زندگی شخصی کریستینا کوزل. کریستینا کوزل مجری تلویزیون اطمینان می دهد که در بلاروس فوتبال وجود دارد. - معلوم می شود که شما از Again آمده اید.

داروهای ضد تب برای کودکان توسط متخصص اطفال تجویز می شود. اما شرایط اورژانسی همراه با تب وجود دارد که باید فوراً به کودک دارو داده شود. سپس والدین مسئولیت می گیرند و از داروهای تب بر استفاده می کنند. چه چیزی مجاز است به نوزادان داده شود؟ چگونه می توان درجه حرارت را در کودکان بزرگتر کاهش داد؟ چه داروهایی بی خطرترین هستند؟

چرا بچه دار نمیشی؟

موضعی وجود دارد که من از صمیم قلب در آن شریک هستم. چیزی شبیه به این به نظر می رسد: بچه ها آزادی شخصی من را محدود می کنند؛ من هنوز در این زندگی به اندازه کافی به رضایت نرسیده ام که خودم را وقف یک کودک کنم. در عین حال، کودکان به نظر من مانع یا نوعی شرارت نیستند. فقط این است که در حال حاضر معتقدم که مسئولیت و عزم درونی برای تقسیم آزادی خود با فرزندم ندارم.

من این اتفاق را با برادر بزرگتر و خواهر بزرگترم دیدم. پدران هنوز هم کم و بیش آزاد هستند. خیلی خوب است که عصر یا آخر هفته از سر کار برگردید تا از کودک خود مراقبت کنید. من می دانم که ممکن است از مردان شکایت شود: "بله، من شب از خواب بیدار شدم و یک بطری برای او گرم کردم!" بله، بلند شدم و خودم را گرم کردم، بله، بدون خواب سر کار رفتم، اما از زندگی خانوادگی جدا شدم و از نظر روانی دوباره راه اندازی شدم.

مادر توان پرداخت چنین راه اندازی مجدد را ندارد. در یک نقطه زندگی پرتنش او ساکت می شود. من سه بار مادرخوانده بچه های همکلاسی ام هستم. من عشق والدین او را درک می کنم. خوشحالی بچه ها قابل درک است. اما دوستم با من صادق است و اعتراف می کند که تربیت آنها در ابتدا یک "روز گراند هاگ" بی پایان است. وقت آزاد وجود ندارد. می بینید، فقط این است که یک نفر حاضر است این بار فداکاری کند و بفهمد که باید یک یا دو یا سه سال صبر کند و سپس آزادی باز خواهد گشت. و یکی مثل من (شما باید یک کلمه ادبی انتخاب کنید)... می ترسد. من احساس نمی‌کنم که حاضرم آزادی فعلی‌ام را بگیرم و از دست بدهم. شاید این فقط یک چیز توهم آمیز باشد. اما من او را دوست دارم.

خوشبختانه غریزه مادری من خواب است. خوشبختانه چون هنوز درگیری درونی در من وجود ندارد. و من صادقانه می توانم بگویم که در 33 سال هرگز اتفاق نیفتاده است که این غریزه از خواب بیدار شود ، گویی بعد از عید سال نو استراحت کرده است و شروع به چرخاندن گواهینامه رانندگی کند: "کریستینا! سلام! می شنوی؟" او در خواب بی حال است.

این وضعیتی است از مقوله «تغذیه شده گرسنه را نمی فهمد». اگر کسی بچه داشته باشد، حتماً می گوید: "چطور می توانستم بدون بچه ام زندگی کنم!" خب... طبیعیه. کی میتونه بگه بدون بچه بهتر بود؟ چرا به خودت دروغ بگی؟ طبیعی است که بگوییم زندگی با تغییر بهتر است. اما من هنوز چنین تغییراتی را نمی خواهم.


آیا در این مورد از سوی جامعه تحت فشار هستید؟

خیر من آنقدر جامعه را فیلتر کرده ام که اطرافم را افرادی تشکیل می دهند که به من فشار نمی آورند.

عکس زنان باردار. این دیوانگی است. اینستاگرام همه چیز درباره زنان در حال زایمان است. زنی با شکمی مانند این در سمت چپ کلاژ به تصویر کشیده شده است. و در سمت راست او در حال حاضر با کودک است. می دانید، این آناتومی است که من نمی خواهم ببینم. زایمان یک فرآیند صمیمی است. و ما آن را هیپرتروفی می کنیم. ممکن است نظر من را دوست نداشته باشید، اما از بیرون به این شکل می بینم: فرزندم را با وجود همه ناامنی اش به تمام دنیا نشان خواهم داد. بهتر است زمانی را که برای عکاسی صرف کرده اید صرف تربیت او می کردید. کوزل نقل می‌کند که هر کدام برای خودش، اما برای من نوعی شیطان است

- پاشنه های شما چند سانتی متر است؟

- عشق به چنین کفش هایی از کجا می آید؟

- خوب، فقط مد است، زیبا. پاشنه بلند - پای باریک، باسن برجسته :). به طور کلی، همه چیزهایی که مردان دوست دارند. و زنان نیز. آنها فقط در مورد آن صحبت نمی کنند.

- آیا می توانید برای فیلمبرداری کفش پاشنه 14 سانتیمتری بپوشید؟

- نه من اولاً با توجه به آب و هوا لباس را برای پخش انتخاب می کنم. ثانیاً مبتذل نباشد. لباس هرگز نباید حواس کسی از جمله من را پرت کند. همه چیز باید راحت، اما در عین حال زیبا باشد.

- منظورت از "رفتن" چیه؟

"اگر من شلوارک، یک تاپ با یقه عمیق و این پاشنه های فوق العاده 14 سانتی متری روی هوا بپوشم، بسیار جذاب می شود."

- در عین حال، بسیاری از بینندگان "بز در مورد فوتبال" دوست دارند مجری اینگونه لباس بپوشد.

- واقعیت این است که نام این پروژه "بز در مورد فوتبال" است. و "فوتبال" در این مورد کلمه کلیدی است. و "بز" فقط نام خانوادگی مجری است. این پروژه در مورد فوتبال صحبت می کند و او را نشان می دهد، نه من. بنابراین شورت، تی شرت یقه دار و ... فرمت برنامه نیست.

- نام پروژه از کجا آمده است؟

- اوه ... معلوم نیست :). در واقع این برنامه نویسنده است. ایده، مفهوم و همه چیز از نظر محتوایی که مردم می توانند در نسخه ها ببینند توسط من اجرا شده است. من خالق، فیلمنامه نویس و چهره پروژه هستم. به طور کلی، در ابتدا این پروژه نام کاری متفاوت داشت...

- کدام؟

- "بهش اهمیت نده". وقتی این نام را دیدم، بلافاصله خواستم از پروژه منصرف شوم :). کار رو به جلو بود، کار دردناکی روی یک نام جدید انجام می شد. من قطعاً می خواستم کلمه "فوتبال" در آن ظاهر شود. و به این ترتیب: یک صبح، تعطیلات، مکالمه تلفنی با یک دوست. و من از خشم بحق در مورد انتشار قریب الوقوع برنامه و نداشتن عنوان معمولی خشمگین هستم: "پس اگر من در مورد فوتبال صحبت کنم، کوزل در مورد فوتبال است..." و سپس این نام متولد شد. این فکر ظاهر شد: "همه خواهند گفت: "بز در مورد فوتبال است." و شما نمی توانید از کنار این بگذرید. دیدن بزی که در مورد فوتبال صحبت می کند جالب است. و بعد معلوم می شود که بز اصلاً بز نیست، بلکه یک دختر است. و این سرگرم کننده است.

