ویرانی های سرطان از بین رفته است. حالا مثل قبل از بیماریش پرانرژی و خوشحال به نظر می رسید... او از جایش بلند شد، رو به پسرش کرد و شروع کرد به صحبت کردن با او... آنها در مورد خیلی چیزها صحبت کردند... بالاخره متوجه شد که چه خبر است. اتفاق می افتد. او با روح پسرش صحبت کرد. او به من گفت: "باورم نمی شد که او باشد." "از او پرسیدم که آیا می توانم او را لمس کنم." بلافاصله روح پسرش بدون لحظه ای معطل قدمی به جلو برداشت و او را در آغوش گرفت. سپس به قول زن او را از روی زمین بلند کرد و بالای سرش آورد.

این زن به من گفت: «آنچه اتفاق افتاد بسیار واقعی بود، انگار که او واقعاً در کنار من ایستاده بود. اکنون احساس می کنم می توانم ارتباط خود را با مرگ پسرم قطع کنم و به زندگی خود ادامه دهم.»


ظهور مردگان، چه در خواب، چه در رؤیا، چه از طریق آگاهی از حضور نامرئی اما محسوس آنها، تأیید می کند که ماتریس پیچیده روابط بین فردی که در طول زندگی شکل می دهیم، پس از مرگ نیز به رشد و توسعه ادامه می دهد، درست مثل اینکه این روابط در اینجا ادامه داشته باشد. روی زمین. علاوه بر این، با توجه به خواندن ادگار کیس، ما حتی پس از مرگ عزیزان خود می توانیم برای ما مفید باشیم و آنها می توانند در رویاها، رویاها و مراقبه ها برای ما ظاهر شوند:

«با خود و سایر تأثیرات بیرونی صادق باشید. آنگاه حتی موجودات بی‌جسم که با کمک آنها و از طریق آنها می‌توانید چیزهای زیادی دریافت کنید، با شما صادق خواهند بود. اخلاص کسانی را که می توانند در کار شما دخالت کنند از شما دور می کند: از آنها استفاده نکنید و به آنها توهین نکنید. بدانید که این [موجودات] برای کمک به سراغ شما می آیند، نه برای کمک به شما. کمکشون کن! به همین دلیل است که به ما توصیه می شود برای اموات دعا کنیم. برای مردگان دعا کنید، زیرا آنها فقط در خواب هستند - همانطور که خداوند به ما دستور داده است. و وقتی بتوانیم با آنها هماهنگ شویم، می توانیم به آنها کمک کنیم. اگرچه نمی‌توانیم مانند پسر آنها را زنده کنیم، اما می‌توانیم راه را نشان دهیم. زیرا این تنها راه است. و نیز اشاره کنیم که نجات در اوست که راه و حقیقت و نور است.» (5657-1)

مصاحبه شخصی با رابرت جی گرانت، آوریل 1995

نام مستعار. سوزان یک طراح منظر چهل و پنج ساله است که در ویرجینیا زندگی می کند.

مصاحبه شخصی با رابرت جی گرانت، می 1998

نام مستعار. هدر یک زن خانه دار سی و چهار ساله است که در ویرجینیا زندگی می کند.

مصاحبه شخصی با رابرت جی گرانت، نوامبر 1998

مودی، آر.، مصاحبه


اخیراً یک روش ارتباطی با مردگان گسترده شده است - انتقال ابزاری (ITC) یا پدیده صداهای الکترونیکی (EVP).

ماهیت آن در این واقعیت نهفته است که تقریباً هر فرد می تواند با زندگی پس از مرگ تماس بگیرد و با روح یکی از عزیزان متوفی ارتباط برقرار کند. برای انجام این کار، نیازی به داشتن هیچ گونه توانایی فراحسی یا انجام مراسم جادویی با فراخوان نیروهای ماورایی ندارید. همه چیز بسیار ساده است ... و در عین حال درک آن دشوار است ، زیرا این پدیده هنوز مطالعه نشده است ...

برای برقراری ارتباط با دنیای لطیف کافی است کمی حوصله داشته باشید، از کامپیوتری در حد یک کاربر معمولی استفاده کنید و میکروفون و هدفون داشته باشید.

روش های توسعه یافته زیادی برای انتقال وجود دارد، اما همه آنها بر اساس اصول اولیه یکسانی ساخته شده اند - ضبط و پردازش سیگنال های صوتی. منبع منبع می تواند نویز سفید امواج رادیویی یا همپوشانی چندین پخش صوتی آنلاین ایستگاه های رادیویی (از 4 تا 8) باشد، به عنوان مثال، به زبان انگلیسی، یا خالی های صوتی واجی.

من می خواهم به تجربه استفاده از آن بپردازم روش چند مسیری، که به نظر من از نظر کیفیت ادراک در دسترس ترین، قابل فهم ترین و بهترین است. این تکنیک، بر اساس ویرایشگر صوتی Audacity، با تمام تنظیمات، به طور کامل در وب سایت خانواده Svitnev (http://mntr.bitsoznaniya.ru/metodi/blog.html - مقاله مورخ 10/08/2011) توضیح داده شده است. بنابراین چاپ مجدد آن در اینجا فایده ای ندارد. اما ابتدا توصیه می کنم که با تمرین ITK من آشنا شوید.

اصول عملکرد به طور خلاصه:نرم افزار مناسب را راه اندازی کنید، میکروفون را وصل کنید و الگوی واج را روشن کنید (من از ضبط 8 ایستگاه رادیویی انگلیسی زبان استفاده کردم که در یک ایستگاه ترکیب شده بودند). سپس، قبل از اینکه پس‌زمینه در بلندگوها ظاهر شود، میکروفون را در حداکثر فاصله به بلندگو بیاورید. ذهنی یا با صدای بلند، سوال بپرسید و شروع به ضبط کنید. پس از این، صدای ضبط شده به دست آمده را با هر ویرایشگر صوتی (در مورد ما رایگان) پردازش کنید گستاخی) و از طریق هدفون گوش دهید.