- گزینه های دیگر؟

- "بز و فوتبال." اما حرف ربط «و» نوعی جدایی را پیش‌فرض می‌گیرد.

- کمی بالاتر درباره ایده و مفهوم صحبت کردیم. در واقع، ایده پشت پروژه چیست؟ چه مفهومی؟

- احتمالاً باید برخی از گذشته نگرها را اضافه کنیم :).

- اضافه کردن بیشتر

- البته، من بلافاصله یک روزنامه نگار ورزشی نشدم. قبل از آن، برای مدت طولانی فقط به بازی های فوتبال می رفتم. به عنوان یک تماشاگر. و وقتی به استادیوم رفتم، بسیار نادر بود که کسی را متقاعد کنم که به من بپیوندد. سعی کردم مردم را متقاعد کنم که آنجا جالب خواهد بود. اما آنها به سادگی آن را باور نکردند. و من آن را دوست داشتم. و من هنوز آن را دوست دارم. من فکر می کنم به اندازه کافی چیزهای جالب در فوتبال بلاروس وجود دارد که می توان در استادیوم دید.

- خوب، اولین بازی فوتبالی که شرکت کردی؟

- این در اوایل کودکی اتفاق افتاد :). من چهار ساله بودم. فکر نمی کنم دقیقاً یادم باشد چه کسی بازی کرده است. اما آن مسابقات محلی بود. شوروی، با طعم مناسب. تیم ما از دوباره بازی کرد. اتفاقا دربی خیلی باحالی با نسویژ داشتیم. وقتی وراس منحل شد ناراحت شدم. تمام زندگی ام آرزو داشتم که این تیم در لیگ های بزرگ بازی کند و من کسی را داشته باشم که او را ریشه کن کنم. اما نشد...

- باشه، اولین بازی بزرگ فوتبالی که دیدی چطور؟

- من قبلاً در مینسک تحصیل کردم. باته با میلان بازی کرد. در سال 2001. مالدینی با چشمان آبی :). این هنوز زمان هایی است که ویکتور گونچارنکو را می توان ویتا نامید. من هنوز برنامه مسابقه را تا امروز دارم. چندی پیش داشتم در خانه مرتب می کردم که با آن روبرو شدم. نگاه کردم و اینقدر در هیبت بودم. سپس پاول بگانسکی امیدوارکننده... و حالا به نوعی "ودریچ-97"... کوتوزوف پنج دقیقه قبل از حرکت. به طور کلی، این یک نوستالژی خوب است. ما هنوز بر سر این ایده به توافق نرسیده ایم.

- آره.

- نمی توان گفت که این ایده به طور مستقیم مطرح شده است. من همیشه دوست داشتم در مورد فوتبال بلاروس صحبت کنم. من هرگز در این مورد ندیده ام و نمی بینم. چون من مزایای واقعی در فوتبال ما پیدا می کنم. به استادیوم ها سر می زنم و از آن لذت می برم. و قبل از اینکه خبرنگار شوم به فوتبال رفتم. چند سال متوالی برای مسابقات دینام پایتخت بلیط فصل خریدم. و زمانی که مینسک در ورزشگاهی به همین نام میزبان مینسک بود و ورود آزاد بود، من به سادگی نفهمیدم چگونه کسی می تواند از آنجا عبور کند. بله، در دینامو زمین خیلی دور از سکوها است، اما من هرگز چیز بدی در این ورزشگاه ندیده ام. بنابراین من همیشه با مسابقات قهرمانی کشورمان با عشق برخورد کردم.

من به عنوان یک روزنامه نگار ورزشی در تلویزیون اینترنتی شرکت Belteleradio دعوت شدم. و بنابراین کارگردان ما با دانستن نگرش من نسبت به فوتبال، پیشنهاد نوشتن مفهومی برای برنامه ای در این زمینه را داد. هیچ محدودیتی تعیین نشده بود. پناه مطلق برای روح. شرط اصلی ارائه چیزی جدید است، حداقل ارزیابی از کارشناسان ما. زیرا آنها همیشه و همه جا هستند. هر جا می روی، همان چهره هاست. و متخصصان فوتبال درصد بسیار کمی از افراد درگیر در آن را نمایندگی می کنند. چندین مفهوم نوشتم. در نهایت، ما در موردی قرار گرفتیم که تمام فضا و فضای یک مسابقه فوتبال را به بیننده منتقل کند. برای اینکه نشان دهیم چقدر می تواند در استادیوم های ما جالب باشد، تأثیر حضور در آنها را ایجاد کنیم و ثابت کنیم که اصولاً فوتبال بلاروس وجود دارد. حتی اگر خیلی ها بگویند که وجود ندارد.

- مفهوم نهایی را تدوین کنید.

- پوشش مسابقات لیگ برتر قهرمانی فوتبال بلاروس و سایر بازی های جذاب. ارائه مطالب از منشور موارد مرتبط با فوتبال. یعنی انتقال مجدد جو - قبل از بازی، حین، بعد. پس از آن لحظه بسیار مهمی است. به همین دلیل بلافاصله بعد از بازی من و فیلمبردار به سمت زمین مسابقه دویدیم تا با بازیکنان مصاحبه کنیم. درک آنها از بازی در حال حاضر پس از بازدید از رختکن در حال تغییر است. و عصب باید قابل مشاهده باشد. ما از پشت دروازه کار می کنیم، بنابراین احساس احساس می شود. این برای هواداران حاضر در سکوها نیست. به همین دلیل گاهی اوقات به نظر می رسد که احساسات من در کل متفاوت است. و البته شناسایی نکات اصلی مسابقه برای ما مهم است.

واقعیت، پلان صحنه، فن برهنه

- آیا اولین بار در «بز درباره فوتبال» جلوی دوربین ظاهر شدید؟

- نه هر از چند گاهی در تلویزیون ظاهر می شد. و به طور کلی، با فیلمبرداری در اولین نمایش واقعی بلاروس، اتفاقی در زندگی من افتاد.

- و اون چی بود؟

- این نمایش "مدرسه رانندگی" نام داشت. فیلمبرداری در سال 2010. هیچ تصوری از هیچ نوع واقعیتی نداشتم. در آن زمان در مقطع فوق لیسانس درس می خواندم. مرا به کتابخانه ملی بردند و در پارکینگ پارک کردند. معلوم شد در آنجا بازیگری وجود دارد. مرد مهربانی از من پرسید: آیا حق داری؟ - "نه". - "فرم را پر کن." پر کردم صبح روز بعد با پیشنهاد شرکت در فیلمبرداری با من تماس گرفتند. جالب بود قبول کردم همین. بنابراین من با دوربین آشنا هستم و اصلاً من را نمی ترساند.

- هدف نمایش چه بود؟

- به ما آموزش داده شد که در شرایط سخت رانندگی کنیم. من برای آموزش رایگان گواهینامه نگرفتم :). اما به فینال رسیدم. تجربه عظیم بود. بعد متوجه شدم که فیلمبرداری دو انگشت روی آسفالت نیست، یک پروسه بسیار پر زحمت است. علاوه بر این، فرمت ضبط را در هر آب و هوا و در هر شرایطی فرض می کرد. بنابراین، وقتی شروع به کار بر روی "Goat about Football" کردیم، از قبل می دانستم: حتی اگر حداقل هزار برداشت وجود داشته باشد، روحیه مهم است. بنابراین من حق نداشتم هیجان خود را در اولین فیلمبرداری نشان دهم. بله، هنوز کمی نگران بودم. از این گذشته ، او قبلاً هرگز به عنوان مجری کار نکرده بود. علاوه بر این، زمانی که می دانید چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه رخ می دهد، از اسکریپت استفاده نمی کنیم. ما فقط یک پلان صحنه داریم که من نوشتم که فقط استندآپ های کلیدی را نشان می دهد. به همین دلیل بیشتر کارهای من بداهه است.