نکات ظریف مهم و مشاهدات شخصی:


1. هنگام گوش دادن، باید از هدفون های داخل گوش استفاده کنید که داخل گوش قرار می گیرند (وکیوم).

2. استفاده از رایانه رومیزی با میکروفون پلاگین جداگانه توصیه می شود.

3. هوشیار، آرام و از نظر عاطفی آرام باشید.

4. ارتباط یک طرفه انجام می شود، یعنی ابتدا سوالی را مطرح می کنید، سپس یک ضبط 20-30 ثانیه ای را پردازش کرده و گوش می دهید و این 5-10 دقیقه زمان می برد.

5. توصیه می شود که شخص همکار را در طول زندگی خود بشناسید و از او بخواهید که با او تماس بگیرد. در غیر این صورت، ممکن است به سادگی توسط افرادی از لایه های پایین دنیای ظریف بترسید یا مورد توهین قرار بگیرید.

6. این ارتباط برای یک نفر است. این اتفاق می افتد که شما به وضوح یک عبارت را شنیده اید و به یک دوست یا خویشاوند اجازه می دهید به ضبط گوش کند، اما او آن را نمی شنود یا چیزی کاملاً متفاوت می شنود. هیچ کس واقعاً نمی داند چرا این اتفاق می افتد. این احتمالاً به نوعی با تله پاتی و همچنین ویژگی های فردی ادراک مرتبط است. اما به طور قابل اعتماد شناخته شده است که کانال ارتباطی با ما توسط طرفداران دنیای ظریف شکل می گیرد.

7. در ضبط هایی که با استفاده از روش چند آهنگی انجام می شود، تقریباً همیشه صداهایی شنیده می شود که اطلاعات را تکثیر یا روشن می کند از طرف گفتگوی اصلی. آنها می توانند در پس زمینه یا پیش زمینه صدای اصلی ظاهر شوند.

8. در طرف دیگر به اصطلاح "ایستگاه ها" وجود دارد - گروه هایی از موجودیت ها که می توانید با آنها نیز ارتباط برقرار کنید. از طریق آنها می توانید بخواهید با یکی از عزیزان متوفی تماس بگیرید. در روسیه و کشورهای CIS سابق، محبوب ترین ایستگاه Sanchita است. آنها به زبان روسی با صداهای گوینده صحنه ای ارتباط برقرار می کنند. در میان روسی زبان ها "انرژی"، "فضا"، "جریان زمان" و غیره نیز وجود دارد.

نمونه هایی از ارتباط با مردگان (تماس با سانچیتا مورخ 01/09/2014)


سوابق با استفاده از روش مشابه پردازش شدند. برای درک بهتر این عبارت را در هر فایل 4 بار کپی کردم.

1. این سوال پرسیده شد که آنها چه نوع دنیایی دارند - موج یا مادی.
پاسخ: از دنیای ما شگفت زده خواهید شد، دنیای ما مانند یک دنیای معمولی (بهتر) است، فقط متفاوت است. (صدای زن و مرد در حال صحبت کردن)

2. پرسیدم آیا نظریه دوگانگی موج - ذره درست است؟
پاسخ: این حماقت است، خوب؟

3. سانچیتا، این سانچیتا است. (صداهای متعددی در پیش زمینه و پس زمینه شنیده می شود)

4. پایان اتصال.

5. تراک صوتی قطع نشده عمومی. چیزهای جالب زیادی در آن وجود دارد. در پایان، بخشی از عبارت حتی به زبان انگلیسی است: «هنوز | اجازه دهید "s meet late at night | بهتر است تا دیر وقت ملاقات کنیم."

پرسش:دوست من می گوید که او به طور ذهنی با فرشتگان نگهبان خود، با بستگان فوت شده خود صحبت می کند. آنها به او گفتند که کاملاً همه چیز را در مورد زندگی او می دانند، حتی آنچه را که خود او مدت ها فراموش کرده بود. من او را باور دارم و در عین حال او را باور نمی کنم. در مجلات و روزنامه های متعدد، افراد بسیار مشهور نیز می گویند که با بستگان متوفی خود ارتباط برقرار می کنند. می خواهم بدانم آیا واقعاً امکان برقراری ارتباط با آنها وجود دارد؟

امید

پاسخ:. این سوال بسیار مهمی است دشمن خدا نسبت به این که انسان در این مورد چه فکری می کند بی تفاوت نیست. بنابراین، شیطان با یک دنیای کاملاً دیگر آمد که در آن، مانند یک تئاتر، بازیگران آن شیاطین هستند. و از طریق این دنیای دیگر سعی می کند کتاب مقدس را رد کند.

کتاب مقدس در این باره چه می گوید؟

مرده ها چه کار می کنند؟

مفهوم روح جاودانه در کتاب مقدس یافت نمی شود. نوشته اند که روح فانی است. "جانی که گناه می کند خواهد مرد" (حزقیال 18:20). عقل بدون جسم انسان پس از مرگ به بهشت ​​بالا نمی رود و به جهنم افکنده نمی شود. روح (ذهن و حافظه) نزد خدا می آید: «و غبار همان طور که بود به زمین باز خواهد گشت. و روح به خدایی که آن را داده است باز خواهد گشت.» (جامعه 12:7).

کتاب مقدس وضعیت پس از مرگ را با خواب مقایسه می کند: «چشم مرا روشن کن تا [خواب] مرگ را نخوابم» (مزمور 12:4).. کلمه «استراحت کردن» که بارها در کتاب مقدس به مرگ اشاره می کند، از اصل به «خوابیدن، استراحت کردن» ترجمه شده است. با این حال، مرگ، بر خلاف خواب معمولی، توقف کامل فعالیت زندگی است. پس از مرگ هیچ شادی، غم و تأملی وجود ندارد. «روح او رفت و به سرزمین خود باز می‌گردد، در آن روز [تمام] اندیشه‌های او هلاک می‌شود» (مزمور 145:4).. پس مردگان به هیچ وجه در امور زندگان شرکت نمی کنند: «زندگان می‌دانند که خواهند مرد، اما مردگان هیچ چیز نمی‌دانند و دیگر پاداشی برای آنها نیست، زیرا یاد آنها به فراموشی سپرده شده است و عشق و نفرت و حسادت آنها قبلاً ناپدید شده است. و آنچه را که زیر آفتاب انجام می شود، دیگر برای همیشه ندارند.» (جامعه 9:5، 6).

آیا می توانیم با مردگان ارتباط برقرار کنیم؟

گاهی اوقات افرادی که عزیزانشان را از دست داده اند با ناامیدی سعی می کنند با مردگان تماس بگیرند و گاهی به نظر می رسد که خود مرده ها می آیند و با آنها صحبت می کنند. اما کتاب مقدس روشن است که مردگان می خوابند. بنابراین نمی توان بین زنده و مرده ارتباطی برقرار کرد. اما شیطان همچنان به فریب مردم ادامه می‌دهد و خود را به عنوان عزیزانشان نشان می‌دهد، در حالی که رازهایی را فاش می‌کند که فقط مردگان می‌توانستند بدانند. این برای او دشوار نیست، زیرا او حتی می تواند شکل فرشته نور را به خود بگیرد (دوم قرنتیان 11:14).

خداوند هرگونه ارتباط با جهان دیگر را محکوم می کند، زیرا می داند چه کسی برای ارتباط با مردم بیرون می رود: «به کسانی که مردگان را احضار می‌کنند، روی نیاور، و نزد جادوگران نرو، و خود را به حد آلودگی از آنها نرسان. من یهوه خدای شما هستم» (لاویان 19:31).

کتاب مقدس شرح می دهد که چگونه پادشاه اسرائیل، شائول، نزد یک جادوگر آمد تا روح سموئیل، پیامبر خدا را احضار کند (اول سموئیل 28: 7-14). اگر واقعاً روح ساموئل بود، پس معلوم می شود که جادوگر، خدمتکار شیطان، مرد صالح را از بهشت ​​فرا می خواند - با فرض اینکه روح سموئیل پس از مرگ به بهشت ​​عروج کرده است. معلوم می شود که شیطان به مسیح دستور می دهد که سموئیل را بفرستد. به علاوه می بینیم که روح از آسمان نازل نشده، بلکه از زمین بیرون می آید. بنابراین معلوم می شود که روح شیطانی به شکل سموئیل بیرون آمده است. شیاطین می توانند ظاهر مردگان و حتی افراد صالح را به خود بگیرند و مانند افراد صالح صحبت کنند. غالباً افرادی که مرده ها نزد آنها می آیند با آنها صحبت می کنند و آنها به آنها پاسخ می دهند. اکنون می دانید وقتی مرده در خواب به سراغ شما می آید و گویی در واقعیت ظاهر می شود، دست کیست. شیطان همه این کارها را انجام می دهد تا مردم را از ارتباط با خدای زنده و پسرش عیسی مسیح دور کند.

مرده ها کجا می روند؟

کلام خدا پاسخ روشنی می دهد: «هر کاری که دستت برای انجام دادن پیدا می‌کند، آن را با قدرت خود انجام بده. زیرا در قبری که می روید نه کار است، نه تفکر، نه دانش و نه حکمت.» (جامعه 9:10).وقتی مرگ به سراغ انسان می آید در قبر به خواب می رود.

آیا انسان دوباره زنده خواهد شد؟

عیسی بر صلیب کالواری بر مرگ غلبه کرد. پس از آمدن دوم او، صالحان دوباره برای همیشه زندگی خواهند کرد، فقط در بدنهای فاسد ناپذیر جدید. «اراده کسی که مرا فرستاد این است، تا هر که پسر را ببیند و به او ایمان آورد، حیات جاودانی داشته باشد. و من او را در روز آخر زنده خواهم کرد» (یوحنا 6:40).. شریر به مرگ نهایی خواهند مرد.

11 سوال در مورد یادآوری متوفی

آیا می توان با عزیزان متوفی صحبت کرد، آیا پس از مرگ با زن و شوهر خود ملاقات خواهیم کرد و آیا امیدی به رستگاری برای خودکشی ها و ملحدان وجود دارد؟ کشیش استفان دوموش، کاندیدای الهیات و علوم فلسفی، به این سؤالات و سؤالات دیگر پاسخ می دهد.


شماره 1. آیا می توانید با متوفی صحبت کنید، از آنها کمک بخواهید و از آنها دعا کنید؟

مانند تقریباً تمام سؤالات مربوط به زندگی پس از مرگ، نمی توان پاسخ قطعی داشت. تصادفی نیست که راهب آناستاسیوس سینایی می گوید شخصی که با ذهن ضعیف خود تلاش می کند تا اسرار زندگی پس از مرگ را دریابد، به وحشتناک ترین توهمات می افتد، زیرا برای او مفید نیست. راهب می گوید آنچه برای ما مفید است، خداوند به ما نازل کرده است و به اندازه ای که مفید است.