- بالاخره گواهینامه گرفتی؟

— در پایان پروژه، برای یک آموزشگاه رانندگی ثبت نام کردم و بعد از چهار ماه گواهینامه ام را گرفتم :).

- چند نفر در ایجاد "Goat about Football" نقش دارند؟

- گروه خلاق یا همه همه؟

- همه چیز، همه چیز، همه چیز.

- "تلویزیون اینترنتی" یک بخش در ساختار BGTRK است. یک کارگردان، مجری و سه فیلمبردار در حال کار بر روی این پروژه هستند - دو نفر در مسابقات و گهگاه یک نفر مشغول به کار هستند. مدیر... خب مدیریت آخرین مرجع است. او در مورد مسائل بحث برانگیز حرف آخر را می زند. اما، به عنوان یک قاعده، آزادی عمل داده می شود. بله، قالب و چارچوب داریم اما مشروط هستند. اگرچه، البته، اگر یک هوادار برهنه وارد زمین شود، تصویر را روتوش و تار می کنیم.

منسون، دیپلم افتخار، اچ سی دینامو

- معلوم می شود که شما از Again آمده اید.

- چیه؟

- نام خود گویای خودش است. جای افسانه ای بهترین در تمام بلاروس :). در واقع، من نسبت به Again نگرش بسیار محترمانه ای دارم. من واقعا عاشق اینجا هستم. من نمی دانم وضعیت فعلی این شهرک چگونه است، اما برای من اسنوف یک روستا بود و برای همیشه همینطور خواهد ماند.

- پس تو دختر روستایی هستی؟

- چرا اینجا خجالت بکشی؟

- هیچ کس نمی گوید که شما باید خجالتی باشید.

- و به درستی. در مینسک، اکثر روستاییان. فقط این است که با استقرار در پایتخت ، مردم به دلایلی فراموش می کنند که از کجا آمده اند. و Snov در واقع نه چندان دور از مینسک واقع شده است. این یک مکان بسیار فرهنگی است. ما مدرسه، آموزشگاه موسیقی، هنرستان، مجموعه ورزشی و استخر داریم. بچه های اسنوفسکی با چمدان خوب وارد دانشگاه می شوند. پس از نقل مکان به مینسک، همکلاسی هایم در پایتخت برای من تاریکی مطلق به نظر می رسید. رقص و موسیقی خواندم. و همسالان محلی من حتی به مکان هایی که من که در اسنوف زندگی می کنم، هنگام بازدید از مینسک به طور مرتب از آنها بازدید نکرده بودند.

- چه جاهایی؟

- خب، بابا، البته، بیشتر من را به استادیوم می برد :).

- معلوم می شود که پدر عشق به فوتبال را القا کرده است؟

-خب اون پسر میخواست. نقشه والری پتروویچ بود ، اما معلوم شد کریستینا پترونا :). بابا کمترین ناراحتی نداشت. او مرا دیوانه وار دوست داشت و به هر طریق ممکن مرا در مورد ورزش روشن می کرد. زمانی که دوران نوجوانی و کمی همدردی با جوانان شروع شد، من در این زمینه بدشانس بودم. من سرسختانه نتوانستم پسری را پیدا کنم که به فوتبال علاقه داشته باشد :). و اغلب اوقات تاریخ مسابقات را تغییر می دادم. من هرگز سال 1998 را فراموش نمی کنم. مرد جوانی در حیاط روی تاب منتظر من بود و من بدون هیچ تردیدی بازی نیمه نهایی جام جهانی فرانسه - کرواسی را تماشا کردم و کوچکترین پشیمانی نداشتم. اگر پسر در اشتیاق من شریک نبود، این مشکل اوست :). و در مورد سوال شما در مورد مکان ها. در کودکی تقریباً از تمام تئاترهای مینسک بازدید کردم. پدرم مرا به کنسرت برد. من هرگز ولادیمیر پرسنیاکوف را دوست نداشتم ، اما پدر گفت که این برای توسعه عمومی لازم است. بنابراین، وقتی هفت یا هشت ساله بودم، به ووا پرسنیاکوف در کاخ ورزش نگاه کردم.

- آخرین کنسرتی که شرکت کردی؟

- پرسنیاکوف، منسون...

-خب من خودم اومدم منسون رو ببینم :). این عشق من از جوانی است. به همین دلیل من جزو اولین کسانی بودم که بلیت کنسرت مینسک او را خریدم. در واقع، او جزو اولین کسانی بود که در اطراف مینسک دوید و به دنبال کاست هایی با آلبوم هایش گشت. من حدودا 13 ساله بودم. موسیقی همچنان روی کاست منتشر می شد...

- در مورد مدرسه صحبت کردیم، چطور فارغ التحصیل شدید؟

- با مدال طلا. من نمی خواهم این به عنوان لاف زدن تلقی شود، اما مطالعه همیشه برای من آسان بوده است. در طول یازده سال تحصیل در مدرسه هرگز نمره B را در یک ربع دریافت نکردم.

-کجا رفتی؟

- پلی تکنیک BNTU فعلی.

- تخصص؟

- "اقتصاد جهانی و روابط اقتصادی بین المللی." در کل هیچ وقت فکر نمی کردم که بتوانم حرفه ام را با ورزش مرتبط کنم، هر چقدر هم که دوستش داشته باشم. کلاس هفتم یا هشتم می خواستم وکیل شوم. اما دوستی بزرگی با ریاضیات و عشق پرشور به فیزیک داشتم. بنابراین تا کلاس نهم به این درک رسیدم که ارزش ثبت نام در رشته اقتصاد را دارد. اگر مدال طلا داشتید، نمره آزمون بالا به شما این حق را می داد که برای پذیرش اقدام کنید. این مسابقه 27 نفر از مناطق روستایی برای یک مکان بود. دریافت کردم. من در نهایت با بودجه ثبت نام کردم. معلوم شد بسیار آسان است.

- با موفقیت تمام کردی؟

- دیپلم افتخار. و دوباره میانگین امتیاز 5.0 است. در آن زمان از سیستم رتبه بندی پنج امتیازی استفاده می شد. بعد از آن تصمیم گرفتم به مقطع کارشناسی ارشد بروم. من یک پایان نامه در مورد مشاغل کوچک و متوسط ​​داشتم. من می خواستم به توسعه این موضوع ادامه دهم. علاوه بر این، تحصیلات تکمیلی مزایای خاصی را وعده داده است. تسلیم وسوسه شدم اما این تصمیم تا حدی اشتباه بود. اولاً، دفاع از خود برای ما بسیار دشوار است. ثانیاً، به ندرت کسی به آن نیاز دارد. ثالثاً، تقریباً هیچ رضایت اخلاقی وجود ندارد. و برای من این بسیار مهم است.

- رویای شما برای وکیل شدن چیست؟

- سالی که از BNTU فارغ التحصیل شدم، مدارکی را به آکادمی مدیریت تحت ریاست جمهوری بلاروس ارائه کردم. وارد قانون شدم در کنار تحصیلات تکمیلی، حقوق خواندم... اتفاقاً بعد از تحصیلات تکمیلی برای کار به دانشگاه اعزام شدم.

- تدریس کردی؟

- چه رشته هایی؟

- "کسب و کار مشترک و کوچک"، "اقتصاد بین المللی". پس از دریافت آموزش حقوقی، من با "مبانی حقوق" بارگذاری شدم. به علاوه «پول، اعتبار، بانک».