در مورد دعا، رسم از زمان های قدیم برگرفته از دعا برای مسیحیان درگذشته، یا به عبارت دقیق تر، درخواست از آنها برای دعا با خدا. در دوران باستان، کلیسا به وضوح بین یک مسیحی مرده و یک غیر مسیحی متوفی تمایز قائل می شد. شخصی که در ارتباط با مسیح جان خود را از دست داد، به عنوان یکی از اعضای کلیسا درگذشت، اگرچه از نظر جسمی از برادران و خواهران خود جدا شده است، اما از طریق مسیح عمیقاً با آنها در ارتباط است! وقتی در عید پاک می گوییم که مسیح «مرگ را زیر پا گذاشت»، در مورد این واقعیت صحبت می کنیم که او بر مرگ ما و همچنین بر مرگ جسمانی پیروز شد، اما اول از همه، او مرگ را به عنوان جدایی روح و خدا غلبه کرد. بنابراین، کسی که در مسیح می میرد، اگر چه جسماً می میرد، دیگر از نظر روحی نمی میرد، یعنی از خدا جدا نمی شود و در مسیح زنده می ماند. و هنگامی که کلیسا مردگان خود را دفن کرد، احساس کرد که این افراد با بقیه اعضای زنده جامعه در ارتباط هستند.

در این راستا، طبیعتاً می‌توان از مرده خواست که نماز بخواند. ما عادت داریم که فقط از مقدسین دعا کنیم، اما در زمان های قدیم همه اعضای جامعه مسیحی را قدیسان می نامیدند، زیرا آنها یک نژاد برگزیده و یک نژاد مقدس هستند: مثلاً پولس رسول به مقدسینی که در قرنتس هستند می نویسد. ، بنابراین تمام مسیحیان قرنتس را مورد خطاب قرار می دهد. از این رو، مردم می توانستند برای همه اعضای درگذشته جامعه دعا کنند. برای مثال، در دخمه‌ها کتیبه‌هایی بر روی سنگ قبرها پیدا می‌کنند که در آن مردم به بستگان متوفی خطاب می‌کنند. روی یکی از سنگ قبرهای دخمه های روم باستان قرن چهارم درخواستی از پکتوریوس مسیحی وجود دارد که هر بار که به مسیح نگاه می کنند او را به یاد بیاورند. علاوه بر این، روشن است که بستگان او مسیحی ساده بودند و به مرگ عادی مردند، آنها شهید نبودند.

و البته از این نظر ارتباط با اموات امکان پذیر است.

از سوی دیگر، راهب آناستاسیوس سینایت می گوید که پس از مرگ روح توانایی تجلی و درک هر چیزی را از دست می دهد. یعنی انسان با چشم می بیند، با گوش می شنود، با زبان و تارها صحبت می کند و بر این اساس، وقتی همه اینها می میرد، روح نمی بیند، نمی شنود، صحبت نمی کند، ارتباط برقرار نمی کند. با این حال، او بیشتر توضیح می‌دهد که روح‌هایی که به سوی جاودانگی رفته‌اند، با روشن شدن روح‌القدس، همچنان می‌توانند ببینند، بشنوند، و برای همسایگان خود دعا کنند و محبت خود را نشان دهند. و آنهایی که روح القدس آنها را روشن نمی کند، تا حدودی پشیمان هستند - و نه بیشتر...

اغلب برای مردم، صحبت با مردگان نوعی آموزش روانی است، یک تمرین روانشناختی که به فرد کمک می کند آرام شود. کلیسا بیشتر از "صحبت کردن" با او از دعا برای متوفی حمایت می کند. احتمالاً تنها زمینه ای که چنین گفت وگویی در آن امکان پذیر است، سیاق نماز است. برای انجام این کار، شخص باید واقعاً یک زندگی معنوی داشته باشد - او باید عضو وفادار کلیسا باشد.

شماره 2. آیا آویزان کردن عکس یکی از عزیزان متوفی به دیوار یک سنت ارتدکس است؟

البته، نباید یک پرتره را در گوشه قرمز، کنار نمادها آویزان کنید. اما ما می توانیم با آرامش کامل پرتره های بستگان را در هر جای دیگری از خانه آویزان کنیم - در اینجا نباید ترس خرافاتی وجود داشته باشد: متوفی نمی تواند کاری برای ما انجام دهد، آنها نمی توانند برای فرد خوش شانسی یا بدشانسی بیاورند. فایده بارز چنین پرتره ای حافظه دعاست: با دیدن عکس یکی از بستگان یا عزیزان او را به یاد می آوریم و برایش دعا می کنیم. اغلب اتفاق می افتد که شخصی می میرد، از بین می رود و به زودی از حافظه ناپدید می شود.


شماره 3. می گویند: "مرحوم فرشته نگهبان من شد"یا "او به من کمک میکند". این درست است؟

هیچ اثری از هیچ فرقه ای از اجدادی که از مسیحیت محافظت می کنند، محافظت می کنند وجود ندارد - این امر برای بسیاری از باورهای بت پرستی که هنوز هم امروزه یافت می شود، معمول است. در مسیحیت احترام به اجداد وجود دارد، دعا برای آنها وجود دارد، اما البته این مفهوم وجود ندارد که آنها از زنده ها محافظت کنند. همانطور که قبلاً گفتم ، آن مرحوم می تواند در دعاهای خود کمک کند اگر یک مسیحی وارسته ، یکی از اعضای وفادار کلیسا بود ، عشق او عزیزان خود را ترک نمی کند ، اگرچه او قبلاً این دنیا را ترک کرده است. اما، البته، یک فرد به هیچ نوع فرشته نگهبان تبدیل نمی شود.

شماره 4. گاهی اوقات اعتقاد بر این است که اگر نوزادی قبل از زنده ماندن بمیرد، می تواند در فرزند بعدی به خانواده بازگردد. آیا چنین فکری قابل قبول است؟

کلیسا به وضوح اجازه هیچ تناسخ را نمی دهد. نوزادی که می میرد با خداوند است و البته نمی تواند به جایی برگردد. پس این یک اشتباه است.


شماره 5. برای خودکشی، افرادی که بدون تعمید مرده اند، یا برای کسانی که در طول زندگی خود ملحد سرسخت بودند، آیا امیدی به رستگاری نیست؟

افرادی هستند که اینجا و اکنون در مورد دیگران ادعا می کنند که گم شده اند، نجات نخواهند یافت، بلکه در جهنم خواهند بود، اما هنوز کلیسا هرگز امکان دعا را برای همه افرادی که این دنیا را ترک کرده اند انکار نکرده است. حتی یک شنبه والدین تثلیث وجود دارد، که به گفته ریحان کبیر، در آن حتی می توانید برای "کسانی که در جهنم نگهداری می شوند" دعا کنید. در این روز، همانطور که اولین آهنگ کانون می گوید، ما برای همه "کسانی که از زمان بسیار قدیم مرده اند"، یعنی برای همه مردم دعا می کنیم. و این خیلی مهم است! این بدان معناست که خداوند مهربان است و قضاوت نهایی در دست اوست و ما حق نداریم آن را پیش بینی کنیم و بگوییم فلان شخص نجات می یابد یا هلاک می شود.

"فرمول" زیر به راهب سیلوان آتوس نازل شد: ذهن خود را در جهنم نگه دارید و ناامید نشوید. ما می توانیم به نجات خود شک کنیم، اما به آن امیدوار باشیم، و در مورد نجات سایر مردم، پولس رسول مستقیماً در نامه خود به قرنتیان می نویسد: بنابراین به هیچ وجه قبل از زمان قضاوت نکنید، تا زمانی که خداوند بیاید، کسی که خواهد آمد. چیزهای نهفته در تاریکی را به روشنی بیاور و نیات دل را آشکار خواهد کرد (اول قرنتیان 4: 5). ما رابطه یک شخص خاص با خدا را نمی دانیم - چگونه می توانیم قضاوت کنیم که آیا او نجات یافته یا نه؟ در پایان، بسیاری از مقدسین اطمینان دارند که افرادی که در طول زندگی خود قادر به شنیدن پیام مسیح نبودند یا آن را به شکلی تحریف شده شنیدند، در مقایسه با کسانی که انجیل را به طور کامل شنیدند، توسط خداوند قضاوت متفاوتی خواهند داشت. پس همیشه امید هست! و امید، همانطور که کتاب مقدس می گوید، ناامید نمی کند (رومیان 5: 5).

شماره 6. آیا پس از مرگ یکدیگر را می شناسیم، آیا پیوندهای خانوادگی را حفظ خواهیم کرد، زیرا مسیح فرمود: "در آنجا ازدواج یا ازدواج وجود نخواهد داشت"?

مسیح نمی گوید که هیچ وابستگی خانوادگی وجود نخواهد داشت. سنت جان کریزوستوم گفت که زن و شوهر خواهند دانست که آنها زن و شوهر هستند، اما دیگر روابط خانوادگی، روابط زناشویی وجود نخواهد داشت: همسران یکدیگر را دوست خواهند داشت و در عشق به خداوند با هم رشد می کنند. بنابراین، کسانی که ادعا می کنند در آن سوی قبر همدیگر را نخواهیم شناخت، کسی به فکر کسی نیست، اشتباه می کنند. وقتی مسیح می‌گوید که مردم دیگر در آنجا ازدواج نمی‌کنند، این بدان معناست که مردم دیگر خانواده‌های جدیدی ایجاد نمی‌کنند، بچه‌ای به دنیا نمی‌آورند و آن‌طور که ما در اینجا به آن عادت کرده‌ایم، زندگی روزمره خانوادگی ندارند. این بدیهی است، به همین دلیل است که پادشاهی بهشت ​​یک حالت کاملاً متفاوت است و نه فقط مرحله بعدی وجود زمینی.

پولس رسول درباره بدن ما پس از رستاخیز می نویسد که آنها همان بدن مسیح پس از رستاخیز او خواهند بود. از اینجا گاهی اوقات نتیجه می گیرند که همه ما 33 ساله خواهیم شد... بله، ما می دانیم که ویژگی های بدن ما چگونه خواهد بود - مانند بدن مسیح، اما در مورد سن چیزی نمی توان گفت، چنین آموزه کلیسایی بدون ابهام وجود ندارد. در مورد این! اگر فقط به این دلیل است که تصور اینکه چگونه یک مرد 80 ساله در بدن 33 ساله زنده می شود آسان است، اما به عنوان مثال، چگونه یک نوزاد سقط شده در این سن، نه از نظر جسمی و نه به عنوان یک فرد، شکل نمی گیرد. ، قیامت شود؟.. نمی دانیم.

اگر به آثار پدری نگاه کنید، به سختی توصیف دقیقی از زندگی پس از مرگ در آنها خواهید دید. زیرا در الهیات مسیحی همیشه بر چیز دیگری تأکید شده است - بر رستاخیز مردگان و زندگی قرن آینده. غالباً همه توصیفات دقیق زندگی پس از مرگ را در کتابهای غیر متعارف می یابیم که حجیت آنها مطلق نیست: مثلاً «مصائب تئودورا متبرک» نیز یک روایت آخرالزمان است، یک روایت تربیتی وارسته، کاملاً دیر، که در سطح معینی از آگاهی کلیسا مفید است، اما تصویر دقیق و کاملاً کافی از آنچه پس از مرگ اتفاق خواهد افتاد نیست.