- چه معلمی بودی؟

- سخت گیرانه. بدون آشنایی من سعی کردم تا جایی که امکان دارد به دانش آموزان اطلاعات بدهم. او به حقوق کم اشاره نکرد. به طور کلی، من خیلی دوست ندارم زمانی که آنها فریاد می زنند: "ما همانطور که حقوق می گیریم کار می کنیم."

- برای کار در BNTU چقدر دریافت کردید؟

- از سال 1388 شروع به کار کرد. در آن زمان در نبود ساعات مناسب به عنوان معلم کارآموز درج شدم. و او حدود 430 هزار دریافت کرد. خوب، با چند جایزه به حدود 600 رسید. غم انگیز بود.

- آیا حداقل یک روز در تخصص خود کار کرده اید؟

- نه یک روز نیست.

- شما دو مدرک در قفسه خانه دارید. به جز گرد و غبار چه می دهند؟

- لازم به ذکر است که من دیپلم دوم خود را در حالی دریافت کردم که قبلاً با "همه چیز درباره فوتبال" همکاری می کردم. من به صورت پاره وقت به BNTU منتقل شدم و تصمیم گرفتم به دنبال شغلی باشم که دوست دارم. دانشگاه کاملا متفاوت است. و ما ورزش را دوست داریم. بنابراین موضوع دیپلم دوم من "ویژگی های تنظیم روابط کار در حوزه ورزش" است. قانون ورزش در همه جای دنیا وجود دارد. در کشور ما این صنعت فقط نوید ظهور را می دهد. مشکلی در تمرین پیش از فارغ التحصیلی در ABFF وجود داشت. به همین دلیل در HC Dynamo-Minsk تمرین کردم. با قرارداد بازیکنان هاکی کار کرد.

- و چقدر می گیرند؟

- این سوال را از بازیکنان هاکی بپرسید :). خوب. به طور کلی، من حتی بیشتر متقاعد شدم که کار در ورزش را دوست دارم. او در آکادمی با 9 امتیاز با موفقیت از خود دفاع کرد. آنها ده پیشنهاد کردند، اما این تخمین در آستانه جنون است. به طور کلی، وقتی به دو مدرک تحصیلی خود نگاه می کنم، صمیمانه از آنها "متشکرم" می گویم. اول - برای زبان انگلیسی و دانش اقتصادی. مادرم مدام تکرار می‌کند: «تو نمی‌توانی تحصیلات را پشت سر بگذاری». و درست است، زیرا من از رهبران فدراسیون فوتبال که به عنوان یک روزنامه نگار ورزشی کار می کنند، سؤالات اشتباهی نخواهم پرسید. با این حال، من درک می کنم که چگونه همه چیز در مزرعه آنها از نقطه نظر اقتصادی کار می کند. یعنی قاعدتا نمی شود امروز پولی به حساب باشگاه بیفتد و امروز به بازیکنان واریز شود. حداقل باید بیانیه ها را پر کنید. اغلب روزنامه نگاران ناآشنا با اقتصاد سوالات اشتباه می پرسند. به من لبخند می زنند. در مورد قانون هم همینطوره ثبت نام، نقل و انتقالات، استخدام به هیچ وجه فرآیندهای لحظه ای نیستند. من با سازوکارهای اجرای آنها آشنا هستم. یعنی هر دو تحصیلم واقعا به من کمک می کند.

شوونیسم، ترشکووا، نیون

- چگونه در این حرفه پذیرفته شدید؟

- با توجه به احساس خودت؟

- آره.

- سخت است... ابتدا در «همه چیز درباره فوتبال» سخت بود.

- چرا "VoF"؟

- من همیشه "همه چیز درباره فوتبال" را می خوانم. من روزنامه فوتبال را فقط با این نشریه مرتبط کردم. من پرس بال را به دلیل فراوانی متون در مورد گونه های دیگر نخریدم. علاوه بر این، "وراس" در آن زمان مرتبط بود. لیگ اول. و فقط VoF در مورد آن با جزئیات می نویسد. بنابراین هرگز با این سوال مواجه نشدم که کدام روزنامه اصلی فوتبال کشور است؟

- چگونه می توانید از بیرون وارد یک روزنامه حرفه ای شوید؟ بیا بپرس؟

-بله بیا بپرس. ساده است.

- واضح است. پس چطور به تیم عادت کردی؟

- اولین وظیفه به ما داده شد - مصاحبه با الکساندر دانیلنکو. آن زمان فوتسالیست قدیمی بود. متن فوراً راه راه. من با اشتیاق زیاد این کار را انجام دادم... در کل از نظر کاری هیچ مشکلی وجود نداشت. وقتی علاقه دارید، همه چیز آسان می شود. مشکلات با شناسایی خود به وجود آمد. اگرچه نه، اما کاملاً تصور می کردم که می توانم کار کنم. بلکه حتی با موقعیت یابی. تقریباً با دو مدرک عالی به روزنامه آمدم. به آن فکر نکن، من به آنها افتخار نمی کنم. ما فقط در مورد ظاهر برخی از دانشجویان کارآموز صحبت نمی کنیم. زمانی که یک دختر بالغ بودم و با کمی دانش شروع به کار کردم. و آنها با من مانند فردی رفتار کردند که به نظر می رسید قادر به انجام هیچ کاری نیست. خوب، من در مورد روزنامه نگاری، در مورد اصول اولیه، چیز زیادی نمی دانستم. اما وقتی فهمیدم اطرافیانم تمایلی به کمک ندارند، برایم عجیب بود. معلوم شد که آنها به سادگی من را به داخل حوض انداختند و شروع کردند به دیدن اینکه آیا من بیرون شنا خواهم کرد یا نه. البته خشم ظاهر شد. می خواستم بیرون شنا کنم. یکی از روزنامه نگاران (که اکنون برای همه چیز درباره فوتبال کار نمی کند) بعداً اعتراف کرد که بچه های روزنامه با هم بحث می کردند که آیا من سه هفته دوام خواهم آورد یا نه. نیکیتا میخائیلوویچ کیست؟ :).

- به نوعی نه خیلی خوب، کریستینا پترونا :).

- من هنوز نمی توانم او را به خاطر این موضوع ببخشم :)... وقتی شروع به نوشتن گزارش کردم، آنها پیشنهاد کردند که یک نام مستعار مردانه بگیرم. آنها گفتند که زن را باور نمی کنند. به طور کلی، مشکلاتی برای کار در مسابقات وجود داشت. البته من دیدگاه خودم را دارم. اما هر روزنامه نگار فردی آن را دارد. و مهم نیست که در مورد یک مرد صحبت می کنیم یا یک زن. به دلایلی با صحبت های این زن در مورد فوتبال نوعی شوونیسم و ​​بدبینی برخورد می شود.

- بیایید در مورد کلیشه ها صحبت کنیم. آیا با این باور عمومی موافقید که زنان در رشته هایی مانند فوتبال باید سه برابر مردان برای اثبات شایستگی خود تلاش کنند؟

- اینجوری میشه بیایید در مورد این موضوع صحبت کنیم که فوتبال هنوز یک زمین مردانه است. بنابراین، دختران عزیزی که می خواهند خود را در این تجارت بیابند، باید با این وضعیت کنار بیایند. اتفاقاً یک زن باید چندین برابر بیشتر و بیشتر در فوتبال کار کند. این هنوز هم مرتبط است. من فکر می کنم این رویکرد اشتباه است، اما اگر شروع به اثبات دیدگاه خود کنم، زمان زیادی را صرف خواهیم کرد. من موافقم: تصور از فوتبال بین زنان و مردان متفاوت است. این حداقل به دلیل تفاوت های جنسیتی در روانشناسی، انسان شناسی و غیره است. یعنی یک زن متوجه چیزهای کوچک می شود. مردها چیزهای کلی تری هستند. اما یک زن نیز می تواند به این موضوع برسد. یعنی من سعی می کنم آن را به این نکته خلاصه کنم که گاهی استثناهایی وجود دارد. زنی که در ابتدا در حرفه های مردانه فعالیت می کند می تواند موفق شود. والنتینا ترشکووا به فضا پرواز کرد.

- خوب. نظر شما درباره روزنامه «همه چیز درباره فوتبال» در نسخه فعلی آن چیست؟

- فوق العاده من هنوز آنجا کار می کنم. بله، همه چیز درست نمی شود. بله، شاید تیراژ به اندازه ای که ما دوست داریم بالا نباشد. اما با همه اینها، من همچنان تاکید می کنم که VoF روزنامه اصلی فوتبال در کشور است. موضوعاتی را پوشش می دهد که نمی توان آنها را در مجلدات مشابه در منابع دیگر پوشش داد.

- چه موضوعاتی؟

- لیگ های اول و دوم، مینی فوتبال، فوتبال ساحلی، مسابقات منطقه ای، مسابقات بین تیم های بانکی. شاید اگر «همه چیز درباره فوتبال» نبود، هیچکس نمی دانست که آنها وجود دارند. تیم های جوانان موضوعی کاملا جدا هستند. من نظارت می کنم :).

-همچین عشقی از کجا میاد؟

- وقتی به روزنامه آمدم به من گفتند که باید به موضوع تیم های جوانان بپردازم. ظاهراً آنها واقعاً نمی خواستند آن را بگیرند، بنابراین شرایط مشابهی را تعیین کردند. بنابراین تا به حال، کار در منطقه مختلط، مصاحبه، گزارش دروس انتخابی من هستند. فعالیت اصلی تیم های جوانان است. وارد آن شدم، وارد آن شدم و اکنون با تمام وجودم وقف آن هستم. من واقعا دوستش دارم. فکر می کنم توجه به تیم های جوانان بسیار مهم است. جوانان امروز بازیکنان حرفه ای فردا هستند. و من یک فرصت منحصر به فرد برای مشاهده شکل گیری آنها دارم.

- چندی پیش، فدراسیون فوتبال قرار بود از نظر مالی به پرسبال کمک کند. شما یکی از کارمندان نشریه دپارتمان ABFF به این موضوع چه واکنشی نشان دادید؟

- صادقانه و صادقانه بگویم، پس اصلاً هیچی. یک روزنامه وجود دارد "همه چیز در مورد فوتبال". هیچ کس در مورد بستن آن صحبت نمی کند. این بدان معناست که ما باید به کار خود ادامه دهیم. و همه این استدلال های فرضی، چه خوب باشد چه بد، به نفع فقرا است. شما همیشه نیاز به کار دارید. اگر کار کنید، نتیجه می شود. روزنامه ما در حال فعالیت است. او حلقه خوانندگان خود را دارد. بنابراین چیزی برای عصبانیت وجود ندارد. الان بنشینم و شکایت کنم که چقدر کمک به "پرسبال" در رابطه با "همه چیز درباره فوتبال" عادلانه است، در صلاحیت من نیست. بله، اگر تصمیم بگیرند دیگر تیم های جوانان را پوشش ندهند، ناراحت می شوم. در چنین شرایطی عصبانی می شدم. و بنابراین، هیچ مشکل خاصی وجود ندارد. روزنامه کار می کند. علاوه بر این، فدراسیون بهتر می داند. همانطور که می گویند مالک ارباب است. و به طور کلی، موضع رایج فعلی تقابل بین فدراسیون و دیگران را خیلی دوست ندارم. من او را درک نمی کنم. من یک مرحله مشخص از همکاری با ABFF داشتم. و حالا می توانم بگویم که فدراسیون به هیچ وجه مخالف فوتبال نیست. او به سادگی از موضع یک منبع اداری به آن نگاه می کند.

- دوره همکاری با ABFF چقدر است؟

- خیلی طولانی نیست. ما طبق یک قرارداد با هم همکاری کردیم. درگیر شبکه های اجتماعی بودم. به لطف آن به اندازه کافی خوش شانس بودم که از مقر یوفا در نیون بازدید کردم، به سمیناری در اتریش رفتم و با همکاران دیگر اتحادیه های فوتبال ملاقات کردم. بنابراین پس از پایان همکاری هنوز خاطرات خوشایند زیادی در ذهنم باقی مانده است. فقط میتونم بگم "متشکرم"

- در دوره ای که الکساندر تومین به عنوان وابسته مطبوعاتی ABFF دست از کار کشید، آیا شما جزو کاندیداهای جایگزینی او بودید؟

- کمترین گفتگو در مورد این موضوع وجود داشت. احتمالاً از زاویه ای من را مدعی می دانستند.

"VKontakte"، Patos، "Football Time"

- من با گروه های رسمی خودمان سر و کار ندارم. من فقط از حساب خود به صفحات مربوطه در VKontakte یا Facebook می روم. منحصراً به عنوان مجری کریستینا کوزل. من به سوالاتی که خطاب به من است پاسخ می دهم. در مورد کار در ABFF، باید قدردان هر تجربه ای باشید. فرض کنید من هنوز هم چیزهای مثبت زیادی در کارم به عنوان معلم می بینم. من یاد گرفتم که به راحتی قشر جوان را که مخاطب «بز در مورد فوتبال» هستند، درک کنم.

- جوانی به نوعی بسیار مبهم است.

- افراد 14 تا 35 ساله مخاطبان اینترنت هستند. ما روی شبکه کار می کنیم، بنابراین فرض می کنیم که می تواند مال ما شود. اما هنوز برخی از آمارها حفظ می شود و واضح است که در بیشتر موارد "Goat about Football" توسط جوانان تماشا می شود. بله، گاهی اوقات در این مورد سرزنش هایی می شنوید. آنها می گویند که این پروژه منحصراً برای جوانان است. اما اگر صحبت از محبوبیت فوتبال بلاروس و القای عشق به آن است، اگر جوانان نیست، چه کسی را باید هدف قرار دهیم؟ در شرایطی که امروز یک نوجوان 16 ساله ما را زیر نظر دارد، باید امیدوار باشیم که فردا و سه سال دیگر این کار را انجام دهد. و اگر «Goat about Football» را تماشا نمی کنید، پس به فوتبال بلاروس علاقه مند شوید. این یک تماشاگر بالقوه، یک بازدید کننده از مسابقات تیم ملی و مسابقات قهرمانی کشور است که بدون در نظر گرفتن هزینه آنها بلیت خریداری می کند.

- اگر خواننده با شما عجین شود، نه فوتبال، آیا این یک عارضه جانبی پروژه خواهد بود؟

- و بعد از آن به استادیوم خواهد رفت؟

- نه او پشت صفحه کلید می نشیند و شروع می کند به نوشتن چیزی مانند: "بیا ملاقات کنیم."

- بگذار بنویسد.

- آیا قبلاً چیزی مشابه نوشته اید؟

- این به صورت دوره ای اتفاق می افتد.

- و شما چه واکنشی نشان می دهید؟

"افراد باتجربه به من هشدار دادند که چنین اتفاقی می افتد. برای همین آماده بودم. و من با همه اینها مدارا می کنم ... اما تو دوباره حرفم را قطع می کنی. این چیزی است که می خواستم بگویم: اگر چنین مرد جوانی الهام بگیرد و به استادیوم برسد، مهم نیست چرا. نکته اصلی این است که او آمد، بلیط خرید و مسابقه را تماشا کرد. این به این معنی است که ماموریت من تا حدی تکمیل شده است. زیرا دیدن غرفه های خالی غم انگیز است. فصل گذشته، یادم می آید، در بازی مینسک - اسلاویا بودم...