بنابراین سوالات «آیا همدیگر را می شناسیم؟»، «بستگان ما در آخرت چه سنی خواهند بود؟»و غیره - اینها سؤالاتی در مورد جهان پس از رستاخیز مردگان است ، در مورد ملکوت بهشت ​​و نه در مورد زندگی پس از مرگ. اما من فکر می کنم که توجه دقیق به آنچه در ملکوت بهشت ​​اتفاق می افتد اشتباه بزرگی است، اشتباه است. یک مسیحی ارتدوکس نباید به این موضوع علاقه داشته باشد، او باید دعا کند، به خدا امیدوار باشد و از او نپرسد که چگونه روح ها را در پادشاهی خود نگه می دارد - این به ما مربوط نیست! آنها با خدا هستند، و خداوند می داند کجا هستند - این همه چیز است، چیزی بیشتر لازم نیست. این هم بحث توکل به خداست. خداوند مهربان است و ما باید درک کنیم که او با مردگان با محبت و تا حد امکان مهربانانه رفتار خواهد کرد.

لایب نیتس زمانی نوشت که دنیای ما بهترین دنیاست. همین امر را می توان در مورد زندگی پس از مرگ انسان نیز گفت: خداوند به بهترین نحو با او برخورد خواهد کرد - تا جایی که خود شخص به خودش اجازه می دهد که با او رفتار شود (در اینجا نباید آزادی انسان را فراموش کرد).


شماره 7. چگونه مردگان را در خارج از معبد به یاد آوریم: آیا خواندن مزمور ضروری است یا می توانید به زبان خود دعا کنید؟

دعا همیشه فردی است. علیرغم اینکه یک قاعده کلی وجود دارد، شخص با توافق با کشیش یا بر اساس درک خودش، اگر کشیشی در آن نزدیکی نباشد، به قوت خود، به حسب وجدانش، می تواند دعاهایی را که در نظر دارد بخواند. مناسب برای خودش

دعا برای درگذشتگان در هر کتاب دعا وجود دارد و می توان آنها را هم در کلیسا و هم در خانه خواند. و البته هیچکس نماز را به قول خودتان منع نمی کند. به طور سنتی، در 40 روز اول، زبور برای متوفی خوانده می شود، و قوانین خاصی برای خواندن زبور وجود دارد - هر روز یک کاتیسما، اما در عین حال فرد با این قوانین محدود نمی شود! او به راحتی می‌تواند در زمان‌های دیگر، و تا جایی که قدرت دارد، به زبان اسلاوی کلیسایی یا به زبان روسی - همانطور که برای او راحت است، مزبور را بخواند.

چرا مزمور خوانده می شود؟ کتاب‌های دیگر عهد عتیق عمدتاً تاریخی هستند، جایی که روایت بیان می‌شود، تعلیم، جایی که حکمت دنیوی ثبت شده است، یا کتاب‌های نبوی، که در آن گفتگو درباره آینده، یادآوری داوری خدا و غیره وجود دارد. و زبور کتابی است از دعاها، توسل دائمی به خدا با امید، ایمان، اعتماد به او، در درخواست نجات. پس البته این بهترین قرائت هم برای زنده و هم برای متوفی است. و به نظر من نیازی به تفکیک نیست که آیا ما زبور را از طرف متوفی می خوانیم یا از طرف خودمان، حتی اگر فقط به این دلیل که ما، به عنوان اعضای کلیسا، متحد هستیم، و بنابراین ما نه آنقدر برای آن مرحوم، بلکه در کنار آن مرحوم دعا می کنیم.

شماره 8. آیا جشن تولد متوفی و ​​روز فوت او لازم است؟

معمولاً مردم در این روز به سادگی سفارش مراسم یادبود می دهند و دعا می کنند.

باید توجه داشته باشیم که پیک هایی که معمولا برگزار می شوند، معنایی دوگانه و منشأ تاریخی دارند. از یک طرف، متأسفانه، اغلب در بیداری ها اتفاق می افتد که مردم به سادگی الکل می نوشند، شروع به خندیدن، شوخی می کنند و فقط اوقات خوشی را سپری می کنند. دلیل تجمع مردم گم شده است. از سوی دیگر، بیداری ها ریشه های عمیق مسیحی دارند: واقعیت این است که افراد مختلف برای بیداری جمع می شدند، هرکس که می توانست، چه آشنا و چه غریبه، اعم از فقیر و ثروتمند - همه مردم تغذیه می شدند تا برای شکرگزاری از این رفتار یادی از آن مرحوم می کرد و برایش دعا می کرد. یعنی بیداری به عنوان رحمت از جانب او تلقی شد.

شماره 9. مردم نگران این هستند که به ندرت بر سر قبر یکی از عزیزانشان می آیند. چقدر مهم است؟

بهتر است مردم نگران این نباشند که نمی توانند به قبر یکی از عزیزانشان در قبرستان برسند، بلکه نگران این باشند که نمی توانند خالصانه برای او دعا کنند و نمی توانند عضو شوند. از کلیسا، اشتراک دریافت کنید، اعتراف کنید و بستگان خود را در دعا به یاد آورید! و این واقعیت که ما اغلب به قبرستان نمی رویم و این منجر به عواقب بدی می شود، فقط یک ترس خرافی است که نباید وجود داشته باشد.

در رابطه با قبر متوفی، با بدن متوفی، متأسفانه، هنوز یک عنصر بت پرستی وجود دارد: اگر ما در مورد تلاش هایی برای "مرضا کردن" متوفی صحبت می کنیم، مطمئن شوید که "همه چیز با او خوب است". آنجا» و همانطور که مردم اغلب فکر می کنند، زندگی را مزاحم نمی کند. گاهی اوقات بر این باورند که متوفی خواب می بیند که خود او به این طریق بر این امر تأثیر می گذارد و مردم شروع به انجام برخی از مناسک می کنند تا دیگر این اتفاق نیفتد. درست نیست.