- چه زمانی مینسک 3:2 پیروز شد؟

- آره. چنین فوتبال سرگرم کننده ای! بهترین مسابقه ای که در سال 2012 دیدم. اما سیصد نفر در جایگاه ها نشسته بودند. دلم میخواست گریه کنم شاید کسی در این مورد مرا یک احمق احساساتی خطاب کند، اما قلبم برای حضور ما واقعاً به درد می‌آید. در ابتدا درباره فوتبال شوروی صحبت کردیم. یه تیکه ازش رو گرفتم به عنوان یک دختر کوچک به استادیوم آمدم که کاملاً شلوغ بود، مردم روی تپه ای برای تماشای بازی تیم های محلی نشسته بودند. اکنون، می ترسم، هیچ کس حتی از وجود آنها خبر ندارد. در کل فضا فوق العاده بود. و حتی بازیکنان فوتبال نه در بالاترین سطح به خود توجه داشتند. فهمیدند که به دیدنشان آمده اند. و اکنون بازیکنان حرفه ای ما از لیگ های بزرگ از علاقه محروم هستند. در کل دوست دارم هر چه بیشتر مردم در فوتبال حضور داشته باشند، حتی اگر متهم به ترحم و تبلیغات بیش از حد باشم. بنابراین، مهم نیست دلیلی که شما را برای رفتن به استادیوم ترغیب می کند، چیست. اگر اف سی مینسک اکنون در تلاش است تا با هدایا و تبلیغات گران قیمت افراد را جذب کند، خوب است. نکته اصلی این است که 300 نفر با هزار نفر جایگزین می شوند. شاید از این هزار، حداقل صد نفر به بازدیدکنندگان دائمی تبدیل شوند. و این در حال حاضر یک افزایش مثبت است.

- آیا شما را می شناسند؟

- اتفاق می افتد. عمدتا در استادیوم ها :).

- آیا کار در «فوتبال تایم» به این امر کمک می کند؟

- نمی دانم، من به طور کلی در مورد کارم در تلویزیون بسیار آرام هستم.

- دو ماه کار روی دوربین - و یک دعوت برای حضور در تلویزیون. آیا واقعاً شما را لمس نمی کند؟

- به هیچ وجه. ببینید، من هرگز کسی نبودم که بخواهم توجه را به خودم جلب کنم. من در مورد فوتبال صحبت می کنم. من هر چیزی را که اتفاق می افتد به عنوان بخشی از کار درک می کنم. و من روی توجه تمرکز نمی کنم. این بر کسانی تأثیر می گذارد که در ابتدا هدف خود را برای درخشش تعیین کرده بودند. من فقط می خواستم بتوانم در مورد چیزی که دوست دارم صحبت کنم. بله، من دروغ نمی گویم، گاهی اوقات وقتی شروع می شود به من صدمه می زند: "او نباید این کار را می کرد." اما در کل آرام هستم. خب من وارد تلویزیون شدم... خوب فهمیدم. علاوه بر این، نه در دو ماه، بلکه در سه :). یعنی افرادی که در این تلویزیون کار می کنند متوجه کار من شدند. نکته اصلی اکنون این است که در میان هیاهو از آنجا پرواز نکنید :).

یقه، "میلان"، اسکوایر

- بیایید با کلیشه ها تمام کنیم. "یک زن در فوتبال یک شکارچی شوهر است."

- خب طبیعیه وقتی دخترا پسرا دوست دارن :). ولی خیلی وقته که آزاد نیستم. و عدم آزادی من ربطی به فوتبال ندارد. به طور کلی، می دانید، اگر کلیشه ای ایجاد شده است، به این معنی است که زنان اجازه داده اند که در مورد آنها به همین شکل صحبت شود. یک بار یک کارآموز در همه چیز درباره فوتبال نزد ما آمد که واقعاً یقه‌های عمیقی می‌بست و در مسابقات نمی‌دانست چه کسی بازی می‌کند. او فکر می کرد که دفتر تحریریه روزنامه "همه چیز درباره فوتبال" دائماً توسط بازیکنان فوتبال احاطه شده است. و وقتی معلوم شد که آنها نمی چرخند ، دختر عمیقاً ناامید شد. اگر یک بار متوجه چنین رفتاری شود، بسیار عمیق در حافظه حک می شود. به همین دلیل است که کلیشه ای وجود دارد که خلاص شدن از آن بسیار دشوار است. اما همیشه اثبات خلاف آن دشوار است. بله، دوستانی در بین بازیکنان فوتبال دارم. و اگر من با آنها ارتباط برقرار کنم، ممکن است بسیاری آن را اشتباه تفسیر کنند. اما من را اذیت نمی کند. مردم را فقط می توان با چیزی که احساس گناه می کنند لمس کرد. و وجدان من کاملاً راحت است. برام مهم نیست

- کلیشه های بیشتر؟

- خوش شانس بودم که زود در مسابقات بین المللی شرکت کردم. من می بینم که به اندازه کافی زن در فوتبال اروپا وجود دارد. و به طور عادی درک می شوند.

- و در عین حال از آنها برای انجام یک عملکرد زیبایی شناختی استفاده می شود.

- ابتدا گفتیم که در فوتبال با یقه و شورت ظاهر نمی شوم. در صورت تمایل هر شخصی می تواند عملکرد زیبایی را انجام دهد. و من همیشه نگران ظاهرم هستم. علاوه بر این، در محل کار مردم به من نگاه می کنند. من حق ندارم بد به نظر بیایم. این یک بدیهیات است. بدیهیات فقط برای زنان نیست، برای همه است.

- آیا طرز لباس پوشیدن خبرنگاران بلاروسی را دوست دارید؟

- راستش را بخواهید، نه واقعا. با این حال، باید به نحوی خود را معرفی کنید و جلوتر بروید. و به همین ترتیب، من خیلی دوست ندارم وقتی بازیکنان فوتبال به خود اجازه می‌دهند به طور اتفاقی از رختکن بیرون بیایند. هنوز به یاد دارم که بازیکنان میلان چگونه وارد منطقه مختلط شدند. افراد را می توان بلافاصله روی جلد Esquire یا GQ معمولی یا در واقع هر مجله براق قرار داد. می بینید، در عین حال، نمی توانم بگویم بازیکنان فوتبال چگونه خبرنگاران بدپوشش را درک می کنند. این چیزی بین مردهاست. همچنین باید از بازیکنان در مورد واکنش به من به طور خاص بپرسید.

- اما آیا تا به حال در مصاحبه امتناع کرده اید؟

- به ندرت رد می شدم. اگر چه الان، وقتی بلافاصله بعد از مسابقه وارد زمین می شوم، گاهی اوقات این اتفاق می افتد. اما در برخی موارد قابل درک است. وقتی به طور ناگهانی توسط یک زن آرایش شده با میکروفون مورد حمله قرار می گیرید، شاید ترسناک باشد :). به علاوه، همه بازیکنان ما نمی دانند که برقراری ارتباط با روزنامه نگاران بخشی از حرفه آنهاست. حرفه عمومی. سپس احتمال اینکه همسران بازیکنان در سکوها بنشینند را رد نمی کنم. و این احتمالا باعث سردرگمی برخی از بازیکنان می شود. اگرچه می خواهم بگویم: نترس، لطفا، من به شوهر فوتبالیست نیاز ندارم. من اصلا علاقه ای به فوتبالیست ها به عنوان مرد ندارم. ما فقط با آنها کار می کنیم. برخی تابوها و اخلاق حرفه ای وجود دارد. حتی در مورد آن بحث نشده است.

- آیا تا به حال بازیکنان فوتبال به شما نزدیک شده اند؟

P.S. بچه های کافه Altair، ممنون که ما را سوار قایق کردید. و قهوه شما خوشمزه است. بهترین ها.

مسابقات فوتبال اروپا از روز گذشته در فرانسه آغاز شد. با این پیش زمینه تصمیم گرفتیم با نویسنده و مجری برنامه «کوزل درباره فوتبال» کریستینا کوزل درباره وضعیت فوتبال بلاروس صحبت کنیم. به هر حال، ابتدا تصمیم گرفتیم روزنامه نگاری را که چنین شغل غیر زنانه ای را انتخاب کرده بود، با پرسیدن چند سوال از او آزمایش کنیم. به عنوان مثال، "تیکی تاکا" در فرهنگ لغت فوتبال چیست، دینامو مینسک در چه سالی برای اولین بار در تاریخ قهرمان اتحاد جماهیر شوروی شد و کدام کشور عنوان قهرمان فوتبال جهان را در سال 2010 به دست آورد؟ کریستینا با اطمینان پاسخ داد: سبک بازی فوتبال بر اساس پاس کوتاه. در سال 1982؛ اسپانیا.

کریستینا، شما به چیزی که مقدس تلقی می شود تجاوز کرده اید - شما یک متخصص فوتبال در دامن شده اید. در این مورد نظرات زیادی وجود دارد. به همین دلیل تصمیم گرفتم مطمئن شوم. با این حال، من حدس زدم که بعید است فردی که در مقطع کارشناسی ارشد BNTU تحصیل کرده باشد، بتواند به سادگی یک رئیس سخنگو باشد. تعجب کردم که تصمیم گرفتم اینقدر زمینه فعالیتم را تغییر دهم.

من افتخار می کنم که امتحان شما را پس داده ام. فوتبال چیزی بود که حتی در کودکی به طور طبیعی برای من به وجود آمد. پدرم بازی را تماشا می کند و من هم با او هستم. او این معنی را برای من توضیح داد: باید توپ را از دروازه خود به دروازه مقابل برسانید، دیگران در کار شما دخالت می کنند و این یک مبارزه است. کوچولوهای قرمز با کوچولوهای سفید بازی می کنند. این دومی ها تیم انگلیس هستند و شما باید به دنبال آنها باشید. تماشا کردم و هیجان زده شدم.

من کاملاً آگاهانه قصد داشتم کاندیدای علوم اقتصادی شوم. اما فوتبال نزدیک بود. به استادیوم دینامو رفتم. مرد جوانی که از من مراقبت می کرد یک تیونر تلویزیون به من داد تا بتوانم بازی های جام جهانی 2002 را با رایانه خود در خوابگاه تماشا کنم. وقتی به من گفتند: "کریستینا، باران، برف - تو دوباره به فوتبال می روی!"، پرسیدم: پروردگارا، به من کاری بده تا بتوانم در هر آب و هوایی کاملاً قانونی و بدون درخواست مرخصی به مسابقات بروم! من فقط صدا زدم! من اصلاً فکر نمی کردم که این می تواند روزنامه نگاری باشد!

سپس از مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شدم و در BNTU تدریس کردم. سال اولی که به عنوان کارآموز معلم کار کردم، وقت آزاد زیادی در چنین موقعیتی وجود دارد و در روزنامه "همه چیز در مورد فوتبال" مشغول به کار شدم. باید در مورد تیم های نوجوانان می نوشت؛ بی اعتبار می شد اما صحبتی از پول درآوردن نبود.

70 درصد پایان نامه ام را تمام کرده بودم که متوجه شدم دیگر نمی خواهم در زمینه کسب و کار کوچک تحقیق کنم. صرف نظر از اینکه چقدر درآمد دارید، من دوست دارم با مربیان تماس بگیرم و آمار بازی را حفظ کنم. پس از اتمام ترم در دانشگاه، انتخاب بازیگران مجریان شرکت بلتلرادیو را گذراندم. باید بین فوتبال و دانشگاه یکی را انتخاب می کردم. به یاد دارم که رئیس بخش من زویا نیکولاونا کوزلوفسایا نیز پرسید: "چگونه می توان کار جدی را با فوتبال عوض کرد؟" - اما او با تصمیم من با درک رفتار کرد.

کریستینا، شما در Snov، منطقه Nesvizh به دنیا آمدید. در روستاها هنوز هم می توان پسرانی را دید که برای زدن توپ جمع شده اند. شاید شما هم با آنها بازی کردید؟

روستای ما بسیار بزرگ است. من در قسمت مرکزی زندگی می کردم، جایی که همه چیز آسفالت است. از بچه های هم سن ما فقط یک پسر بود. بنابراین، بازی های حیاطی وجود نداشت.

در مدرسه می توانستم گل شوم، اما فقط به این دلیل که پسرها بازیکن کافی نداشتند. چند بار برای بازی در زمین بیرون رفتم و کاملاً تصادفی توانستم همکلاسی ام ویتیا را که بازیکن خوبی به حساب می آمد شکست دهم. پس از آن، بچه ها تصمیم گرفتند: ما کوزل را وارد فوتبال نمی کنیم، او او را رسوا کرده است.

- طرفدار کدام تیم خارجی و داخلی هستید؟

برای منچستریونایتد و تیم ملی هلند. این موضوع از دوران کودکی وجود داشته است. سپس هلندی ها فوتبال هجومی سریعی را به نمایش گذاشتند. برای من مهم نیست که آنها اکنون چگونه بازی می کنند، اما اگر به آنها وابسته شوید، به وفاداری خود ادامه می دهید. اگر بلاروس ها به بالاترین تورنمنت برسند، بی قید و شرط برای آنها انگشتان دستم را روی هم می گذارم.

از نظر اخلاق حرفه ای، جدا کردن هر تیم بلاروسی نادرست است. همدردی هایی وجود دارد، اما آنها خود را منحصراً در طول بازی های خاص نشان می دهند و توسط توسعه وقایع در زمین دیکته می شوند. اگر Nesvizh "Veras" زنده بود، پس ترجیحات روشن بود، زیرا حتی زمانی که او در Snov در کودکی به ما آمد، این یک رویداد باشکوه بود. اکنون، به دلیل جامعه، احساس گرمی برای اف سی گورودیا وجود دارد. به خصوص خوشایند است که منطقه نسویژ در لیگ برتر نماینده دارد.

- آیا فوتبال بلاروس اصلا وجود دارد؟

البته وگرنه تیم ها چه بازی می کنند؟ قطعا وجود دارد و سطح آن به آن بدی که به نظر می رسد نیست. اینجا مشکل توقع و واقعیت وجود دارد. اگر در انتظار تکرار بازی های لیگ برتر انگلیس یا بوندسلیگا آلمان به دیدار تیم های لیگ برتر بیایید، این انتظارات نابجا خواهد بود. اما اگر این درک را داشته باشید که به فوتبال ما می روید و به بازیکنان ما نگاه می کنید، فکر نمی کنید که آن را اشتباه خطاب کنید.

به عنوان مثال یک فیلم روسی با بازیگران مشهور را در نظر بگیرید. هیچ کس خشمگین نیست که نقش ها جولیا رابرتز، اسکارلت جوهانسون نیستند. یک فیلم هالیوودی وجود دارد، یک فیلم روسی وجود دارد. بدين ترتيب دينامو برست و اژدها ژودينو اخيرا بازي كردند. گل های ماکسیم چیژ و الکساندر دمشکو مورد تشویق هلندی ها و ایتالیایی ها قرار می گرفت.