در مورد نگرش کلی در کلیسا نسبت به اجساد مردگان، سنت های مختلفی وجود داشت. ما می دانیم که ما رابطه خاصی با اجساد مقدسین داریم - آنها به عنوان یادگار مورد احترام هستند. اما با بدن مسیحیان عادی نیز با احترام و احترام رفتار می شود. بنابراین، کلیسای ارتدکس سوزاندن را تأیید نمی کند، اگرچه کسانی را که نمی توانند انجام دهند را در خود جای می دهد - ما هنوز هم بدون توجه به روش دفن، مراسم تشییع جنازه و توده های مرثیه را برگزار می کنیم.

شماره 10. آیا رفتن به قبرستان در عید پاک و هفته روشن گناه است؟

در عید پاک باید به کلیسا بروید: عید پاک زمان جشن پیروزی بر مرگ است!

بنابراین سنت شوروی برای رفتن به قبر اقوام در عید پاک اشتباه است. به طور کلی، بسیاری از سنت های مختلف در خانواده های شوروی توسعه یافته است، اغلب کاملا اشتباه است، و ما باید با آنها مبارزه کنیم.

بهترین گزینه برای بازدید از گورستان ها، البته، رادونیتسا، سه شنبه هفته دوم پس از عید پاک است، یک روز ویژه که برای بزرگداشت ویژه مردگان در نظر گرفته شده است. اما می توانید از قبل به قبرستان بروید، قبل از عید پاک، بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند، بعد از زمستان همه چیز را بر سر قبر بستگان خود مرتب می کنند و در صورت امکان سعی می کنند آنها را برای تعطیلات تمیز کنند. اگر کسی کار می کند و می داند که هیچ راهی برای فرار از کار در رادونیتسا وجود ندارد، می توانید یکشنبه بعد از عید پاک به آنجا بروید. این بهتر از تلاش برای رسیدن به قبر عزیزانتان در روز عید پاک است!

شماره 11. اگر فردی سال هاست که در غم مرگ یکی از عزیزانش غمگین است، چگونه می تواند بر اندوه و احساس ناامیدی غلبه کند؟

غم و اندوه طبیعی است، اما سنت جان کریزوستوم می گوید مسیح که بر مقبره ایلعازار اشک ریخت، میزان اندوه ما را به ما نشان داد. یعنی دقیقاً باید غم باشد، غم و اندوه که یک نفر در کنار ما زندگی می کرد و اکنون مرده است، اما نباید غم و اندوه بیش از حد باشد که به قول بسیاری از نویسندگان خدا را آزرده خاطر می کند.

در مراسم تشییع جنازه سه موضوع اصلی وجود دارد: موضوع دعای واجب برای آن مرحوم، موضوع حافظه فانی (یعنی خود شما باید مرگ را به یاد داشته باشید) و امید به رستاخیز. خواندن انجیل در مراسم تشییع جنازه و خوانش رسولی به طور خاص در مورد رستاخیز صحبت می کنند!

بر این اساس، اگر انسان به شدت غمگین باشد، با زندگی خود نشان می دهد که امیدی ندارد، به خدا اعتماد کامل ندارد، حمایت او را باور ندارد، تسلی او را باور ندارد و در نتیجه برمی گردد. بیرون، به جاودانگی روح و زنده شدن مردگان اعتقادی ندارد. اگر او ایمان ندارد، چگونه کلیسا می تواند به او کمک کند؟ و اگر ایمان آورد، پس نباید بیش از حد غصه بخورد، و در اینجا کلیسا او را تسلیت می دهد. همانطور که پولس رسول می نویسد: ای برادران نمی خواهم که از مردگان غافل باشید تا مانند دیگران که امیدی ندارند اندوهگین نشوید. زیرا اگر باور کنیم که عیسی مرد و دوباره زنده شد، آنگاه خداوند کسانی را که در عیسی مرده اند با خود خواهد آورد (...) خداوند خود با فریاد، با صدای فرشته و شیپور خدا از آسمان فرود خواهد آمد. و مردگان در مسیح ابتدا زنده خواهند شد. آنگاه ما که زنده مانده‌ایم با آنها در ابرها گرفته می‌شویم تا خداوند را در هوا ملاقات کنیم، و بنابراین همیشه با خداوند خواهیم بود. بنابراین، با این سخنان یکدیگر را تسلی دهید (اول تسالونیکیان 4: 13-18).

ضبط شده توسط والریا میخائیلووا

کشیش استفان دوموشی

بشریت به لحظه درک اینکه مرگ یک توهم است نزدیک می شود. چگونه با بستگان و دوستان متوفی ارتباط برقرار کنیم؟ اکنون می توان این کار را انجام داد!

نگاهی جدید به یک سوال قدیمی!

بسیاری از مردم زمانی که مرگ افراد را می گیرد، برای مدت طولانی احساس غم و اندوه می کنند. ناگهان کلمات زیادی را به یاد می آورم که باید گفته می شد و ناگفته می ماند: به طور سنتی اعتقاد بر این است که امکان تماس با مرده وجود ندارد.

اغلب آنها همچنان احساس می کنند که انگار زنده هستند: مردم می توانند حضور آنها را در نزدیکی احساس کنند. ذهن منطقی این را به عنوان یک خاطره قدیمی، یک عادت رایج توضیح می دهد.

تحقیقات علمی اخیر حاکی از آن است که احساس متوفی واقعاً به معنای حضور روح اوست!

مشخص است که یک شخص دارای روح¹، پوسته انرژی-اطلاعاتی است که پس از مرگ بدن فیزیکی به زندگی خود ادامه می دهد. در درون خود فردیت و خاطره متوفی، هسته ذات او را حمل می کند.