- سطح مدرسه مربیگری ما را چگونه ارزیابی می کنید؟

احتمالاً به عنوان یک روزنامه نگار، صحبت در این مورد کاملاً صحیح نیست. اما اگر ویکتور گونچارنکو و الکساندر ارماکوویچ باته را به مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا هدایت کنند و با مربیان سطح بالا دیدار کنند، آنها چیزی را نشان می دهند. من نمی توانم بی تفاوت در مورد همه مربیان صحبت کنم. من کار حدود 15 نفر را در تیم های کودکان و نوجوانان مشاهده کردم و تعداد آنها بسیار بیشتر است. بنابراین از نظر آماری، نمونه نماینده نیست و نمی توان نتیجه گیری کرد. بدانید که صدها مربی سطح بالا در خارج از کشور وجود دارند که ما آنها را نمی شناسیم.

- شاید بازیکنان ما به خودشان اطمینان ندارند؟

می دانید، در یکی از قسمت های آخر ما با الکساندر سدنف صحبت کردیم. او سال گذشته هدایت بلشینا را بر عهده داشت و اکنون مربی دنپر موگیلف است. او گفت که بازیکنان خوبی دارد. اما مشکل اینجاست که بسیاری از مردم خود را بدتر از آنچه هستند می دانند. موافقم. علاوه بر این، کسانی هستند که با برداشتن قدمی، شروع به تصور کردن خود به عنوان ستاره می کنند. متأسفانه، میانگین طلایی کمتری وجود دارد.

- کریستینا، برای شما تفاوتی بین فوتبال زنان و مردان وجود دارد؟

آره. مثل دو ورزش متفاوت است. ما با چیزهای واضح بحث نمی کنیم - حتی اگر قوانین یکسان باشد، 11 بازیکن وجود دارد، توپ گرد است، اما بازی های زنان و مردان متفاوت است. اما اگر جنس منصف تر می خواهد بازی کند، اجازه دهید.

من در پایان ماه مه برای فینال مسابقات قهرمانی اروپا دختران به بوریسوف رسیدم. باگ های زیادی در بازی وجود داشت. تصور اینکه پسرها چنین پنالتی می گیرند سخت است. اما من متوجه چیز دیگری شدم - چه محیطی بود! پسران یا دختران، یوفا همه چیز را به همان اندازه زیبا طراحی می کند. من میخواهم به آنجا بروم! فینال جام بلاروس در برست بین باته و تورپیدو بلاز برگزار شد و هیچ تخلفی مطرح نشد اما فینالیست خیلی بدتر از قهرمان جوان اروپا جایزه گرفت. این احتمال وجود دارد که حتی نیمی از آنها بازی نکنند. اما "Torpedo-BelAZ" برای اولین بار در زندگی خود جام را از آن خود می کند، و حتی از کنفتی نیز خبری نیست. فوتبال عادی است اما فوتبال اینطور نیست.

کریستینا، تو چیزهای منطقی می گویی. سپس حرکت زمانی که در یک عکسبرداری صادقانه برای تقویم‌های با مضمون فوتبال بازی کردید را توضیح دهید.

این دقیقاً به لطف تحصیلات اقتصادی من است، یعنی یک بازاریاب نسبتاً مشهور در بلاروس، معلم من سرگئی ولادیمیرویچ گلوبوکی. از طرح ها و حرکات بازاریابی که او به ما گفت، من حتی از نیمی از آنها استفاده نکردم. من فکر می کنم که چنین چیزهای تبلیغاتی باید وجود داشته باشد؛ اروپا برای مدت طولانی از آن استفاده می کند.

تقویم اول خاموش شد، تقویم دوم و سوم منتظر بودند. من تعجب می کنم که این کار قبلا انجام نشده است. شما می توانید نه تنها دختران، بلکه مردان را نیز به زیبایی ارائه دهید. اگر به لطف این تقویم، کسی نام برنامه ما را یاد گرفت و بیشتر شروع به حضور در فوتبال کرد، پس همه چیز بیهوده نبود.

- برای اینکه یک دختر در زمین مسابقه جدی گرفته شود، چه قوانینی باید رعایت شود؟

از زمانی که در روزنامه کار می کردم محافل فوتبال به من عادت کرده اند. قوانین و هنجارهای رفتاری وجود دارد که شما نمی توانید فراتر از آنها بروید. به طور نسبی، با دامن کوتاه به حاشیه نخواهید رفت. ابتدا باید بفهمید که به کجا می روید و چرا. علاوه بر این، فکر می‌کنم از پرسش‌ها و نحوه ارتباطم مشخص است که می‌دانم.

- واژگان خاصی در فوتبال وجود دارد، محدود کننده نیست؟

لبه لبه میدان است. آفساید - خارج از بازی اگر مترادفی وجود دارد، یکی دو. اما انگار دایره لغات خوبی دارم تا خودم را محدود نکنم. نکته دیگر این است که واژگان فوتبال چگونه وارد زندگی شما می شود. هنگام رانندگی با ماشین، باید لبه چپ یا راست را در آغوش بگیرید. کلمه کرب یادم نیست! برای اولین بار به بسکتبال آمد. می بینم مهاجم جلو آمده، یک پرتاب بلند به سمتش می زنند و من فریاد می زنم: آفساید! سپس سرخ می شوم، زیرا چیزی شبیه به آن وجود ندارد.

- کریستینا، برخی از کارشناسان فوتبال دوست ندارند مسابقات را با مفسران تماشا کنند. و شما؟

من معمولا در حین گوش دادن به موسیقی صدای تلویزیون را خاموش می کنم و تماشا می کنم. آنها واقعا اغلب با درک من از فوتبال تداخل می کنند. اما نه همه. مفسرانی هستند که داستان های بسیار جالبی را نقل می کنند. علاوه بر این، اگر پخش به زبان انگلیسی باشد، صدا را روشن می گذارم تا بتوانم به زبان گوش کنم.

- آیا در طول بازی که از آن صحبت می کنید همیشه پویایی وجود دارد؟ آیا موسیقی و تصویر مطابقت دارند؟

هدف ما این است که نشان دهیم فوتبال داخلی جذاب است. تصادفی نبود که در ابتدا نقاطی را برای فیلمبرداری نزدیک لبه، پشت خط پایه انتخاب کردیم، زیرا وقتی آنجا می ایستید، بیشتر درگیر بازی می شوید. عکس های دویدن پویاتر از عکس های بالا هستند. و من با دقت به همراهی موسیقی برخورد می کنم، شاید به این دلیل که تحصیلات موسیقی دارم. بعد از اینکه مسابقه را دیدم، از قبل درک روشنی در ذهنم دارم که چه نوع موسیقی با آنچه در حال رخ دادن است مطابقت دارد. به عنوان مثال، اگر سرعت آهنگ ناهموار یا آرام‌تر، پویا یا خوش‌بینانه باشد، بازی به این صورت انجام می‌شود.

- اوقات فراغت خود را چگونه می گذرانید؟

از پروژه حمایت کنید - پیوند را به اشتراک بگذارید، متشکرم!
همچنین بخوانید
مشکل مسدود کردن و بازیابی دسترسی مشکل مسدود کردن و بازیابی دسترسی نحوه وارد کردن BIOS در لپ تاپ acer نحوه وارد کردن BIOS در لپ تاپ acer باز کردن تصویر iso در کامپیوتر باز کردن تصویر iso در کامپیوتر