مطالعات انجام شده نشان داد که دستگاه ها در واقع مقداری از تشعشعات باقی مانده پس از مرگ یک فرد را ثبت کردند. پس از مدتی این تشعشع در نزدیکی افراد نزدیک فرد متوفی مشاهده شد.

این چیزی است که زنده ها به عنوان احساس حضور متوفی در کنار خود درک می کنند!

راه امن برای برقراری ارتباط با بستگان متوفی پیدا شد!

در ابتدا، این احساس مرموز از حضور متوفی باید واقعی شناخته شود.

ذهن ما بیش از حد منطقی است: چیزهای "غیر قابل باور" زیادی برای آن وجود دارد. و در عین حال، او نمی تواند همه چیز را بداند: این بدان معنی است که این "باور نکردنی" در واقع می تواند وجود داشته باشد.

همانطور که گفته شد، آخرین تحقیقات وجود روح را تایید می کند. و اگر در نزدیکی احساس شود، به این معنی است که می توانید با متوفی تماس بگیرید!

روش توصیف شده بر اساس تجربه پزشک ما، نویسنده این مقاله است. در ابتدا، این تجربه به طور تصادفی برای او اتفاق افتاد: نویسنده در 13 سالگی با پدر مرحومش ارتباط برقرار کرد.

او موفق شد این روش را بهبود بخشد، کنترل آن را یاد بگیرد و در سن 33 سالگی آگاهانه با روح مادرش ارتباط برقرار کرد.

تکنیک های برقراری ارتباط با افراد مرده

برای بازگرداندن تماس با فرد متوفی، اول از همه باید صبور و آرام باشید. مهم‌ترین چیز این است که بفهمیم فقط بدن یک انسان می‌میرد، روح او همراه با تمام خاطراتش زنده است.

در لحظه مرگ، یکی از عزیزان به دنیای دیگری می رود. برای سهولت درک، می توانیم تصور کنیم که این جهان با یک پارتیشن نامرئی از واقعیت ما جدا شده است.

بنابراین، برای برقراری ارتباط بین دنیاها، باید فرصتی برای غلبه بر این پارتیشن پیدا کنید.

1. تمرین‌کننده دراز می‌کشد و وضعیت راحتی می‌گیرد. او چشمان خود را می بندد، ماهیچه های بدن را شل می کند: او توجه خود را به تمام قسمت های بدن "عقل" می کند.

پس از آن، فرد شروع به آرام کردن ذهن می کند، آن را از افکار پاک می کند. توصیه می شود روی تنفس خود تمرکز کنید: بدون دخالت در روند آن، احساس کنید که چگونه هوا وارد ریه ها می شود و از آن خارج می شود.

2. سپس باید حالت عاطفی لازم را ایجاد کنید تا تماس برقرار شود.

برای انجام این کار، تمرین‌کننده تصویر شخصی را که می‌خواهد با او ارتباط برقرار کند، در تخیل خود بازسازی می‌کند.

او در خاطرات او فرو می رود. چگونه ارتباط برقرار می شود زمانی که فرد زنده بود. لازم است وضعیت روحی، عواطف و افکاری را که ارتباط با او ایجاد کرده است، به خاطر بسپارید. هر چه خاطرات بیشتر و احساسات واقعی تر باشد، احتمال برقراری ارتباط با متوفی بیشتر می شود.

3. تمرین کننده این اثر حضور را ایجاد می کند که روح شخص مناسب در همین لحظه در کنار او باشد.

واقعا باید حضورش رو حس کنی! این مهمترین چیز در این تمرین است. با به خاطر سپردن حالت درونی خود، یاد خواهید گرفت که فوراً آن را بدون نیاز به وارد شدن به حالت مراقبه برای مدت طولانی ترمیم کنید².

4. فرد این حالت ذهنی را بازسازی می کند. هنگامی که احساس راحتی درونی و طبیعی بودن ظاهر می شود، می توانید شروع به برقراری ارتباط کنید.

لازم است به صورت ذهنی سؤال اولیه را بپرسید، به عنوان مثال: "آیا واقعاً با من هستید؟" پس از این، شما باید انتظارات را رها کنید، خود را در احساس وضعیت عاطفی توصیف شده حضور روح در کنار خود غرق کنید. با دریافت اولین پاسخ، می توانید با روح آن مرحوم ارتباط برقرار کنید³.

فوراً باید هشدار داد که پاسخ ها می توانند به روش های مختلفی ارائه شوند:

  • می توانید صدای آشنای یک فرد متوفی را بشنوید.
  • روح می تواند به صورت مجازی پاسخ دهد: در این مورد، تمرین کننده به سادگی باید به تصاویر ذهنی که در صفحه ظاهر می شود نگاه کند و معنای ذاتی آنها را درک کند.
  • تماس می تواند مانند یک فیلم تمام عیار باشد که در آن تمرین کننده تصاویر مختلفی را می بیند، فرد و نحوه صحبت او را می بیند.

برای برقراری ارتباط با فرد متوفی به روشی مشابه ارتباط زنده، یک فرد عادی باید ذهن و آگاهی خود را تربیت کند: تقویت

از پروژه حمایت کنید - پیوند را به اشتراک بگذارید، متشکرم!
همچنین بخوانید
"آیا الان میفهمی چیکار کردی؟ ترامپ اولین رئیس‌جمهور آمریکا بود که از دیوار غربی در اورشلیم بازدید کرد. ترامپ اولین رئیس‌جمهور آمریکا بود که از دیوار غربی در اورشلیم بازدید کرد. سرهنگ زاخارچنکو - حدود میلیاردها، دسیسه های خدمات ویژه و تنهایی یک زندانی سرهنگ زاخارچنکو - حدود میلیاردها، دسیسه های خدمات ویژه و تنهایی یک زندانی